۳ صفحه کاربرگ نوشتن در نرم افزار ورد ...پس همدیگر را تحمل کنیم تا همه بتوانیم کار کنیم و ... احتمال دارد اشتباهات معنایی و اینکه جمله قبلی به جمله بعدی ارتباط ندارد فقط صبور باشید صبر نکنید منظور و مفهوم جملاتی که قابل فهم نیستند درک کنید فقط عبور کنید و جملات بعدی را بخوانید .
هیچ چیز برای نوشتن ندارم همین زمان سریع دارد حرکت می کند واقعا نیاز ندارم به این چه حالتی می گویند خستگی و نا امیدی شاید هیچ چیز در جریان نیست و هیچ چیز برای شما قابل اندازه گیری نیست حالا از هیچ چه چیزی می شود ساخت واقعا باید این کار را انجام می دادم من این کار را نمی توانم به پایان برسانم حتی یک ساعت هم کار نکردم این تمام باید بهانه ای باشد از خشم و اشتباهات گذشته اگر به جای غر زدن اینجا یک جای با این سبک نوشتن به هیچ جایی نخواهد رسید بدون نیاز شما نمی توانید واقعا چرا احساس نیاز نمی کنید باید احساس نیاز به یاد گرفتن داشته باشید من باید خودم را هل بدهم بیشتر اشتباه کنم واقعا به چه کاری خودم را ترغیب می کنم توسط دیگران چه قضاوتی در مورد من صورت خواهد گرفت من باید اینجا به خاطر کس دیگری کار کنم نه من به خاطر خودم می خواستم بگویم هنوز نتوانسته ام خودم را مجبور کنم یاد بگیرم و کتابی را بخوانم این که شما داری کار می کنی ؟من دارم به شما حسادت می کنم . شما داری ؟پول در می آوری من به شما حسادت می کنم ؟هیچ حس نسبت به دنیا ندارم فقط دارم خودم را خسته می کنم ؟نقاشی نمی کنم ؟ دوباره ورقه های خالی را نگاه می کنم ؟احساس می کنم این ورق ها خودشان خودشان را پر خواهند کرد ؟این فایل نباید اجرا می شد باید به جای این کار کار بهتری انجام می شد . باید یک – خط فاصله برای دیگران و بهتر خواندن آنها قرار داده می شد . نباید حرف زده می شد . باید دیگران را به حال خودت رها کنی واقعا به خاطر این کار من خسته شدم ای کاش کار بهتری انجام می دادم واقعا خودم را دست نمی انداختم خودم را دست انداختم این دست اینجا چه معنی می دهد . خودم را بازی دادم تا کار خوب را انجام ندهم .کاری که روی میز مانده بود را به پایان نرسانده ام باید ۳ صفحه نوشته می شد واقعن کم آورده ام اگر این قضاوت ها باید خودم را به جلو هول می دادم . واژه ها درست نبودند به خاطر خسته بودن هست به خودم حق می دهم این حق دادن ها باعث می شود شما را به گوشه ای بکشد تا هیچ کاری انجام نشود من توان و عضله انجام کار دهم پس من خودم را باید اینجا خسته کنم تا زمانی که خودم را خسته نکنم شاید از لحاظ روانی خودم را راضی می کنم اینجا کار درستی انجام داده ام این عادت بدی هست نوشتن و نوشتن من توان نوشتن این قسمت ندارم بدون اینکه حرفی داشته باشم کار می کنم این که از روز ۶۰ به چه چیزی می رسم نمی دونم روز ۵۰ یا روز ۳۰ کارهای را که برای دیگران قرار می دهی خودت انجام نمی دهی . من نمی توانم خودم را به جلو هول بدهم من هیچ علتی ندارم این پست را به پایان برسانم شما اینجا منظور من از شما یا همه جا منظور خودم هست شما خودم هستم یک کار خلاقانه هست شما درک نمی کنید . باید راضی باشید باید دوست داشتنی باشید باید منظم باشید شما کاری می توانی باشی که مختص به خودت باشد این مختص بودن به هیچ کس نمی تواند آسیب برساند نظر دیگرن برای شما هیچ فایده این نخواهد داشت وقتی به شما آسیب می زند اما اگر شما توان خوبی داشته باشید به طور غیر مستقیم باعث شود که اگر شما امیدوار شوی و امید در دل شما بدون دخالت دیگری توان شکوفایی داشته باشد شما یک حس زورگویی داشته باشید عضلات دیگران می توانند در بدن شما وجود داشته باشند این که این جا تک و تنها باشی و دیگران را جلویی خودت هم ببینی از قوه تخیل بر می آید خوب من الان افسرده هستم شما بعدن بیایید من حوصله هیچ کدام از شما ها را ندارم خوب شما که من حوصله شما را ندارم من نمی توانم کم کار کنم من باید زیاد کار کنم من خودم را از پای در بیاورم شما باید درآمد داشته باشید باید عضلات دیگران را قوی کنید این عضله را باید به زور ایجاد کنید . پا شوید و یک حرکت انجام دهید باید بتوانید شما را به جلو هول دهید حتی زورکی شما باید به زور و اجبار دیگران را به جلو هدایت دهید این یک کار استعمار گرانه هست باید از دیگران بهره جویی کنید آنها باید خود و زندگی اطرافیان خود را پر بارتری داشته باشد بلند شوید و خودتان را گرم کنید یک حرکت انجام دهید این حرکت باید حرکت خوبی باشد با افسردگی یا ناامیدی خودت روبرو شوید با غم و قصه خود روبرو شوید هیچ راهی ندارید هیچ پولی وجود ندارد هیچ ترسی وجود ندارد وقتی به این نقطه برسی خودت را می سازی وقتی همه چیز خود را از دست بدهید تمام نگرانی های خود را از دست بدهید واقعا هیچ کس به غیر از خودت شما نمی تواند راه بهتری برای شما باشد پس همه چیز خود را از دست بدهید تمام نگرانی ها تمام ترس ها که این کار بیهوده تایپ کردن روزانه من بلد هستم تایپ کنم من حتی دستور زبان و جمله بندی های خوبی ندارم پس شروع کنید چیزی بنویسید من قدرت این را ندارم برای شما تایپ کنم من دارم درد می کشم واقعا الان دردی نمی کشم ای کاش به این کار اشتغال نداشتم ای کاش به جای این کار داشتم کد نویسی یاد می گرفتم ای کاش کسی بود به من انگیزه می داد و من را شکوفا می کرد ای کاش می توانستم تمام آرزو هایم دست پیدا می کردم من می خواهم خودم را برای زندگی جدید آماده کنم اما فقط دارم خودم را راضی می کنم این کار و این انگیزه برای من وجود ندارد من با خودم این دلیل را می سازم من همه ترس خودم را باید از دست بدهم اما شاید هیچ ترسی وجود ندارد هیچ نیازی وجود ندارد من نمی خواهم این را انجام بدهم من دلیلی ندارم من تلاش و تمرکز درستی ندارم من هیچ چیزی ندارم باید تمام نگرانی های خودم را از دست بدهم من باید ضرب آهنگ را بدست بیاورم من خودم را راضی نگه می دارم وقتی یک برگه را باز می کنم تمام ترس من به این برگه تمام ترس من این هست من این وظیفه را روزانه بخواهم انجام بدهم شما هم با من هم نظر هستی این کار نباید بیش از این انجام شود من خودم می خواهم این روز را برای خودم این جا یک تلاش بزرگ انجام بدهم من دست خودم را به این کار نمی توانم کار کنم باید به خودم اینجا همه فکر های امیدوار کننده از دست رفته هست من نمی توانم ارتباط برقرار کنم نمی توانم نصیحت دیگران و کتاب بخوانم من امید خودم را از دست داده ام من این کار را تا آخر نمی توانم انجام دهم این یک ادعایی بزرگ هست این کار از شما بر نمی آید شما دست خودتان نیست که نمی توانید این کار را انجام دهید شما یک مربی ندارید هزینه ندارید که کسی را استخدام کنید همه ما تقصیری در این نداریم که این سرنوشت را داریم هیچ کس دست خودش نیست که اشتباه کرده است همه بی تقصیر هستیم همه بی گناه هستیم اما انتخاب کرده ایم من کتاب انتخاب را خوانده ام اما من و شما همه بی تقصیر هستیم ما انتخاب می کنیم من انتخاب می کنم این کار را انجام ندهم چون باید یک زمان بزرگ و یک خستگی را پشت سر بگذرانم من تعهدی نسبت به هیچ کس ندارم من به شما خواننده عزیز تعهدی ندارم من مسئول شما نیستم که چطوری موفق می شوی یا موفق نمی شوی خودت مسئول خودت هستی من و شما هرچه منتظر باشیم هیچ تغییری در وضعیت روحی و روانی خود به دست نمی آوریم خود به خود خستگی و رضایت در زندگی