تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

دریافت و ارسال و مسئولیت

صلب مسئولیت از چیزهای که می گویم :‌

هیچ ارتباطی با افرادی که معرف می کنم ندارم . خیلی توی اینترنت نیستم . اما اعتیاد دارم . به چیزهای آموزشی هیچ مسئولیتی ندارم از اینجور قضیه ها ...

همه چیز توی ذهنم داره می پره .

آموزه ای از بزرگی که نسبتی با آن دارم . وقتی چیزی از کسی می گیرید . موقع تحویل دادن حتمن حتما به آن شخص آن را تحویل دهید . ندهید به همسرش نه به بچه ش نه به همکارش نه به دوستش نه فقط و فقط منتظر شوید بدهید به همان شخص .

من روزی برای استخدام به جایی رفتم . یک خودکار از یکی از فروشنده های همان قسمت گرفتم . بعد نگاه کردم نبود . موقع که مصاحبه تمام شد . خودکار را به یکی از همکار هاش دادم خود آن شخص نبود .

بعد موقع رفتن دیدم یکی داد می زند . همان شخص بود . خودکار را می خواست . خوب اشتباه از من بود . یک اشتباه در محیط کاری تکرار نمی شود .

دیگران را نقل قول ندهید . از خودتان بنویسد . به خاطر همین چیزی که اینجا نوشتم نصف بحثی از دیگری بود . را پاک کردم . تا درست و غلط چیزی از کسی که حتی خوب هم هست . نگوییم :‌مسئولیت قبول نکنید . اگر قبول می کنید . به اما و اگر نسپارید . درست و تمام کمال انجام دهید . چند کار را با هم نکنید .

  ادامه مطلب ...

این پیغام چیه ؟‌What is this message?

به لطف فایر وال این چیزها را دریافت می کنی اما دیوانه می شوی از دست سوال های که می پرسد به هیچ چیزی اجازه نمی دهد از دست شما فرار کند . تا آن جایی که توان داشته باشد . البته ؟تا کجا ؟‌

Thanks to the firewall, you get these things, but you go crazy with the questions it asks, it doesn't let anything escape you. As far as possible. Of course? How far?


میایی شروع کنی به کار با هزارتا پیغام پس خام فایر وال که نصب کردی مواجه می شوی خدایا این ها چی هست حالا من رنگ ها را تغییر می دهیم تازه با این شروع شده

warning
application modification detected!
تازه از توانایی تایپ ۱۰ انگشتی استفاده می کنی . طبق معمول زبان هم بفهمی نفهمی می فهمی . تایپ می کنی . گوگل ترنسلیت می زنی . آلوده شده کامپیوتر نه ؟‌
application modification detected during communication 

ادامه مطلب ...

الهام گرفتن از آرنولد شوارزنگر Inspired by Arnold Schwarzenegger

آرنولد شوارزنگر نمی دونم من لاتین بلد نیستم اینگلیسی بلد نیستم

What is inner like?

