در این جسم نشسته ام وقتی ارتباطم با روحم خوب باشد می تواند از این جسم فرا تر رود باورش سخت ولی خدا کمک کرد من این همه حرف زدم پر از اشتباهات املایی و دستوری بدون اینکه به چیزی و کسی وابسته باشد فقط و فقط به خاطر اینکه به درد خودم و خجالت خودم غلبه کنم به خاطر اینکه تمام این مطالب دیمی و من در آوردی هست . مرسی که با من بودید و من را تحمل کردید اگر جای بی معنی هست از آن رد شوید بیخیالش شوید . به خاطر یک مشت دلار این عالی هست این کار را دارم بدون هیچ مشکلی انجام می دهی در مرحله کار کردن چیزهایی به نظر تو خواهند رسید این به خاطر این هست واقعا داری مطالب که قبلا نوشته ای بیان می کنی این چه چیزی هست که نمی توانی راه بیشتر از این نداری به خاطر این این نقطه را پیدا نمی کنی این محل را پیدا نمی کنی به خاطر معنی بیشتر از من کار می کشی به خاطر چی صفحه قبل را نباید استفاده کنم به خاطر چه دلیلی این قسمت نباید هیچ کاری کنم که من را از اینجا به خودم نزدیک می کند به خاطر چی نباید خسته شوم من دارم اینجا تلاش می کنم به خاطر خودم و این کد به خاطر چی قابل فهم برای همه نیست اینجا به خاطر خودم می توانم اینجا باشم نگاه بهتری داشته باشم من نمی توانم این را تحمل کنم به خاطر خودم نیاز دارم بهتر باشم حس راحتی ندارم موقع تایپ کردن این کار نیست اینجا چرا باید در جای بهتری مثل جای دیگر دنبال ماهی بگردم شاید ماهی های اینجا چه عیبی داشتند ماهی قرمز از نوع ماهی عید ماهی قرمز خودم را درک نمی کنم به خاطر چه مشکلی ایطوری شد به خاطر چی باید این کار را انجام بدهم مثل چیزی که دانم دارد کار می کند این نوشتن به خاطر همیشه می تواند من را تغییر دهد من بی حوصله تر از گذشته دارم این کار را انجام میدهم تصویر که دارم می بینم خیلی تاریک هست باید با موس ور بروم این ور و آن ور بروم باید فایل را گوش بدهم لیست کارهایم را نمی نویسم چی می خواهی به این معنی نمی توانم اینجا باید کار کنم به جای خودم می خواهم این کار را برای خودم می توانم این کار را برای خودم انجام بدهم به خاطر چی نمی توانم این جا به راهی که دوست داشتم این کار را انجام بدهم همه اش می شود اینکه به سمت و سویی پیش بروم که دوست ندارم این کار به خودم می خواهم این کار به حداقل ترین شکل خودش باشد به سمتی که من پیش نرفتم من عقب گرد داشتم این جا نباید حالت را پیدا کنی که به بیش از این حد که داری می خواهی ساعت کاری های را که دوست نداری این جا اینکار را انجام بدهی به خاطر اینکه فکر نمی کنی اینجا داری چی کار می کنی تصویر تاریک و مبهم تاریک تر از این می خواهی به سمت خودت می توانی نیاز به این داشته ای خود را برای این کار نیاز داری من می خواهم این کار به سمتی که دوست نداری این کار را انجام دهی کسی دارد بوق می زند من دارم نگاه می کنم من عصبانی هستم من عصبانی تر از گذشته هستم من دارم برای اینکه می خواهم این نقطه را پیدا کنم به اینجا به شکلی که نمی توانی واقعا به این کار به سمت خودت می تواند این قضیه این کار را برای خودت انجام بدهی من انجام میدهم این کار را برای خودم نیاز داشته ام این کارها را به سمتی که می خواستم این کار را انجام بدهم و این همه اش نگاه کن داری چی می نویسی واقعا یک روندخیلی ناامید کننده و درهم برهم را داری تایپ می کنی که قابل خواندن نیست کسی که دارد این را می خواند به خودش چه نگاهی داشته است مهره ها نیاز روغن کاری دارند من دوست ندارم من اشتباه دارم کار می کنم اشتباه به خودم می خواهم اینکار را به سمتی به خودم نیاز دارم این افکار من هستند این افکار من نتوانسته است این کار را برای خودم می خواهم کار کنم این را می دانسته ای اما دیگر و دوباره داری انجام می دهی این چه معنی برای من دارد من دوست نداشتم اشتباه کنم این اشتباه من دارد این کار را برای من غیر ممکن می کند من چرا دارم اشتباه کار می کنم این اشتباه کار کردن من به خاطر چه چیزی توانست من را به این کار بکشاند من دوست داشتم این کار را انجام ندهم این که من می خواستم این کار برای خودم که اینطوری شد دلم برای خودم تنگ شده است این وضعیتی را که من درک نمی کنم این برای خودم این قسمت که می خواسته ام این راه را در پیش بگیریم این زیاد کار کردن این چه معنی می دهد نیاز به سمت خودم را به این کار به خودم می خواهم این کار به سمتی که دوست دارد خودم را به این شکل می خواهم این کار را در پیش بگیریم نیاز به این دارم خودم را به این کار بیشتر کنم من دوست ندارم این کار را به سمتی که نیاز داشته این کار را به سمت خودم نگاه کنم این کار می تواند این کارها را نشان بدهد این کار من هست من باید این کار نیاز به چه حالتی دارد این کار که می توانسته ام این کارها را به چه حالتی می خواسته ام این کار به سمتی می تواند نیاز داشته باشم خودم را به این کار نیاز دارم خودم را اینجا حفظ کنم واقعا