ما به وجود نمی آید من اینجا نباید می بودم من بعد از پایان این ۳ صفحه باید خودم را زیر ضربات مشت بگیریم و خودم را له کنم با این نوع نوشتن راه به هیچ راهی نخواهید برد دوباره می خواهم بگویم ما بی تصیر هستیم این واژه را ۳ صفحه می خواهم مثل دریل روی سر شما بگیریم و جنگ بی اندازم اما حالا می گویم دائم در جامعه و در کتاب ها می خوانیم شما مقصر هستید شما مقصر هستید که این وضعیت را دارید شما تقصیر دارید شما مقصر این اوضاع هستید شما که این حساب بانکی را داری مقصر هستی حالا دو نفری بیایید این واژه کار کنیم که هیچ کس به داد من و شما یعنی من و من یعنی من و خود شما نخواهد رسید این در ذهن من تداعی می شود که من نتوانسته ام این کار را برای اینکه من هیچ تعهدی به شما ندارم من وظیفه ندارم اینجا بنویسم چرا دارم خودم را اصطلاح بدهکار می کنم شما بایستی این کار را انجام می دادی هیچ عجله ای در کار ندارم من خیلی دارم کند کار می کنم من خیلی کند دارم کار می کنم من نباید اجازه می دادم من اهل دعوا کردن با خودم نبوده ام اما شاید اشتباه کرده ام باید اهل دعوا کردن با خودم باشم چون خیلی آهسته دارم این کار را انجام داده ام اگر این نیاز شما با خودم می خواهم شما را برای این کار را انجام بدهم من نخواستم به شما سودی برسانم فقط می خواهم این احساس را داشته باشم واقعن مقصر هستی یا واقعن تاکید می کنم مقصر نیستیم چرا انگیزه نداریم اینجا یک واقعیت برای من نیست ؟ من به خاطر خودم هست اینجا هستم من باید با این کار نیاز داشتم این هست به خاطر خودم من می خواهم روی اینجا برای من نیاز وجود دارد به خاطر شما هیچ راه به خودم نیاز داشتم این کار را انجام بدهم من باید این نیاز به خودم می خواهم کار کنم من باید سریع تر این کار را انجام بدهم باید سریع تر بخوانم باید سریعتر فکر کنم باید سریع تر عمل کنم شما در چه موقعیتی می توانید باشید اگر نتوانم سریعتر فکر کنم سریعتر انجام ش بدهم شما هم نمی توانید سریع این مطالب را بخوانید به چه دردم می خورد که شما ها این مطالب را بخوانید یا نخوانید خیره نگاه کنید یا خیره نگاه نکنید تلویزیون تماشا کنید یا اینکه وب بخوانید نیاز داشته باشید من را بخوانید نیاز نداشته باشید من را بخوانید من به خاطر هیچ تعهدی که نداشته ام این کار را انجام نداده ام تعهد یعنی چی این که به خودت و به کارت تعهد نداشته باشی واقعن به خودم حق می دهم این کار را انجام ندهم تعهد ایجاد کنید شما دارید این کار را برای دیگران و خودتون انجام می دهید شما به خاطر شما نتیجه می گیرند شما داری به کار خودت این کار را برای دیگران و اینکه دیگران از اینکه شما را دوست دارند یا اینکه شما را دوست دارند یا اینکه شما به خاطر خودت داری اینجا می نویسی و اینکه دیگران و اینکه خودت داری سعی می کنی به یکی از ترس هایت غلبه کنی به دیگران چه ربطی دارد و هیچ ربطی به خودت ندارد حتی سعی نمی کنی داری می نویسی اما سعی نمی کنی بنویسی من خودم به خودم نگاه می کنم من دارم اینجا برای خودم کار می کنم اینکه من یک انسان هستم نه یک هوش مصنوعی من بنویسم و یا ننویسم هیچ فرقی به حال خودم ندارد و اینکه من هیج باری در دنیا برای خودم کار کرده ام ولی برای خودم نجنگیده ام من برای خودم نجنگیده ام جنگیدن را یاد نگرفته ام من به خاطر این قضیه الان اینجا نمی نویسم من هیچ کاری نمی کنم دیگران این کارها را به خاطر خودشان انجام می دهند من هم دارم به خاطر خودم می جنگم این یک جنگ تمام عیار باید باشد من به خاطر خودم مقصر هستم به خاطر دیگران که به من این حقیقت را نگفته اند گناهکار هستند اینکه دیگران چرا به من نگفته اند و من را به کار ترغیب نمی کنند چرا به من انگیزه می دهند و انگیزه نمی دهند چرا نمی شود به راحتی صحبت کردند هم فکر کرد هم نوشت و اینکه من می خواهم این کار را برای اینکه من نمی توانم این کار را انجام دهم من به خاطر شما دوست ندارم این کار را انجام بدهم یا ندهم من واقعا به خاطر خودم مقصر بودن خودم این کار یا این اشتباه را دارم انجام می دهم شما به خاطر خودت یا به خاطر اینکه با خودت در حال صلح و جنگ هستی من به خاطر خودم با خودم در حال صلح و جنگ هستم به خاطر اینکه فلان اتفاق برای من افتاده و اینکه من ساعت ها منتظر هستم منتظر فلان اتفاق هستم من منتظر هستم من انتظار می کشم من انتظار ساعت خاصی را برای کار کردن می کشم به خاطر چی انتظار می کشی ؟انتظار نکش چرا منتظر آدم های خاصی در زندگی هستی باید منتظر نباشی باید باخودت در حال دعوا کردن باشی شاید انتظارات و تعهدی به خودت یا دیگران نداشته باشی شاید خودت را کم یا زیاد مقصر می دانی این تعهد در وجود من که با خودم نمی جنگم من می دانم دوباره از خودم شکست خورده ام من توان این که با این محدودیت بجنگم را ندارم من یک بدن ضعیف هستم نه من بدن ضعیفی ندارم من یک بدن فوق نیرومند دارم من با بدن خودم نجنگیده ام بدن من به من غلبه کرده است من به بدن خودم خیلی راحتی داده ام من باید به خاطر خواسته هایم با خودم می جنگیده ام من باید این انتظارات را از خودم و دیگران می داشته ام باید باد دیگران بجنگید باید خواسته خودتان را هم از خودتان بخواهید بیشتر از خودتان بخواهید بدون اینکه آسیبی به خودتان بزنید باید سریع از خودتان بخواهید این کار را بخواهید و وقتی نمی توانید از خودتان بخواهید یک فاجعه از خودتان روی داده است باید این کار به خود نشان دهید من این توانایی را دارم من از عهده این وظیفه و این تعهد بر می آیم من توان انجام کار دارم من می توانم این رزومه خوب برای خودم ایجاد کنم من اینجا می توانم خودم را ثابت کنم می توانم از دیگران بخواهم خودشان را بسازند یا اینکه با خودشان بجنگند نگذارند خودشان به خودشان زور بگوید خودشان آنها را در ورطه یا در غلمرو نا امیدی های خودشان زندگی کنند باید این خواسته باید این کار را انجام دهید حتی به زور این کار را باید انجام دهید این کار برای شما باید یک عادت باشد شما می توانید این کار را انجام دهید بدون اینکه دستور زبان یا ویرایش را بلد باشید این که شما به خاطر شما می توانید این کار را انجام دهید می توانید دیگران را دوست داشته باشید و کتاب بخوانید و اینکه دیگران شما را دوست دارند به خاطر اینکه شما تسلیم شرایط سخت نشده اید شما خودکشی نکرده اید استراحت کرده اید به خودتان آسیب نزده اید موقع عصبانیت خودتان را کنترل کرده اید شما ناامید نشده اید شما با خودتان باید بجنگید شما باید این را از خودتان بخواهید شما باید این کار نیاز دارید این تعهد را از خود بخواهید من هیچ تعهدی نسبت به این ندارم چرا باید با خودم با خود شما و با همه و با این شرایط و با این کل همه این چیزها و با اینکه وقت کم و یا زیاد هست این کار برای من نمی تواند ادامه داشته باشد من دوست ندارم من نباید اینجا بجنگم من با خودم نمی جنگم چرا باید این کارها باید این کار را انجام نمی دادم باید این کار را به خاطر خودم انجام دهیم من دارم از خودم شکست می خورم من دارم نا امید می شوم من نمی توانم این کارها را انجام دهم شما به من کمک می کنید شما خود من هست من شما هستم من می توانم شما را بیدار کنم من می توانم با خودم دعوا نکنم من می توانم از خودم این چیزها و این وظایف را نخواهم من می توانم این کارها را به صورت