لایک درونی چی هست ؟

نفوذ به مغز خود یا دیگران

Infiltrate your brain or others

اما حرفهای آرنولد را زبان اصلی گوش می دادم خوب شاید منظور یا کانسپتش یک چیزی دیگر باشد خوب مغز من یک مطالب اشتباه یا درست یا نادرستی را الان به شما انتقال می دهم که امیدوارم برای شما ایده ای باشد خوب طبق معمول مطالب دیمی و من در آوردی و نظریه درست یا غلط پرداخته می شود .باشد که دور هم خوش باشیم . من با این طریقه نفوذ کنم . به مغز شما گرچه هنوز نتونستم به مغز خودم نفوذ کنم ببینم اونجا چه خبر هست . خوب  این گام بزرگی هست . نیاز دارد بفهمم اینجا چه خبر هست . آرنولد شوارزنگر توضیح می داد که نمی دونم درست یا غلط یا من چی شنیدم آرنولد یور لایک ا مانستر :‌نمی دونم معنی ش چی می شود . آرنولد تو دوست داری یک هیولا باشی . این قضیه را کلن بیخیال اما تمایل به زجر کشیدن یا اینکه مغز ما با لایک کار می کند درست مثل اینستا گرام در حال لایک دادن هست . من از وزنه زدن را دوست ندارم . دارم زجر می کشم پس باید از اینجا به بعد با لایک کار می کنیم . اگر از چیزی را قلبن خدایا چرا اینطوری شد شما یک تنوین روی این جمله قلبا آخر قلباً با قلب دوست نداشته باشی و لایک به اون چیز ندهی حتی اگر به نفعت باشد نمی توانی شکوفایی را درون خودت شکوفا کنی و در آن مسیر پیش بروی من با بدنسازی خیلی اوکی هستم . من با بدنسازی خوب هست. نه من با بدنسازی خوب نیستم وقتی ورزش می کنم دردم میاد پس لایک به اون نمی دهم . لطفن لطفاً . عکس نگاه کنید . عکس مردان بزرگ شما با کتاب خواندن و جمله معنی نگاه کردن یاد نمی گیرید . عکس نگاه کنید فیلم مردان بزرگ را ببینید شاید بعداً بعدن مثل من بعد از چندین سال به سرتون زد به جایی برخورد کردید ایده ای یافتم یک لامپی در مغز روشن شود . تازه می فهمی که مغزت با چی کار می کند . بیخال ... امروز پروژه نفوذ به حق چیزهای خنده دار از چه راهی اون بنده خدا چی گفته :‌من اینجا چی برداشت کردم و چه چیزی را می خواستم بگویم . بیخیال هر لحظه امکان دارد که این فایل به پایان نرسد زمان کم است برای من موفق و شاد و .... باشید  ... آتش دل شعله وری هم داشته باشید ....

  ادامه مطلب ...

بی مسئولیتی نویسنده به احساس ماهیچه یا مفصلIrresponsibility of the author to the feeling of the muscle or joint

هشدار این مطالب هیچ منبع علمی ندارد . تکرار نکنید . مسئولیت اینکه خواننده عاقل باشد . و هیچ مسئولیتی برعهده نویسنده نیست . Warning This content has no scientific source. Do not repeat. It is the responsibility of the reader to be wise. And the author is not responsible.


