چرکنویس شماره ۹ وقتی یک کاری را تا یک عددی می خواهی پیش ببری از این فکر ها این نتیجه این هست که در ریاضیات تبحر بیشتری پیدا کرده ان نه املاءمی خواهم به عدد مورد نظرم برسم ....چرکنویس ناقص فقط باید دوباره پر شود ... این همان چیزی هست که از آن تنفر داری وقتی که درد به همه جا سرایت می کند این به معنی این هست که یک یا چندین و چند کار دیگر باقی هست و این کار باعث این شده این کار به من بیشتر از این نمی تواند فشار بیاورد و آخرین کار امشب هم هست باید به این فکر کنی بعد از این که چی چه کار کنم بیش از نمی توانی فرار کنی وقتی راه فرار نداشته باشی این یا هر پاراگراف دیگری را بخواهی پر کنی پر کردن و پر کردن هر چی که دوست داشته باشی می توانی اینجا پر کردن موضوعی به موضوع دیگر می توانی بنویسی و هنوز تا آخرش هیچ موضوعی به ذهنت نمی رسد به غیر از اینکه چقدر این کار می تواند سخت باشد به خاطر اینکه این کار سخت هست تو هم تخصص کافی در زمینه نوشتن ندرای این نوشتن برای تو شده است بازی اما این بازی نیست که هنوز در آن حرفه ای شده باشی به خاطر اینکه خیلی بزرگتر از تو در این کار مانده اند این شده به خاطر اینکه فکر کنی درست یا غلط این چه کاری هست انرژی منفی دیگران نمی گذارد من این کار را انجام دهم پس وقتی به شما آموزش می دادند در مورد کارهای که می خواهید انجام بدهید با دیگران صحبت کنید .. این خرافات هست حقیقت دارد یا ندارد من این کار را انجام می دهم یا این کار را انجام نمی دهم به خاطر چه به چه منظوری اینجا یک چیزی پیدا می شود به عنوان نیروی غالب وقتی نیرویی بیشتر باشد نیروی ضعیف تر را شکست می دهد اگر انسان باهوشی باشید خیلی زود بر بدی ها و ضعیفی ها برنده خواهید شد اگر آدم کله شقی باشید می توانید خواسته ای را که دارید را به طوری به صاحب شوید . حت من چیزی را که دوست ندارید . این واژه حتمان بیخیال زیادف ک ر ن ک ن آک بند هست .. منظور می خواهی وارد حاشیه ات کنم این حاشیه است اینجا درست ننوشت اصلن اهمیت ندارد شما می توانید با تمامی غلط های دنیا پیش بروید به شرط آنکه اصلن هر طوری با هر غلط املایی پیش بروید ... همسایه ما در پاوه سواد خواندن و نوشتن نداشت شعر می گفت و خیلی خیلی شعر از حفط بود ... هنوز یک بیت شعر نمی تواند کسی بنویسد به راحتی ... ادامه مطلب ...
چرکنویس شماره ۸ یکم روی خودم باید کار کنم . باشگاهی برای نوشتن و بیشتر کار کردن روی تمرکز ذهنی مدیتیشن برای نوشتن بعضی موقع ها کار سخت می شود .مسخره نویسی... مزخرف نویسی بی حوصله کارکردن مسخره بازی در آوردن ... در به در نویسی در به در نویسی کوچ مربی گری درب ساخته ای که به هیچ چهارچوبی نمی خورد نیاز نداری طوری بنویسی که بدرد چیزی می خورد فقط باید سیاه نویسی انجام بدهی طوری یا چیزی بنویسی که می خواهی این کارها را به خاطر خودت انجام ندهی نه به درد کسی بخورد فقط می خواهی این جا را سیاه کنی این صفحه را طوری سیاه کنی این واقعن بی معنی نویسی تمام برسی به خاطر این که می خواهی این طوری واقعن فقط بنویسی اما به درد هیچ چیزی در هیچ الگویی و به درد هیچ کسی بخورد این کار کاری هست که نیاز داری این که می خواهی این کار را به خاطر خودم انجام می دهم این کار را به جایی می رسانی این شروع هست این وقتی این کار را انجام می دهی این وقتی هست همه چیز را بهم می بافی و به هم ربط می دهی و همه چیز دارد به جایی می رسد که نمی توان یک معنی درست از چیزی درک نکنی فقط می خواهی این را نشان دهی این من نیستم این کار را انجام می دهم این به خودم نیاز دارم این معنی که به درد من نخورده این نیازی نیست کاری را انجام دهی کار انجام دهی فقط این کارهای که انجام نمی دهی تو را نجات می دهند کارهای که تو انجام می دهی فقط باعث می شود باید دوباره بگویم این پست ها دیگر به درد کسی به غیر از خود من نمی خورد این فقط باید این را نشان دهد هیچ نیتی هم ندارند وقتی درست فکر می کنی داری اشتباه فکر می کنی وقتی غلط فکر می کنی داری دست فکر می کنی پس در کل انسان نمی تواند تقصیری داشته باشد چون اصلن نمی داند درست فکر می کند یا اشتباه فکر می کند فقط دارد کاری می کند که در آن لحظه درست یا غلط فرد فکر می کند این بهترین کاری هست که انجام می دهم و آزار و اذیتی هم برای دیگران به همراه ندارد . ادامه مطلب ...