این انجام دهم من به خاطر شما هیچ کاری انجام نداده ام من به خاطر خودم شکست خورده ام من در کاری شکست خورده ام من در بدست آوردن زندگی خودم شاید شکست خورده باشم من در انجام یک وظیفه شکست خورده ام من یک وسیله یا یک ماشین یا یک اعتبار ندارم من در همه حال شکست خورده ام من مقصر هستم من تقصیری ندارم من می خواستم به شما ثابت کنم من قوی هستم من نتوانسته ام به خاطر اینکه من به شما تعهدی ندارم من دستم همه جای بدنم به خاطر این اشتباه و این وبلاگ درد می کند من نمی توانم بیشتر از این تایپ کنم من نیاز به کمک دارم من وسایل مناسب ندارم من روحیه مبارزه ندارم می تواسنم در انجام این مسابقه می توانستم شما را شکست بدهم شما می توانستی به من غلبه کنی من به خاطر اینکه می خواستم شما را به یک کار درست هدایت کنم این کار را انجام داده یا انجام نداده ام به نظر من نتوانسته ام شما را ترغیب کنم من نتوانسته ام شما را به جنگیدن با خودتان ترغیب کنم شما باید وظایف کد نویسی خود را انجام دهید من دوست داشتم کد نویس می شدم اما حالا دارم تایپ می کنم به خاطر اینکه از این کار فاصله بگیریم این کار می توانست برای من یک کار خیلی درست و خوب و پر درآمد برای من باشد اما من دوست دارم کارها خود به خود انجام شوند یک هوش مصنوعی می توانست به جای من کدنویسی و به جای من وبلاگ نویسی کند اما من یک هوش بیولوژیک هستم من توان مبارزه با آدم های باهوش تر از خودم را ندارم من نمی خواهم خودم را به چالش بکشم من نمی توانم با خودم جنگ و دعوا کنم من باید کارهای انجام دهم که به من مبارزه نمی طلبد من دوست ندارم این وظایف را انجام دهم من دوست دارم بدون هیچ مسئولیتی این کارها را انجام دهم من دوست دارم همه مطالب و پست هایم را حذف کنم من می خواهم با خودم مدارا کنم من می خواهم بیشتر تایپ کنم این همه اش از یک وظیفه بر می آید من در هیچ مسابقه ای شرکت نکرده ام اینبار موفق می شوی اما در آینده باز شکست خواهی خورد تو نمی توانی خودت را راضی کنی این کارها را انجام دهی تو خودت را به این کار نمی توانی برسانی تو باید شکست بخوری و یک زندگی داشته باشی درست هست عده ای تو را می شناسند تو باید ببازی این کار باید به صورت نرمال باشد نباید یک کار درست و حسابی باید تو خودت را بسازی و این کار به خاطر خودت نیست به خاطر این هست که تو شکست خودت را ثابت کنی نه پیروزی و موفقیت من راضی شدم خوب این وظیفه و تعهد را انجام دادم بعدش که چی من نمی توانم با خودم به تنهایی کنار بیام اگر هم کنار بیام نمی توانم با خودم دعوا کنم خودم را راضی کنم من باید این کار را انجام می داده ام من این دارایی را دارم من توانایی و استعداد رقابت با خودم را ندارم خودم یک موجود باهوش تر هستم خودم را شکست خواهم داد خودم را از این راه که دارم می روم و اشتباه هست خودم را به راه راست می کشانم با خودم فکر می کنم این کار من نیست من توان این کارها را ندارم نمی توانم با این مربی های رایگان یک وظیفه برای خودم ثابت می کنم من این کار را به صورت یک تعهد باقی نمی گذارم من خودم را به این جا متعلق نمی دانم من خودم را به درجه پایین تری سوق می دهم به خاطر این فرقی که دارم باید نتایج پایین تری بگیریم به خاطر فرق کدام فرق این فرق چی هست ؟هیچ چیز به خاطر اینکه من درآمد مالی ندارم نمی نویسم این فرق من هست به خاطر اینکه فرق من این هست من وظیفه به انجام این این کار ندارم این به خاطر این این وجود داشته هست من بی تقصیر هستم خودش سوخت تلویزیون یا هرچی ؟که بود من باید بازی می کردم من باید فقط نگاه می کردم من بی تقصیر هستم من به خاطر اینکه بی تقصیر هستم بقیه باید به من زور می گفتند خودم باید به خودم زور می گفتم حالا نوبت زورگویی من هست یا این کار را انجام می دهی بعد می روی این کار دیگری این کار لعنتی یک سد هست یک مانع هست یک دیوار هست یک اعتماد به نفس کاذب هست من میخواهم جلب توجه کنم من دچار کمبود توجه هستم من باید بنویسم من تعهدی ندارم که بنویسم من هیچ وظیفه ای ندارم هیچ کس به خاطر این به من هیچ وجه نمی دهم من باید این پول و احساس نیاز را ایجاد کنم حالا که نیاز به پول یا نیاز به هرچیزی دیگر نیاز به پیشرفت داری چرا ؟اینقدر بی انگیزه بی حال و بی حرکت و دل مرده و پژمرده و بی حال و با درد و بدون حرکت یخ زده و ... هستی تو چرا اینطوری هستی ؟چرا این اسم را داری ؟چرا اینطوری هستی چرا جنگنده نیستی ؟چرا پذیرنده هستی ؟چرا این طور و چرا آن طور هستی ؟چرا نمی توانی؟ چرا یاد نمی گیریی ؟ چرا درس نمی گیری؟ چرا نمی جنگی ؟ چرا وقت را به دست نمی آوری ؟ چرا سعی نمی کنی ؟ چرا به درد نمی خوری ؟ چرا به تمام این دلایل نمی جنگی ؟ چرا به خودت سخت نمی گیری؟ چرا به خودت ثابت نمی کنی که استحقاق این کار نمی خوری ؟ چرا به خودت نگاه نمی کنی ؟ چرا بیشتر از خودت نمی خواهی ؟ چرا بیشتر از خودت کار نمی کشی ؟ چرا به خودت کم نگاه می کنی ؟ چرا نیاز نداری ؟ چرا احساس وظیفه نمی کنی ؟ چرا نمی جنگی ؟چرا به دلیل اینکه نمی خواهی به خودت فشار بیاوری احساس دلمردگی در خودت می گیری ؟ تو یک مبارز بوده ای چرا ؟ تو یک مبارز نیستی ؟ تو نمی توانی اینجا باشی نمی خواهی این کارها را سر و سامان بدهی همه چیز همه جا به صورت تلی از خاکستر و زباله در همه جا نیاز می دانی این کار برای تو می خواهی به خودت ایمان داشته باشی ولی این کار به خودت می خواهی به خودت نیاز داری به خودت باید ثابت کنی تو یک چیز خاص می خواهی این احساس خاص بودن هست یک طلا و یک ثروت و یک رقم نیست احساس یک جنگاور بودن هست تو یک جنگاور نیستی تو تعهد های خودت را نادیده گرفته هیچ تعهدی به دیگران نداری به خودت هیچ تعهدی نداری این بی تعهد یا بی مسئولیت بودنت واقعا خنده دار هست به خاطر اینکه بی وظیفه هستی این مشکلات را داری من باید این دعوا نکردن با خودت ناشی از بی مسئولیتی و بی انگیزه بودن هست این دعوا نکردن با خودت هست که کارها را اینقدر زمان داده که کارها سرد و بی رمق شوند بی مسئولیت شوند این نشان می دهد که تو نمی توانی کارها را به اتمام برسانی این نشاند می دهد داری این کارها را به خاطر خودت بی مسئولیت گونه انجام می دهی این نشان دهنده چی هست ؟این بی انگیزه بودن بی حس بودن و بی روحیه بودن نشان دهنده چی هست ؟به خاطر خودت بوده به خاطر این بوده هیچ چیز وجود نداشته این هیچ چیز وجود نداشتن هیج روزی فرا نمی رسد ؟ فقط اینکه منتظر باشی باید آماده باشی ؟باید آماده باشی ؟آماده حمله کردن باشی اینکه من نمی توانم این کار را انجام دهم من دوست ندارم من هیچ تعهدی ندارم از اینکه به زور به شما احساس بدهم شما می توانید با خودتان دعوا کنید این نوشته های هیچ منبع عملی ندارند به هیچ گروه و دسته خاصی قصد نداشت توهین کند فقط یک تسویه حساب شخصی و ایجاد تعهد بود و اینکه هیچ آزمایشی صورت نگرفته که این روش ها می تواند چه آسیب هایی به چه نوع آدم های بزند اینکه فقط نبردی بود برای نوشته شدن و تولید ۳ صفحه کاربرگ نوشتن در نرم افزار ورد ...پس همدیگر را تحمل کنیم تا همه بتوانیم کار کنیم و ... احتمال دارد اشتباهات معنایی و اینکه جمله قبلی به جمله بعدی ارتباط ندارد فقط صبور باشید صبر نکنید منظور و مفهوم جملاتی که قابل فهم نیستند درک کنید فقط عبور کنید و جملات بعدی را بخوانید .