برای من چه معنی می دهد ؟‌ یک فایل بیشتر شاید زندگی تو را عوض می کرد . حالا هیچ فایلی را نداری. به خاطر چه موضوعی هست نمی توانی . تصمیم بگیری ؟‌ همه چیز را از دست می دهی . مثل یک حرفه ای نمی توانی عمل کنی . در حال چرت زدن هستی ؟‌ هدف مثلن کد نویسی هست ؟‌ زمانی به این کار اختصاص نمی دهی دیوانه وار درهم و برهم کار می کنی . فکر می کنی داری کار می کنی . رختخواب همیشه فرمان روایی می کند . به خاطر چه چرا تختخواب یا پتو می تواند قدرت تو را بگیرید . تخت خواب یک پرونده باز یا فرمان ناتمام هست . نه من اعتقاد دارم . یک چیزی را نادیده گرفته ای الان مهم هست این کار را انجام بدهی . اگر بروم پتو را جمع کنم این جا . بخواهی بنویسی بدون اینکه روی چیز دیگری تمرکز کنی . به خاطر خودم هم می خواهم به این یک خط را رسم کنم . هم صدای اینکه به خاطر من به خاطر همه چیزی که می خواستی خواسته من کد نویسی بود . به خاطر چه چیزی همه چیز محکوم به شکست شد . اگر دائم بخواهی از اول شروع کنی . این از اول شروع کردن شاید کار خوبی نباشد . باید از آخر شروع کنی . از آخر و اینکه یک حرفه ای دارد این کار را انجام می دهد این حرفه ای می خواسته چه چیزی را توضیح دهد ؟‌ بیشترین قضیه را به خاطر چه چیزی می خواهم این کار را انجام دهم . پتو مهم نیست . مهم این هست . روی چه چیزی تمرکز کرده ای باید کد نویسی کنی اینجا نمی توانی این کار را انجام دهی باید یک کتاب را بخوانی باید کاری انجام دهی. فقط می دونم مثل یک کارمند باید این کار را انجام بدهی وظیفه ای که انجام می دهم . تعهد چرا وجود ندارد ؟‌ نیازی ندارم خودم را ثابت کنم . خوب درد تو وسواس هست . می خواهم ثابت کنم درد تو پتوی جمع شده نیست . می خواهی ثابت کنی با پتوی جمع نشده هم می شود . کار کنی نویسنده دیگر می گوید اول صبح پتویت را جمع کن من می گویم پتو هیچ ربطی به مشکل عدم تمرکز نوشتن تو ندارد حالا لطفا پتویت را جمع نکن بیخیال پتو ... چه چیزی برای دست انداختن هم گیر آوردی پتو مشکل نیست حتی اینکه چند سال در سربازی رفتن هم مشکل را حل نمی کند . قضیه چی هست . پتو یا دومینو پتو را جمع نمی کنی شاید فضایی که پتو اشغال می کند یک مکان عمومی هست . شاید فردا باید با این پتو توی کوله پشتی جای تو را از سرما نجات دهد . حالا پتو جمع شد . این من هستم که هستم بقیه چیزها هیچی نیستند . چرا باید توان این را داشته باشم دیگران را جذب کنم . یک تصمیم زندگی تو را عوض می کند . با ذهن خودت بنویسی . مثل چرخش پاندول به زندگی قبلی بر می گردی میانگین نوشته هایت چه کاری بوده است . هیچ صدایی به غیر از ترسهایم و خودم در اتاق فکر سرمن چه می گذرد اهمیت ندارد . می خواهم یک صفحه کتاب بیشتر از دیروز بخوانم می خواهم یک قطره امید و اعتماد به نفس از دیروز بیشتر داشته باشم . قطره های وجود را جمع کنم . یک قطره بیشتر کار کنم . یک قطره شاید قشنگ تر از یک ذره باشد . اگر اعتماد به نفس از جنس مایع بود شاید گاز بود شاید از هیچ کدام نیست شاید روح هست حتی روح هم نیست فکر کنم فکر یا یک ذهنیت هست . نمی توانی بگویی جنس ایمان از چی هست فکر کنم شاید ماهیچه هم نیست انگار در قالب یک چشم یا یک نگاه یا یک ماهیچه باشد اعتماد به نفس مثل یک ماهیچه است . یا یا یک نگاه است . دریچه ای را باز کنی و نوری را به یک جای تاریک قرار دهی من اینطوری می خواهم بگم کوبنده انجامش بده لذت کار کردن را داشته باش . فکر می کنی مشکلات را نوشتن حل می کند . ایمان داشتن به این مسئله من یک حرفه ای هستم . واقع بین باش یک حرفه ای نیستم . مثلن ساعت ها فکر نمی کنم چی می توانم بنویسیم از چه تکنیکی می توانم استفاده کنم حتی به این موضوع نتوانستم نزدیک شوم به خاطر چه مشکل شومی هست این از  شاخه ای به شاخه دیگر پریدن به خاطر اینکه مدرک گرفتم مدرک این کار را ندارم به خاطر این بود نتوانستم در موضوعی درآمد به دست بیاورم به خاطر اینکه نتوانستم خودم را ثابت کنم به خاطر این بود آمار این را نشان می داد به خاطر این بود خوب کار نشده در اینکه یک کارمند باید استخدام می کردم که من را سامان بدهد از من چیزی بخواهد به خاطر اینکه مدیر برنامه ندارم به خاطر این بود همه به من کمک نکردند فرهنگ جامعه کم بود به خاطر این بود دلیلی برای کار کردن ندارم به خاطر این بود نیازی به تکرار کردن نداشتم به خاطر این بود هزینه های وقت گذاشتن روی موضوعی بد شکست خوردن در این جامعه خیلی بالا رفته به خاطر این بود در مدیریت زمان بندی و اینکه الان یک صفحه نداری . بگذارید از نقاشی بگویم که چند سال توانسته است روی یک برگه باطله دوام بیاورد تا اینکه یک روز وقت بگذاری و آن را رنگ کنی پشت این برگه نوشته شده ... فکر نکن انجامش بده ـ رویای کار کردنت رو بدین بدین انجام اش بده  - فکرش رو نمی کنند انجام اش می دهند . ـ توی رویا کارهام رو انجام می دادم _ python Booleans  هنر شفاف اندیشیدن ۱۰۰