چرکنویس شماره ۷ باید یک بار دیگر سیاه شده باشید . صفحه سفید بی تقصیر هست . جملات بی تقصیر هستند . حرفها بی تقصیر هستند . این من هستم که مقصر هستم .نوشتار نوشتن و نوشته شده نوشته بودم ننوشتی این نوشته این نوشته شده نوشته شده نیست به این معنی به خودم این کار به این معنی را نیاز نداری به خودت این کار نیست که تو می خواسته این کار را برای خودت این کار را نمی توانی انجام دهی عرضه نداری این کار را انجام بدهی این تو بی عرضه هستی تو باید پول در بیاوری این پول را از این راه نمی توانی در بیاوری این پول نمی توانی در بیاوری این پول در آوردن این کار نکردن این معنی ندادن این کار به خودت نیاز داری این کارها را به خودت ثابت کنی من اینکاره نیستم من نمی توانم این نوشته ها بنویسم من عرضه نوشتن را ندارم من از عهده پر کردن یک ستون بر نمی آیم من می خواهم این طوری ننویسم من دوست ندارم این نوشته ها را برای خودم بنویسم کسی که میزی دارد دوست ندارد شما احساس کنید که شما از آن با عرضه تر هستید شما که میز کاری ندارید حقوق ماهانه ندارید عرضه ندارید این کار را انجام دهید به خاطر چی که من عرضه انجام این کار را نداشته ام این بی عرضه گی من بوده یا باعرضه بودن شما را می رساند شما حتی فکرش نخواهید کرد این بی معنی بودن و بی معنی نویسی بی هدف نویسی نیازی نداری این ضعف را با خودت همه جا می آوری می خواهی به خودم می خواهم نشان دهم این کار به خودم می خواهم این کارها را طوری انجام دهم که خودم را به حالتی نیاز دارم این می خواهم به خودم می خواهم این کار به معنی چه می خواهی پس باید اوضاع را طوری خراب کنی که هرگز نمی خواستی اینطوری که می خواستی خرابکاری که دوست نداشتی را انجام بدهی را این طوری خرابکارانه نیاز نداری این چیزها را به معنی های که دوست نداری این کارها و این کلیشه ها را بی معنی تر از این امکان نداری این طوری به چه چیزی بی هدف نوشتن را نیاز داری طوری بنویسی که بی عرضگی محض را نیاز نداری این معنی با عرضه بودن نیست که این طوری می نویسی که انگار اصلن کسی نیست که به این حرفهای که دوست نداری اینطوری و این جا بدون دستمزد بنویسی ...