ادامه مطلب ...
اهمیت راست گفتن دروغ گفتن من این چند روز واقعا دیگر کد نویسی نمی کنم رشد شخصی چطوری در نوشتن میسر هست با خودم می گویم این حرفهای من چه تاثیر روی دیگران می تواند داشته باشد و قول های که به خودم داده ام اصلا کد نمی نویسم منظورم کد نویسی پایتون و تمرین کردن آن هست پس دروغ می گویم دارم این کار را قبلن انجام می داده ام آشنایی دارم حالا این چه تاثیری روی شخصیت من می گذارد دوست دارم تظاهر کنم من هم یک خودی اینجا نشان دهم چه مشکلی دارم اینجا دارم متن قرار می دهم دلیل ش چیست ؟راستش آدم خودش راضی می کند جایی باشد که قرار نبوده آنجا کار کند متن قرار دهد شاید نباید بیشتر وقت هدر دهم دوست دارم سریع این کار را انجام دهم باید کمی بیشتر این کار را انجام می داده ام اشتباهات متنی فوق العاده بالا هست . چرا باید کار شماره ۲ را انجام دهم و چرا نمی دانم دوست دارم یک دلیل قانع کننده برای شما قرار دهم می خواستم به گویم به دلیل ایکس می نویسم اما واقعا زندگی پر از روز مرگی هست در جایی فکر می کنی همه درب ها به روی شما بسته می شود یک درب باز می شود واقعا خود را نسبت به این مسائل آماده نگه دارم یک جا متن تایپ کنم روی یک نرم افزار خاص شناختم را از خودم بالاتر ببرم هنوز به اندازه نصف قبل هم کار نکرده ام وقت دارم کم می آورم حدود ۵۰ کلمه دیگر همین هم کافی هست توان نبوده است دست راستم اذیتم می کند باید اینطور نمی بود و خیلی راحت این کار را انجام می دهم در واقعه شما می توانید همه چیز را برای خود سخت یا آسان جلو کنید یک چیز واقعا قابل لمس هست نتیجه و قولی که به خود داده اید اینجا واقعا دارد یک چیزی شکل می گیرید داری با کار آشنا می شوی واقعا سختی کار ادا درآوردن که من واقعا دارم کار می کنم واقعا داری کار نمی کنی اینجا هیچ متنی برای خواندن وجود ندارد اگر می توانستی بیشتر متن آماده کنی نظری و انتقادی هم وجود داشت به هر سمتی نگاه می کنی فقط هیچ چیزی را مشاهده می کنی با گذشت زمان این همه پست کم چه زود خراب شد واقعا انتظارش را نداشتم کیبرد هم یک چیز مصرفی هست . واقعا این دکمه خودش داشت اینجا می زد . فوق العاده جالب هست با این همه مشکل داری کار می کنی چه مشکلی مشکلی وجود ندارد داشتم مثلن به ورزش خود نگاه می کردم حدود ۲۰ سال پیش با این ورزش آشنا شدی هر ورزشی باید هر روز زمانی برای آن اختصاص می دادی اما حالا نتیجه شده است این که هیچ کاری در این زمینه انجام نشده است . باید قول می دادی کار می کردی دنیایی خیلی بی رحمی هست هیچ رحمی ندارد کارها به خودی خود انجام نمی شوند متاسفانه دوست ندارم این را بگویم اما در این زمینه کار نکرده ای متاسفانه فقط ادعا بوده ای واقعا خیلی تاسف انگیز هست واقعا دوست ندارم این را بگویم می خواستم اینجا حجم بیشتری از زمان اختصاص دهم خیلی پول اینجا نهفته بود حالا اگر پول اینجا نبود می توانست رشد شخصیت و اعتماد به نفس کسب کرد اما متاسفانه هیچ زمینه کاری در این قسمت آماتور این که اینجا می گویم حتی باید کار می کردم که این کار باید با اختصاص وقت می بایست به نحوی حتی می شد که می بایست واقعا غم انگیز هست اینجا بیان کنم ای کاش می شد کار می کردی در بخش بهتری این بخش برای من این گونه اینجا چیزی به من اضافه می شد چه چیزی همان کار باید تخصصی کسب می شد چه تخصصی واقعا متخصص تایپ کردن و نوشتن این همه مهم جلوه کند این بحث کاهنده روح بود این بخش هیچ علاقه ای برای مفت کار کردن چه چیزی به من اضافه می کند چه مشکلی می تواند برای من به وجود بیاورد اینجا واقعا می گویم باید کار کنی کار کردن یاد بگیری نمی خواهم کار کنم انگار قرار هست به چیزی باید غلبه شود فکر غالب و قوی تر این هست نمی شود اینجا کار کرد اینجا زمین بایری هست که هیچ چیز به شما ارانه نمی کند به جز اذیت و آزار اتلاف وقت و انرژی و ... دید من این هست حالا بیایید این دید را عوض کنید هر کاری کنید نمی توانید دید من را عوض کنید باید بیشتر برای کد نویسی یا کار دیگری قرار دهی واقعن تاسف انگیز هست . این تاسف برای من هیچ سودی نخواهد داشت این هم از بزرگتری توانی نیست برای کار کردن همین و همین این قدر بد اینقدر اینقدر تاسف انگیز همین می خواهی بری و اینجا من را تنها بگذاری من که تلاش می کنم من که حرف می زنم واقعن نگاه بازی نکن با من این جنگ کلمات هست باید در جر بحث کردن تبحر بیشتری می داشتی باید زجر بکشی عادت کنی درد بکشی هرچقدر بیشتر بتوانی درد تحمل کنی بیشتر پولدار می شوی واقعا اینطور نیست سالم تر و امیدوارنه تر زندگی کنی هر چقدر بتوانی خلاف میل خود تحمل ت را بالا ببری صادق باش حتی نمی توانی موزیکی که فکر می کنی قبلن دوست داشته ای را گوش دهی چقدر خودم را اذیت کنم همه اش دوست داری خودت را زجر دهی به چه چیز رسیدی به هیچ این نیاز به دید ظریف دارد اگر مشکل دارید این مطالب را نخوانید باید دید مثبت داشت خود را اذیت نکرد با دید خوب کار کرد این زندگی خودش را کامل می کند اگر یاد بگیرید چیزی را مربوط به کار خود انجام دهید زندگی خودش را تکمیل می کند واقعا تحمل داشته باشی در کار یک چیزهای را تحمل کنی این زندگی خودش را به خوبی برای این چیزها اذیت نکنی زندگی به تو محل بهتری نشان می دهد واقعا جنگ اعصاب هست من باید این مقدار کلمه می نوشتم به چه دردی خورد حتی من را راضی نکرد می توانست صرف کد نویسی یا کار دیگری انجام شود وقتی می خواهید کاری انجام دهید دقیقن کار قبلی قد علم می کند و جلوی شما را می گیرید در حالی که درست بود کار قبلی با کمی حرفه گری انجام شود یا همین کار تصمیم گیری برای ما سخت هست بیشتر مواقع هیچ کاری انجام نمی دهیم حتی ساده ترین کار ممکن ...