هشدار یا وارنینگ مواظب باشید ... تمام این نظریه ها بدون منبع و ساخته یک افکار بدون پشتوانه هستند .  من هیچ دکترای در زمینه فیزیوتراپی یا این جور چیزها نداریم فقط می خواهم بخندیم به عقاید و افکار انسانی در مورد این چه گردنی هست و عضلاتی یا چه می شه کرد با این گردن و هد زدن و حرکات سرعتی با گردن داخل جمجه مغز هست مواظب مغز تون باشید ... سوال کنید وقتی با گردن هد می زنید به جپ و راست آیا حرکات سرعتی می توانند به گردن صدمه بزنند یا با گرم کردن و سرد کردن یا اینکه در مراسم های سنتی جرا اصطلاحن هد می زدند یا در مهمانی ها چون داخل مغز به دیواره جمجمه ضربه می زنند یا اینکه چرا ما دور خودمون نمی چرخیم و خودمان را مثل بچه ها دچار حالت سرگیجه نمی کنیم . وقتی که بزرگ می شویم . بچه های یک جورهایی سالم تر از ما ها هستند .

من احساس صمیتی با نوشته هام و خواننده هام ندارم . مثلن یک روز  که که لم داده بودم عقب دیدم گردنم یخ زده نه از اون یخ ها یک ماهیچه های توی گردن من یخ زده شدیدن الان یک زاویه از ۹۰ درجه حالا گردن را تا جایی ممکن می برم عقب شما نبرید و گردنم را می چرخانم چیزهای عجیبی اتفاق می افتد ... یا اینکه در حالت ۹۰ درجه با سرعت به جپ و راست هد میزنم یا اینکه به جلو و عقب وقتی چشمانم را باز می کنم ... گردنم گرم شده است . آن اوایل در گردنم احساس درد می کنم . دوباره هشدار و وارنیگ می دهم که این حرکات را اجرا نکنید به صفحات وب درست و حسابی بروید .... خوب فقط این افکار هست اصلن نباید این چیزهای خطرناک را اینجا می نوشتم . خوب خنده دار هست . که بعد از آن چه اتفاقی برای مغز می افتد ... هیچی موقع این حرکات هیچ چیزی گوش نمی دهم . دوباره به میانگین بر می گردم و زندگی عادی را طی می کنم ...به نظرم از درد بعضی وقت ها بدن دست به کارهای خنده داری می زند ... یا در زاویه های چیزهای از بدن خودش می بیند که قبلن ندیده است ... واقعن چیزی به اسم گردن یخ زده وجود دارد ... همه ش یک چیز خنده دار هست .... برای خندیدن خوب هست ... بعدش معجزه نشد ... دوباره گردنم همان طوری هست فقط من حوصله ای برای این کارها ندارم ببینم پشت نقاشی بعدی چه چیزی نوشته شده است . برای نقاشی حال می خواهند  ـ کنایه به پوپی ها و بی هدفشد آدمی در مقاطع زندگی اصل و نضب برای من چشم است ـ چیزی برای نهان کردن ندارند ـ نقاشی برای من اعتیاد است ... این از من نیست اسم کس دیگری نوشته شده ـ مرگ برای من مهم است ـ چه موقع از این چرخه خارج می شویم ... نکته کجاست این نقاشی ها روی صفحات پرینت شده و شلوغ  هستند که با مداد رنگ توانسته ام این نقاشی ها تصویر ها را بیرون بکشم ... همین فکر می کنم . دیگر از اینجا به بعد نباید تایپ کنم دارم خسته