چرکنویس شماره ۶ دارم یک شماره دیگر سیاه می کنم . به خاطر اینکه یک شماره دیگر سیاه کرده باشم .علت اینکه هرگز پیشرفت نمی کنی این هست عادت کرده ای اینطوری ناجور وارانه این چرخه دائم تو را شکست دهد تو را خوار و ذلیل کند تو را تحقیر کند تو هیچی نیستی این دنیا اهمیت دارد این دنیا فقط می خواهد تو را ناتوان و به گونه ای حقیر جلوه کند در حالی که این روحیه در درون تو شکل می گیرید که من نمی توانم من نمی فهمم من حوصله ای ندارم من هرچقدر هم بخواهم کافی نخواهم بود من عرضه اش را ندارم من نسخه ای هستم که نباید این کارها را اینجوری ادامه می داده ام اعتماد به نفس ندارم من باید به خاطر بقیه این کارها را انجام می داده ام من باید به خاطر این و آن و دیگران و آن کسی که برایم اهمیت داشته من که همه جور اعتمادی به خودم داشته ام اگر این کتاب ها اراجیف را نمی خواندم اینطوری نمی شد من باید از عهده تایپ کردن یک چیزی مثل خضعبلات و چیزیهای پلید و پلشت و نیازی ندارم نیازی ندارم پول در بیاورم نیازی ندارم موفق شوم خلاصه آخرش که چی همه که موفق نمی شوند تو استحقاق موفقیت را نداری این چرخه هیچ کس به داد تو نمی رسد دنیا این قانون را دارد باید به داد خودت برسی هیچ کس به داد تو نمی رسد به غیر خود لعنتی خودت هستی که باید به داد خودت برسی و این پاراگراف را تاآخرش له کنی طوری له و لورده اش کنی که اجازه خالی بودن را نداشته باشد هیچ چیز نمی تواند جلوی کسی را که از روی عادت دارد کاری را انجام می دهد را نمی تواند بگیرید این نوشته ها فقط قصد دارد به تو بگوید دست از چیزی که دست داری بر نداری به هر قیمتی به هر چیزی که می خواهی می رسی به شرط اینکه اجازه ندهی کسی که مثل دیگران و افکار دیگران جای تو را در این دنیا بگیرید من دوست ندارم د راین وضعیت روانی زیاد باقی بمانم من می خواهم اوضاع آسایش بیشتری داشته باشم . استاد روحیه شوم . که هرقدر هم دیگران می خواهند چیزی را به او بفهمانند که شکست خورده ای و نمی توانی چیزی را که دوست داری داشته باشی من بدستش می آورم .طوری به شکست ضربه می زنم . که خورد و خاکشیر شود . من دوست ندارم کسی از من اینطوری یاد کند. این اوضاع هم زود گذر هست دوباره خودم را پیدا می کنم .
چرا هرگز نخواهی توانست این یک پاراگراف را برای خودت به اتمام برسانی این زمینه این شده که کار کردن برای تو خیلی سخت شده است . نمی خواهم این کار را به خودم توجیه پذیر کرده ام . من این همه کار نمی توانم انجام دهم من نیاز ندارم این قدر توضیح به خودم بدهم کار کردن مثل قبل نیست دارم . خودم را در یک چرخه گیر می اندازم . این نوشته ها چه دردی از من می خواهند دوا کنند .... درمان کند ... وقتی کسی که نمی داند چکار کند برای خودش چطوری می تواند به دیگران کمک کند وقتی کمک می خواهی از کسی که خود آن هم یک عمر با این مسئله درگیر بوده با تمام وجودش جنگیده با این مسئله اما هنوز این مسئله وجود دارد هنوز این که باید بجنگی باید با تمام وجودت بجنگی و کار کنی این راه تو هست می خواهی خودتر اب با هر حالی که دوست داشته ای کار را به مرحله ای برسانی که کار تا پایان این رویه...
به خاطر خودت این پاراگراف را پر نکن وقنی به خودت می خواهم این شروع را به خودت نیاز دارد به این معنی می خواهی نرسی فقط بخواهی چیزی را پر کنی این می توان این شکل را به خاطر خودت این فقط یک چیزی باشد که وجود دارد و نمی خواهد چیزی را بیان کند فقط نیاز دارد یک الگویی که الان نباید این کار را تکرار می کردم دچار یک فریب شده اید که داری اینجا این موضوع را می خوانی من دارم یک کار را تکرار می کنم این از روی عادت هست می خواهم یک چیزی را به تو بفروشم تو مجبور هستی تا آخر این مسیر به جلو بروی من دوست ندارم تا آخرش بروم آخرش هیچ چیز نبود وقتی یک بار تا آخرش رفته باشی این معنی ما فقط می خواهیم تا آخرش برویم این معنی این زندگی ما هست این شروع از اینجا شده باشد ما فقط بدون هدف داریم این کارها را انجام می دهیم هیچ نیاز هم نداریم این تکه را تا آخرش انجام بدهیم هیچ چیز تا آخرش به ما اضافه نمی شود.فقط می خواهیم خودمان را خسته تر از قبل کنیم حتی اگر علم بیشتری داشته باشی می خواهی اینجا چه چیزی را بدست بیاری و نتوانسته ای این کار را تا پایان بروی من باید این موضوع را که کاربرگ که باید تکرار می شده و عادت و چرخه را باید می شکستم . را تا آخرش انجام می دادم .