تمام حرف های زیر بدون منبع علمی هست مسئول خودت هستی مراقب خودت باش . حوصله و صبر نداری لطفا نخوان اگر اهل کامنت بد هستی لطفا نخوان بی اعصاب هستی نخوان جای دیگر به دنبال انگیزه و خنده باش کمربندت را قبل از خواندن ببند از موضوع قرار پرت بشی
All the words below are without scientific sources, you are responsible for yourself, take care of yourself. If you don't have patience, please don't read. If you are a bad commenter, please don't read. You are nervous. Don't read. Look elsewhere for motivation and laughter. Fasten your seat belt before reading.اهمیت تورم در اشتغال و مثلن خرید یک لپ تاپ خرید صندلی گیمینگ مثلن برای کار گیمینگ برای تایپ ۱۰ انگشتی این کار را یاد نگیرید . من همه جام درد می کند بعد از تایپ ۹ صفحه به همه ستون فقراتم لطمه وارد شد . به اصطلاح خورد و خاکشیر شدم . حتی داشتن کیبورد بیسیم هم به من کمکم نکرد چون یادم رفته بود کیبرد را مثلا بگذارم روی پام . حتی ورزش بدنسازی هم کمکی به شما نخواهد کرد . تورم موضوع را گم کردم من چند سال پیش اقدام به افتتاح یک شغل کردم اولین مشتری من متصدی سازمان امور مالیاتی بود . بعد از گرفتن مجوز و هزینه کردن بعد از ۳ ماه به دلیل نداشتن سابقه کاری و کم تجربه بودن مغازه خدماتی را جمع کردم . گفتم :خوب طوری هست دیگر هزینه ای نمی دهم بابت اجاره حالا چندین سال هست در منزل مشغول به فعالیت هستم . کار می کنم . درآمد مستمری ندارم اما مثلا الان نیاز به لپ تاپ و مثلا صندلی خوب و تجهیزاتی را دارم که مثلا یک لپ تاپ حداقل شده ۳۲ میلیون حالا لپ تاپ ۱۰ میلیونی هم داریم که برای بقیه کارهای که می شود انجام داد واقعا یک چیز عجیب هست لپ تاپ ۱۰۰ میلیونی بدون یک صندلی استاندارد و امکانات کار و تجیهزات تایپ ۱۰ انگشتی و کارهای این چینی یادم هست وقتی با نرم افزار یاد گرفتم واقعا اولین چیزی که یاد می داد باید گردن روبرو برا ببیند الان من دیوار را دارم می بینم این چی کار می کند این گردن درد برای شما به ارمغان می آورد حرکت مثل لانگ در بدنسازی را چطوری برم که عصب سیاتیک من ول کند ببخشید حرکت لانگ راباید به ترتیم اول پای چپ بعد پای راست بروید اصطلاحن گام بردارید درجا فقط فضا نیست فضا داری برو جلو گام بزن تا اینکه اول پای راست ۸ تا میروی تعادل بدنت به هم می خورد نابود می شوی اما گام بزنی کمر و سیاتیک ت می گه آخیه .شاید برای شما این چنین نباشد مراقب خودت باش هیچ منبع علمی ندارم دیمی یا تجربی هست . من تضمین نمی کنم یا علم ندارم تجربی می گویم اگر گردن شما وقتی روبرو را نگاه می کنید پایین را می بیند انتظار گردن درد مزمن و درمان نشده داشته باشید من گردن درد دارم . حتمن تکیه گاه گردن داشته باشید حتمن مانیتور لعنتی وقتی مقابل چشمان شما باشد انتظار داشته باشید چشم های شما اذیت شوند حتما میز شما حالت ایستاده داشته باشد . لعنت به کاری که غیر اصولی باشد . حتما وقتی کار آنلاین می کنید . عدد ۰۰ را بفرستید به شماره نامعلوم یا چند تا قلب بگذارید روی کامنت عجیب در نظرات می خواه نگذارید برای من مهم نیست . وقتی کار می کنید . به چه چیزی فکر می کنید اگر تایپ ۱۰ انگشتی می کیند اصلا به صفحه نگاه نکنید اگر مانیتور پایین هست حتما یک هدف را بگدارید جلوی چشم شما که به نگاه کردن به من گردن خودو را بالای مانیتور ریلکس کنید من بای مانیتور گردن شما را ریلکس می کنم . حتما تکیه گاه داشته باشید در صندلی مراقب گردن خود باشید . حتما لپ تاپ و صندلی و امکانات را برای خود فراهم کنید . هرچقدر کار کنید هیچ چیزی به انداز سلامتی شما اهمیت ندارد در سایت کد نویسی نوشته شده است . اگر کمر درد نگرفتی احساس نکن کد نویس هستی . خوب شاید حرکت دومینویی اتفاق افتاد مثل الان من سیم یو اس بی جوی استیک را نتوانستی با کمک صندلی کار کامپیوتر سنگین ترین وزنه دنیا شود و تعادل را هنگام بلند کردن داشته باشید اینجا سایت پزشکی نیست شنیده های از کسی که رفته دکتر تعادل را برقرار کنید مثلا حرکت تک دست دمبل نزنید جفت بزنید یا تک تک بزنید هالتر دمبل و دمبل جفت دست بهتر ست . باشگاه و وسایل استاندارد و علم بدنسازی و تمرین ۳ روزه را حتما برای خود اگر پشت میز نشین هستید . این تمرینات بدنسازی کمک می کند رباط های شما کوتاه شوند و کمر درد شما بیشتر شود اینکه چه حرکت را اول و چه حرکت را بعدی بروید خاطر نشان می کنم حرکاتی را که در اینستاگرام به شما به عنوان حرکت درست به شما یاد می دهند دچار کمر درد می کند حالا به طور عجیبی اما حرکت اشتباه شما رباط شما را می کشد و بدن شما را اصلاح می کند اینکه حرکت ساق پا و شوک الکتریکی به عضلات خود وارد کنید . چطوری شوک الکتریکی به عضله ها وارد کنم اینکه یک جا طوی فیلم های هالیودی توسط آدم های عضلانی می بینید که عضله سینه و بازو را منقبض می کنند این حرکات مفید هست یا همان حرکت کاراته ای این را به صورت تجربی می گویم چیز به عنوان شوک الکتریکی و شوک وجود ندارد همه اش کلی سر کار هستید . یک جوری از وبلاگ نویسی بعد از ورزش استفاده کنید . وسائل کار را فراهم کنید برای ورزش کردن از یک دنبل ثابت استفاده نکنید از دمبل های متفاوت و وزنه های سبک و نیمه سنگین و سنگین استفاده کنید . از دنبل به صورت تنها استفاده نکیند از هالتر استفاده کنید . هم دمبل داشته باشید هم هالتر از وسائل استاندارد و مربی ها و چیز های بهتری استفاده کنید . اتاق اصناف وظیفه اش نباید نابود کردن و جمع آوری و دادن مجوز صفر باشد . باید از لحاظ مالی و قرار دادن مغازه با اجاره کم هم فعالیت داشته باشد . اتفاقا این چیزها کاربرد برعکس داشته اند . تمرکز روی باشگاه های بدنسازی مثلن وقتی یک باشگاه جمع می شود . یا یک فرد شکست می خورد مثلن من الان از باشگاه رفتن ۲۰ سال پیش دارم آنچه روی داد را می بینم . باشگاه سر کوچه ور شکست شد به خاطر سوله ها و باشگاه های بزرگتر یک نفر شکست خورد به خاطر این که از اتحادیه هیچ حمایتی نشد و از سمت اجتماع ورزش حمایت نشد . سرمایه و روحیه اجتماعی تصمیم به این گرفت . باشگاه سر کوچه دیگر کار نکند و مربی تصمیم گرفت باشگاه را به تازه کار بفروشد . این اتفاق بزرگ واقعن در سرمایه اجتماعی آن شهر اتفاق بدی بود . حالا بروید بدوید دنبال این که یک سرمایه اجتماعی برای شهر پیدا کنید . حالا حالا پیدا نخواهد شد . این نیازها به هیچ دلیلی به و بدون اینکه بدانیم . فقر و تورم منجر به این می شود . خشونت و خشن بودن و خستگی و امید اجتماعی به سمت پایین نزول کند . چه راه حلی برای کمر درد بدون اینکه کار کنی وجود خواهد داشت . باید از مشاغل و مثلا سرمایه روانی حمایت شود . مثلا یک تازه کار باید بتواند از صفحه آنلاین خود در مقابل فحاشی آدم های آفت خود را حمایت کند باید یاد بگیرید که شما هم می توانید آدم های مزاحم را تهدید کنید . آی پی و آی دی این افراد را شناسایی کنید . ببندید و آنها را به پیگرد و پیگیری تهدید کنید . مثل اینکه ترس در دل آنها ایجاد کنید . حرفهای از هر دری واقعا حوصله این کار را با این همه خستگی ندارم . امکانات در کار مهم هست .