می شوم . این نشان دهنده این هست ... کم یا زیاد کار می کنم . ارتباط م را با صفحه کیبرد پس بگیریم . هدف این نیست . شما برای نوشتن مشکلات بزرگی دارید . همه چیز که فکر می کنی . درست نیست باید خودت را از مشکلات جدا کنی ... باید مسئولیت های این که خواننده باید با فهم و شعور باشد نباید با نوشته های من یا کس دیگری که به او پیشنهادات اشتباه می دهد خودش آن کارها را تکرار کند . هر چیزی که فکر می کنی و در راهروی می خواهی بنویسی را نخواهی نوشت ... رویا روزی روی کاغذ نوشته خواهد شد یا اینکه نوشته نخواهد شد . این مسئله هست افکار ارزشی دارند فرضیات به درد می خورند این چیزها فقط به درد کارشناس ها می خورد به درد آدم عادی نمی خورند . این درد های ما بشر ها برای یخ زدگی و اینکه باید با ورزش به دید صنعت رفتار می شد . چه پول بسیار زیادی از صنعت بدنسازی و فیلم های آرنولد در آورده می شد . فرق صنعت بدنسازی و صنعت فوتبال و صنعت ورزش خانگی چیست ؟‌خوب اگر صنعت بدنسازی جدی گرفته شود ... سلامتی افراد عادی بیشتر می شود . اگر فوتبال جدی گرفته می شد . عده ای بیشتری چه زنان و مردان این روزش را انجام می دادند اما در واقع باشگاه بدنسازی صنعت فوق العاده بزرگتر و بهتری هست چون تولید دستگاه ها و خیلی از چیزها صنعت بهتری هست . خوب علاقه شخصی هر کسی شخصی هست ... در پایان با تردید منتشر می کنم ... لطفن اگر چی واقعن یک جوری اگر منتشر نکنی یا خودت را پرتاب می کنی ... با تردید دوست داری همه چیز را پاره کنی و در سطل زباله بی اندازی ... این فقط یک کار برگ بود ... احساس می کنی بی ارزش هستی . به درد بخور نیستی این اعتماد به نفس و این کار مثل این هست هر چیزی نتیجه نمی دهد . ارزش و استحقاق انتشار را دارد . چون با فکر نوشته شد. اما گاهی بعضی از جاها نباید زیاده روی می شد .   ادامه مطلب ...

فرضیه پرداخت پول وتعهدHypothesis of payment and commitment

جالب عالی و خنده دار هست اینکه هر جایی را می خواهی درست کنی از یک جای دیگر کار کم می آوری ... بی نیازی به ثابت کردن خودم به دیگران هم یک ضعف هست هم یک قدرت من توان رقابت کردن با دیگران بی نیازم می کند ... اهدافم را نمی نویسم چون دوباره دلم می شکند ... دل نازک بودن توان باختن حتی یکبار دوست ندارم عکس بگیرم چون با دیدن عکس احساساتی می شوم ..... عجب موزاییکی هست شخصیت....تا کجا روزی یک صفحه کتاب خواندن یا ورزش مداوم چه تاثیری می گذارد .... بگذارد .... همه چیز از فرضیه پولش را پرداخت کرده ای یا پولش را پرداخت نکرده ای ناشی شده اگر پول پرداخت کرده باشی برای کلاس فنی و حرفه ای اگر رایگان آمده باشی ...اگر پول بدست می آوری حالا چه کنی که راه ش را بلد نیستی؟  ادامه مطلب ...