در یک فضای دوست داشتنی تر کار می کنی . به این فکر کن . امیدوار باش با نظم کار می کنی . ظرف مدت محدودی با نظم تعداد آمار ها را بالا نگه می داری قدر همه بخش ها را بالاتر می بری . این تما قضیه نیست . این باور نکردنی . شده است فقط به خاطر یک موضوع اینکه بیخیال نشده ای الان به فکر مشکلات گذشته نیستی . همه چیز ها و اتفاقاتی که می توانست . جلوی کارت را بگیرند از میان برداشته ای این امکان نداشت . بدون وجود این مسئله بدون کمک نمی توانستی . چیزی که پر واضح هست . اینکه داری به این فکر می کنی . تعطیلات را چطوری بگذرانی فقط داری برنامه ریزی می کنی . در حالی که بقیه ورشکسته شده اند تو داری پیشرفت می کنی . همه به دنبال وقت گرفتن از تو هستند زندگی ات تغییر کرده همه وقت مصاحبه با تو می خواهند . دائم تلفن دارد زنگ می خورد مشتری و طرف دار هایت هستند این عکس زندگی قبلی ات شده قطب منفی تو کجا رفت . همان جا هست . فقط چه اتفاقی افتاد زندگی ات کامل فرق کرد دیگر منتظر شوک بعدی نبوده ای که شروع به کار کنی . اینجا وارد عمل شده ای آمارها نشان می دهند حتی تمام بانک ها تمام شرکت ها اندازه تو به سال آینده امیدوار نیستند این در حالی بوده تمام مشکلات از علت عقیده او بود قبلا به خاطر دلسردی و این که الاهه شکست بود از خود یاد می کرد حالا مثل یک مبارز بود از کوه بالا می رفت و موانع را از سر راه بر می داشت . قبلا حتی حوصله این را نداشت همه اش شاید خیالی بود اما واقعیت او این چنین بود حتی فکرش را نمی کرد بتواند خیال موفقیت را کند با خیال توانسته بود بر سر مشکلات خود سایه بی اندازد هر قدر مشکلات بزرگتر می شدند او شروع به بزرگ تر کردن کارش و بزرگتر کردن خودش می کرد حالا شروع به رشد کردن کرده بود همه چیز به خاطر وجود او بود نمی خواست حضور خودش را کمرنگ کند پس شروع کرد به صحبت کردن بحران الان بزرگترین بحران هست که تا به حال وجود داشته الان بحران کاراکتر شکست خورده خودش را به یاد آورد موضوع را اینطور باز کرد می خواهم تا آخر وقت هر کسی نمی تواند کار کند اینجا را ترک کند من دیگر پولی به عنوان حقوق به هیچ کس پرداخت نمی کنم کارمندها با شیوه او را هر روز برای آن ها تکرار شده بود واقعیت این بود تا به حال پولی به کسی نداده بود اما قوی ترین کارمند های سطح جهانی را داشت هر کسی به خاطر حضور اون می توانست احساس کند اصلن این حرفها اهمیتی ندارند اینقدر حرفهایش قوی بود کسی احساس شوخی نمی کرد تا به حال عده زیادی حذف شده بودند تا همین جای کار من می خواهم تا آخر این زمان مشخص کارهای امروز را انجام دهید فقط به این ها اکتفا نکرد خودش رفت و شروع به کار شد در حالی اصلا نشانه ای از استرس در او دیده نمی شد این کار غیر ممکن بود حجم کار بیشتر شده بود به ۱۰ برابر نیرو احتیاج بود اما این همه پرونده فقط در یک روز این تعداد پرونده را قبلا در ۱۰ روز مرتب شده بود توسط همین تیم غیر ممکن بود همه رفتند پایان روز کسی اخراج نشد کارها باقی مانده بودند هر کسی تا جایی که می توانست پرونده ها را مرتب کرده بود همه منتظر حرفهای پایان روز بودند منتظر بودند کسی اخراج شود یا همه اخراج شوند به او نگاه کردند می خواستند ببینند . چه انتظاری از بقیه دارند اگر همه را اخراج می کرد دیگر کسی برای او باقی نمی ماند مجبور بود با افراد جدیدی کار خود را انجام دهد با خودش نگاه کرد به بقیه نگاه کرد خوب چی فهمیدید امروز چقدر زمان داریم یکی از ۵ نفر گفت :ما به ۱۰ روز زمان داریم یکی دیگر ما به یک ماه زمان نیاز داریم . یکی گفت:ما به یکروز زمان داریم . یکی دیگر گفت :ما به استراحت نیاز داریم . ده روز سی روز یکروز چهل و یک روز آخرین نفر نظر نداشت . مدیر ادامه داد منتظر نظر بعدی هستم . نفر آخر ادامه داد ما نیاز به زمان نداریم پرونده ها قابل مرتبط شدن نیستند . مدیر علت را جویا شد ؟ پرونده ها اصلا ثبت نشده اند فقط یک اسم و جزئیات هستند . میزان زمان هر چه باشد هیچ نتیجه ای برای ما ندارد هیچ رشدی از این کار صورت نپذیرفته همه دائم در حال ثبت اعداد و ارقام هستند که به درد هیچ کس نمی خورد ما داریم به خاطر ۴۰ پرونده که هیچ دستاوردی ندارد ۱۰ روز وقت صرف می کنیم هیچ کدام از ماها اینجا کار مفیدی صورت نمی دهیم مجبوریم این کار را انجام دهیم به خاطر اینکه عادت کرده ایم این کار را انجام دهیم هر روز شما می آید اینجا فقط اضطراب به خورد ما می دهی ؟ به خاطر اینکه درصد مالیات کار را پیدا کنی . در حالی که این گروه باید نتیجه های بالاتری می گرفت ما قویترین نتایج را در ماه گذشته داشته ایم حالا داریم به خاطر نتایج قبلی درآمد کسب می کنیم به خاطر کذشته داریم پول می گیریم و مشتری های هم داریم که از روی نا آگاهی اینجا می آیند به ما سفارش پیدا کردن نتیجه های را می دهند که قرار هست ؟ در آینده آنها را ورشکسته کنند. در حالی که نیاز به این آمار ها ندارند . نیاز دارند . کارمندهای فعلی خود را یا آموزش دهند یا آنها را اخراج کنند . باید یاد بگیرند اعضایی خود را رشد دهند اگر آنها را حفظ کنند بزرگترین اشتباه زندگی خود را کرده اند . باید همه را اخراج کنید . مدیر به خودش نگاه کرد . همه ۴ نفر را اخراج کرد . نفر ۵ را با نامه ای جداگانه اخراج کرد . اما همراه با یک توصیه نامه همه را جمع کرد. گفت از فردا دوباره اینجا جمع می شویم . اقدام به کاری می کنیم . سود دهی هم خود ما و مشتری های را که داریم را تضمین کند عدم مسنولیت پذیری ما ناممکن هست باید راهی پیدا کنید هر وقت پیدا کنید که از همه رقبا قوی تر باشید سود خواهید کرد . این چیزیی بود که فکر می کرد . مدیر پشت میز کاری خود نشست بقیه رفتند او هنوز آنجا نشسته بود فکر می کرد این شرکت هم منحل شد این کار هم پایان پذیرفت هرگز به این که این شرکت را منحل کرده بود شک نکرد کار خودش را طوری دیگر آغاز می کرد مدت ها بود به این قضیه فکر می کرد از روزی که این کار را شروع کرده بود بارها و بارها هرروز به فکر این تغییر بزرگ بود این طرز فکر عجیب او بود بارها شکست خورده بود به این قضیه بیشتر از بقیه عادت داشت طرز فکرش شاید احمقانه بود اما او اعتقاد داشت بقیه جلوی پیشرفت او را می گیرند او باید از همه نترس تر باشد اعضای تیم او از بهترین ها بودند نفر ۵ کسی بود که همیشه برای او مشکل درست می کرد نظر او به تمام نظر دیگران بیشتر مواقع برتری داشت مدیر حتی می خواست واقعا او را اخراج کند اما چندین و چند بار همه و کل شرکت را نجات داده بود حالا فراتر از مرزهای قبل او را برده بود کار کردن با نفر ۵ لذت بخش ترین کاری بود که می توانست انجام دهد دائم در حال پیشرفت مسائل و قسمتهای مختلف را یا اضافه می کرد و یا کم می کرد اما هیچ کس از این تغییرات داخلی شرکت با خبر نمی شد بعضی مواقع فقط چندین درصد درآمد شرکت بالاتر می رفت همه چیز خیالی بود ذهنیت مثبت ایجاد شده بود ذهنیت رشد ذهنیت پیشرفت منظره های امیدوار کنند هفته ها می گذشتند چیزی که واضع بود در پیشرفت شرکت این بود همه را جمع می کرد راجب به تصویر آینده هر کدام از کارمندهای خود کار می کرد او توانسته بود از ۵ نفر آدم شکست خورده ۵ نفر آدم قوی و نیرومند بسازد فقط با درست کردن یک تصویر با آنها صحبت می کرد در مورد تصویر و ذهنیت تاریک و روشن این کارمند ها سوال می پرسید در اوایل این کار برایش سخت بود اما فهمید این تصویر و ذهنیت چقدر برای او مهم هست ذهن و تصویر مهم ترین چیز بود بدون تصویر شرکت نابود می شد . بدون چشم انداز آینده چندین بار ورشکست شده بود خوب حالا چی برای آینده تصور می کنید دائم روی عکس و تصویر یک تابلو با کارمند ها فکر می کرد از آنها می پرسید ؟ چه چیزی می بینند به آن ها وعده می داد اگر این پروژه را بدست بیاوریم برای نفر شماره یک این را می خرم . به وعده های خود عمل می کرد از درآمد برای نفر شماره یک این آرزو را برآورده می کرد . بقیه هم همان قدر پول به خاطر نفر شماره یک بدست می آورند عامل عجیب به دست آورده بود . انتظارات نفر شماره یک آرزوهایش هم کار گروهی همه را ترغیب می کرد به خاطر پلی استیشن نفر شماره یک کار بیشتری انجام دهند وقتی به درآمد می رسیدند شرکت به درآمد هنگفتی رسیده بود همه به درآمد بالایی می رسیدند پول بود که به حساب همه واریز می شد . حدود ۱۰ پروژه موفق با ذهیت آقای مدیر انجام شده بود روش مدیر انگیزه مالی بود یک اشتباه بزرگ هست به خاطر چیز دیگری موفق شده بود بقیه را نمی ترساند نیازی که برای دیگران بود و اهمیت چندانی نداشت را آشکار کرده بود نیاز پنهان آشکار شده بود توانایی افراد را که وجود نداشت آنها را وادار می کرد تا به کمک هم بروند برای نبرد با نیاز پنهان به آنها تصویری می داد از آینده ای که هرگز قابل دیدن نبود به نفر شماره یک می گفت نگاه کن به خودت که داری با آن پلی استیشن بازی می کنی نفر شماره یک می گفت که من نیازی به آن پلی استیشن ندارم به نفر شماره یک می گفت داری با پلی اشتیشن بازی می کنی همراه دوست خودت نفر شماره یک می گفت من دوستی ندارم به نفر شماره یک می گفت داری پلی استیشن با من بازی می کنی و به من گل می زنی نفر شماره یک می گفت من دوست دارم با شما بازی نبردی مثل بوکس انجام بدهم و به شما مشت بزنم مدیر داشت روی نیاز نداشته آنها بازی می کرد ما پلی استیشن می خواهیم آن هم ۵ تا باید این کار را انجام بدهید بچه ها باید این نرم افزار را یاد بگیرید باید تغییر کنید ما یکی از بهترین تیم ها خواهیم شد در کار با این نرم افزار همه شما روی یک مسئله کلید شده اید یعنی قفل شده اید من شما را از این قفل شدن نجات می دهم هی نمی خواهید یک زندگی بهتر داشته باشی شما به یک ماشین نیاز ندارید شما به یک خانه نیاز ندارید بقیه با تعجب به هم نگاه می کردند اگر ما ورشکست بشویم هیچ چیز به دست نمی آوریم شما باید یک حرکتی انجام بدهید من توی این کار یکی از بهترین شرکت ها را می بینم باید زود دست به کار شویم هیچ کس هیچ امیدی به انجام حرفهای مدیر را نداشت من برای شما می خرم ۵ تا پلی استیشن ۵ تا خانه می خرم به من نگاه کنید اگر شما بتوانید ۵ تا پلی استیشن بخرید می توانید هر چیزی که دوستش را داریم با این روش یاد بگیریم یک نگاه به خودت بی انداز زمان یادگیری ما خیلی کند هست او اشاره می کرد اگر موفق شویم ما همه چیز به دست خواهیم آورد من برای شما کارشناس استخدام می کنم همه می دانستند هیچ کس در این زمینه در این قسمت وجود نخواهد داشت همه پول ها خرج شده بودند سر تجیهزات حتی پول و تجهیزات برای این کار نبود دیوانه کننده بود او نه تنها یک نیاز ایجاد کرده بود گاهی دروغ های هم خودش می ساخت همه چیز داشت پیش می رفت روزها با وعده های ساخته و پرداخته ذهن مدیر در حال ارائه بودند او دائم از این موضوع ها حرف می زد اگر شما این کار را انجام بدهید حتما کار دیگری هم می توانید انجام بدهید اگر تو آن قسمت را بسازی خیلی بهتر می شود کار ریزه کاری های بسیاری برای هرکدام از کارمندها ارائه می شد وظیفه ها تقسیم می شد به گفته نفر شماره ۲ حتی نمی شد فهمید وظیفه هر کدام از نفر ها چیست ؟حتی نمی شد سر درآورد چقدر هزینه لازم هست برای هر کدام از افراد باید تقسیم شود تیم که حتی نمی توانستند بفهمند این کار چه چیزی هست این نرم افزار غیر قابل یادگیری هست کار داشت پیش می رفت به خاطر یک ایده که یک نیاز به درد نخور بود گاهی نا امیدی های بزرگی و شکست های بزرگی صورت پذیرفته بود تقریبا ۱۵ پروژه غیر ممکن برای کارمندهای خودش گذاشته بود باور نکردنی بود که توانسته بود اینقدر در اعضای تیم خودش نفوذ کند توسط پلی استیشن . پلی استیشن لعنتی نمادی شده بود برای آرزو ها .. آرزوی نفر اول . نفر اول بارها اعتراف کرده بود دیگر پلی استیشن نمی خواهد و از آرزوی خود دلزده شده است وقتی پلی استیشن را می بیند حالش به هم می خورد چون واقعن زندگی نمی توانست این حد دلزدگی و رنج و چیزهای سخت را تجربه کند حدود ۳ سال شرکت بدون هیچ پیشرفتی داشت کار می کرد همه ناامید شده بودند تا اینکه زمانش فرا رسید پلی استیشن بدون هیچ زحمتی روی میز شرکت به چشم می خورد یکی از اعضا آن را با هزینه شخصی خریداری شده بود هم بازی می کردند حتی روی کامپیوترها به راحتی با آن بازی می کردند نماد شرکت داشت با مغز همه بازی می کرد مدیر می گفت من یک پلی استیشن برای شما می خرم من برای شما پلی استیشن می خرم ولی هزینه عمر و وقت اعضایی تیم را چه کسی می داد این بازی بزرگی بود برای هر کدام از اعضای گروه کار پیدا شده بود دیگر به صورت نیمه وقت فرد شماره ۳ و ۴ و ۵ از تیم رفتند اما او هنوز به فرد شماره ۱ و فرد شماره ۲ دسترسی داشت با آن ها داشت کار می کرد اعضای تیم شماره ۳ و ۴و ۵ به افراد شماره ۱ و ۲ می گفتند شما دارید عمر خودتان را می سوزانید اما اتفاق عجیبی در حال افتادن بود فرد شماره ۱ و فرد شماره ۲ به یک عده افراد ماهر تر در کارها تبدیل شده بودند حالا بدون اینکه شرکت درآمدی داشته باشد افراد جدیدی استخدام شده بودند ۶ و ۷ و ۸ استخدام شده بودند بدون هیچ دستمزدی در حال کار کردن بودند این افراد همه داشتند روی این پروژه ساخت پلی استیشن کار می کردند همه چیز نزدیک تر شده بود گاها پروژه ها تا شماره ۱۵ ظرف ۳ سال مهارت خاصی پیدا کرده بودند دیوانه وار کار می شد مدیر در حال کار کردن بود تمام مهارت او رهبری گروه و دادن وعده های تو دروغی بود اما پلی استیشن نماد موفقیت گروه بود پلی استیشن که وارد شرکت شده بود یکی از مشتری ها برای این گروه خریده بودند اعضای گروه اعتقاد داشتند هنوز پلی استیشن ذهنی خود نرسیده بودند واقعا حقیقت داشت هنوز هیچ درآمدی برای گروه به دست نیامده بود . کم کم مهارت یادگیری گروه بالاتر و بالاتر می رفت . تا اینکه گروه به موفقیت رسید با هزار پانصد روز کار کردن موفق شد . پلی استیشن را برای افراد شماره ۱ و شماره ۲ و شماره ۳ و شماره ۴ و شماره ۵ و شماره ۶ و شماره ۷ بگیرید . و شماره ۸ پول پلی استیشن را گرفت . مدیر یک پلی استیشن برای خودش گرفت . درآمد گروه محقق شد . هزار پانصد روز نفر شماره ۱ و نفر شماره ۲ و مدیر گروه باعث یک اتفاق بزرگ در زندگی همه شد . بازدید همه از پروژه بزرگ یک دستاورد بزرگ بود . هیچ کسی نمی توانست این کار را نادیده بگیرید . خواسته خنده داری که از رویایی یکی از اعضای گروه بیرون کشیده شده بود بعد از ۱۵۰۰ روز قابل رویت بود این باور نکردنی بود روزهای بود که این پلی استیشن خیالی به داد هنگ ها و اعصاب خوردی ها و اینکه دیگر کسی نمی توانست این کار سخت را ادامه بدهد و شوخی های مدیر که روی اعصاب همه بود پلی استیشن های پشت ویترین یا روی سایت فروشگاه ها شده بود نمادی برای اینکه خواسته این گروه و جستجوها و یادگیری مهارت تازه گروه را به حدی رساند که حرفه ای ترین نرم افزار دنیا را به زانو درآورند این شده بود یک مهارت بزرگ برای اینکه خواسته ها از رویاهای افراد آن هم نه هر خواسته ای خواسته نفر شماره ۱ روی ذهن ۵ نفر دیگر چه کار بزرگی انجام داد تمام یاس ها و نا امیدی ها را از بین برد مدیر همان جا همه را بارها و هر روز شروع به اخراج می شد حدود ۱۵۰۰ بار همه اخراج شدند ۱۵۰۰ روز گذشت همه از این موفقیت بهره برداری کردند نفر شماره ۳ و شماره ۴ و شماره ۵ در شرکت های دیگری کار میکردند اما برای اینکه مدیر حسن نیت خودش را نشان دهد برای هرکدام از این افراد که ۳ سال کار کرده بودند برای آنها هم خواسته نفر شماره ۱ را گرفته بود . مشکل اینجاست اگر خواسته بزرگتر مطرح می شد برای مثال یک خانه و یا یک ماشین آیا مدیر توان خریدن آن را داشت برای هر کس یک ماشین می گیریم . یا برای هر فرد یک خانه یا یک آپارتمان یا یک چیز بزرگتر و گران قیمت تر می گیرم یا به هر نفر ۱۰ میلیون دلار می دهم مدیر آیا توان این را داشت چرا با خواسته نفر شماره ۱ همه را شکنجه کرد یک چیز مشخص برای او وجود داشت . برای او یک راه پیدا شده بود ۳ سال هر روز کارمند های خود را اخراج می کرد در حالی که هیچ دستمزدی به آنها داده نمی شد دانم بیشتر آنها را تشویق می کرد ۱۴ پروژه شکست خورده که پروژه ۱۴ تقریبا تمام شده بود اما دیر تر از آن زمان انجام شده بود که مشتری برای شرکت یک جایزه تهیه کرده بود . علت باختن نداشتن مهارت و نداشتن تمرکز و هزار علت دیگر از جمله تازه کاری نداشتن کیفیت در کار بود تقریبا بارها برای هر کاری مجبور شدند کارهای تازه انجام دهند . این واقعا مشکل بزرگی شده بود . کارهای که ما بلد نیستیم را هرگز نمی توانیم انجام دهیم . هیچ ذهنیتی برای ما وجود ندارد . به چه علت بود .یکباره این دستاورد به دست آمد مدیر با خودش گفت : من دستاورد این شرکت را ۱۰ برابر می کنم من قبلن این کار را انجام داده ام این بار هم می توانم این کار را انجام دهم . من توان این کار را دارم من برای این شرکت پول بدست می آورم طوری که بتوانند قبل از اینکه پولی در حساب داشته باشند حتی از آن هم جلو تر می روم کاری می کنم خواسته های خود را مثل قول چراغ جادو جلوی چشم آنها ظاهر می کنم بدون تجسم هیچ کاری از اعضای این گروه ساخته نبوده و نخواهد بود حتی باید بدانند چه چیزی را می خواهند پس همه باید یاد بگیرند به خاطر خواسته نفر دیگر باید کار کنند به خاطر اینکه نفر شماره یک برنده شود آنها هم باید برنده شوند باید تمصیم بگیرند چطوری کار کنند چطوری تلاش کنند چه چیزهای نیاز دارند و ... به این نگاه برنده نیاز دارید برای اینکه تواند موانع را از سر راه شما بردارد شما به اهرم و لودر یا ماشین آلات دیگر نیاز دارید اما نمی دانید مشکلات را چطوری از سر راه بردارید با ذهیت برنده با حفظ روحیه می توانید این کارها را انجام بدهید برای شما کاری نخواهد داشت به خاطرپشت میز نشستن کمر درد نمی گیرید به خاطر ترس کمر درد می گیرید به خاطر حالت بد و ترس درد های مزمن به سراغ شما می آیند به خاطر دلهره سلول های شما از بین می روند شما کم کم روحیه خود را می بازید باید سعی کنید تمام نگرانی های خود را تمام کنید نگرانی های خود را روی کاغد می نویسید و دیگر نگرانی باقی نمی ماند که در ذهن شما را آزار دهد بعد از آن موقع نظم می رسد بازدید های بالاتر پول بیشتر کار بیشتر مجسم شدن خواسته هایتان کنار شما خواسته ای که فرشته ای هست که شما را به سمت هدف هدایت می کند نه اینکه کار بدی از شما را بخواهد مثل فرشته ای از راه های الهی از شما درخواست می کند تمرکز و آرامش خود راحفظ کنید با شما حرف می زند شما را به امیدواری دعوت می کند شما را صبر دعوت می کند شما را به سمت یادگیری سوق می دهد از شما می خواهد بیشتر کار کنید بیشتر تلاش کنید با شما در مورد خودتان صادق باشید این کارها می تواند شما را قوی تر از قبل کند مدیر می تواند شما را هدایت کند شما را اخراج کند شما را به آرامش دعوت کند می تواند به خاطر خواسته شماره ۱ و نفر شماره ۱ به کاری دعوت کند که نفر شماره ۱ می تواند همه چیز را برای شما روشن کند نفر شماره ۲ می تواند به کمک شما بیاید و شما را به استراحت دعوت کند نفر شماره ۳ می تواند دوباره خواسته نفر شماره ۱ را برای شما بازگویی کند شما و شما همه چیز را می توانید از تجسم خود بخواهید تجسم همه چیز ذهیت همه چیز هست وقتی شکست می خورید و توانی برای انجام کار ندارید اصلا نگران نباشید وقتی دیگران به خواسته های شما می رسند و شما به خواسته خود نرسیده این و وقتی دیگران توانایی ها را به دست می آورند که شما می خواسته اید به دست بیاورید خواسته نفر شماره ۱ را داشته باشید این چه معنی را در ذهن شما تداعی می کند اینکه شما می توانسته اید اما انجامش نداده اید منتظر مانده اید تا دیگران آن کار را انجام دهند این شاید همان من به این زندگی خودم راضی هستم من استعداد ندارم من امکانات ندارم دقیقن جای هستید که من قبل از نوشتن این نوشته و قصه خیالی هستم من دقیقن احساس می کردم خلاقیت خودم را از دست داده ام جای هستم که نمی توانم برای خواسته شماره یک انجام دهم دقیقن به هیچ چیز مادی با نوشتن این داستان نرسیده ام من این قصه را نوشتم برای مدتها که به تنهایی دهن کجی برای صفحه من نوشته می شد یا نظراتی بود روزی فلان آقای محترم از کاری که می کنی خسته خواهی شد این کار را انجام نخواهی داد دقیقن برای من فرق نکرد و انجام نداده ام اما من تمام آموزش های ممکن را برای تایپ حرفه ای یادگرفتم کد نویسی به من کمک کرد تا حرفه ای تایپ کردن را یاد بگیریم قسمت ذهنیت خودم را هم با تایپ از هر سمتی و حتی در حالی که ناامیدی در بیاورم این همه مشق نویسی و کارهای دیگر مدیر قسمت ذهنی نیاز دارم دوباره من را از این بخش و اشتباهات اخراج کند نیاز به دیده شدن نداشته باشم یا بازدید بالا تمام قدرت ها احساس خواهند کرد روزی یک مدیر سایت کم دارند شرکت های قوی مثل شما می خواهند پس منظم باشید و پست خود را قرار دهند فقط تجسم کنید هرچه می خواهید آن تجسم به کمک شما خواهد آمد . موفق باشید .
این جمله به جمله قبل یا بعدی تعلق نخواهد داشت و از هیج گروه و دسته ای هیج ربط خواصی نخواهد داشت و به هیچ شغلی ربط نخواهد داشت صبور باشید تا همه بتوانیم با هم کار کنیم و همدیگر را تحمل کنیم .
ادامه مطلب ...