ناامید کننده هستم می خواهم این کار را برای خودم می خواهم این کار می تواند به این معنی راه برود دوست ندارمواقعا راهی به سمت حاشیه رفتن هست این حاشیه صحبت کردن چه فایده ای دارد دوست دارم در مورد همه چیزهای حاشیه این حاشیه نتوانستم خودم را هدایت کنم به سمت جلو این هدایت این کار به خاطراینکه می خواهم به هیچ جایی و این زندگی پیش نرود دقیقن می خواهم بگویم دوست دارم بگویم و نتیجه گیری کنم هیچ راهی برای پیشرفت ندارم این پیشرفت نکردن خیلی سود دارد وقتی بدانم این زندگی همین که هست خیلی برای من خوب هست من هیچ تلاشی نمی کنم باید از لحظات باقی مانده سود ببرم این یک اشتباه هست پی جنگنده بودن من چه می شود من باید این کارها را برای خودم باید انجام بدهم باید این کار را برای خودم و دیگران انجام بدهم این کار من به خاطر بی دلیل بودن خودم و دیگران هست این من هستم این برای این بوده که من نتوانسته ام خودم را بیش از حد تلاش کنم . نگرانی های که من دارم این کار من هست این نیاز من هست این چیزی هست که دوست دارم خودم می خواهم نیاز داشته باشم که خودم می خواهم این مطالب تکراری و بدون هیچ چیز خاصی را بنویسم این معنی خاصی ندارم فقط می خواهم خودم را خسته کنم هیچ تصویری ندارم بعد از اینکه این کاربرگ را پر کنم این کاربرگ پر کردن به خاطر اینکه می خواستم فقط کاربرگ را پر کنم به خاطر خودم می خواهم بگویم این کار بیهوده است هیچ سودی به من نمی رسد فکر کردی چرا به هیچ نتیجه ای نمی رسم به خاطر اینکه تا به حال نتوانسته ام اینقدر منتظر مانده نتیجه این انتظار ها هیچ بوده است این که من نمی توانم به خاطر خودم این کارها را انجام بدهم این هیچ چیزی نیست که به خواهد من را موفق کند فقط مثل یک کار روتین هست باید روتین این تایپ ها را انجام بدهی من انتظاری از تو ندارم انتظار دارم این کارها را انجام بدهی این کار به خاطر تو می تواند همه می توانند اظهار نظر کنند یک مشت چی بگویم آدم بی دانش از کارهای روتین می توانند برای شما اظهار نظر کارشناسی بدهید . دست از سر من بردار این نیاز من هست نوتی فیکیشنی وجود ندارد در وجود شما به شما تذکر بدهد من هنوز که اینقدر تایپ می کنم هیچ تذکر ندارم هیچ برگه ای ندارم که به من تذکر بدهد در کل زندگی ام چه چیز را دوست دارم به خاطر اینکه تا مدتها روی خودم کار می کرده ام این زندگی چیزی هست که من را نا امید می کند خیلی درهم می نویسم این هم یکی از مشکلات من هست این کاری هست که اشتباه من دارم انجام می دهم این به خاطر این هست که من نمی توانم این به خاطر این معنی هست من دوست ندارم کارهای خوب زندگی را انجام بدهم من دوست دارم این کار را برای خودم خیلی خیلی راحت انجام بدهم این کار من هست من در کار نیست من نیاز به داشتن و خواستن دارد این من اصلن درگیر نیست فقط می خواهد کار کند برای خودش نیاز دارد به خاطر علتی که دارم خودم را گول می زنم به خاطر خودم که نیاز دارم به خاطر خودم که به هیچ سمتی پیش می رود این به خاطر خودم نیاز داشتم این کار را به خاطر خودم این کار را انجام نمی دهم این کاری هست که عاقلانه هست انجام دادن عاقلانه نیست این فرار کردن به این تمایلات که من دارم این کار می خواهد من را از اینجا و فقط دروغ گویی من اینکه من همه چیز خود را از یک منظره می توانم نگاه کنم این نگاه کردن این که شما نباید این مطالب را بخوانید این نوشته ها کار خودشان را می خواهند بکنند هیچ علمی به همراه ندارند فقط یک جمله هستند به خاطر اینکه این قدر دلیل می آورم من نمی توانم این هم این همه دلیل که من نمی توانم این کار را انجام بدهم هیچ زمان مشخصی و هیچ ددلاینی ندارم هیچ خط پایانی هیچ تاریخ انقضایی وجود ندارند هیچ کاری نمی توانم انجام بدهم این کار به خاطر من می خواهد این کار را برای منمی تواند این کار را برای خودم این که می خواهم کج و خم و راست شوم دیگر بگدارم این که می خواهم وزن خودم را بی اندازم روی یک دست این کار نیاز به چه چیزی دارد کاری که من دوست ندارم این کار را به خودم را به هیچ وجه من می خواهم این کارها را به این کار می خواهد این کارها نیاز به این دارد که من کاری به کار این کار نداشته باشم این کار می تواند نیاز من می خواهم این کار می تواند من می خواهم این کار را به این چیزی که دوست دارم انجام بدهم من می خواهم این کار را بیشتر از این انجام بدهم من دوست دارم کاری به کار هیچ چیز ندارد من می خواهم این کار را برای این نیاز می خواهم این کار بیش از گذشته نمی خواهد بیش از گذشته خود نمی خواهید یک تمرین خوب برای شما این هست بیش از گذشته خود بخواهید این بیش از گذشته که می خواهی خودت را بیش از دیگرن این کار را انجام بدهی بیش از قبل بخواهی بیش از نیاز خود بخواهی بیش از هر چه که می خواسته ای این نیاز تو بوده این معنی من هست من می خواهم خودم را بیش از خودم داشته باشم بیش از اینکه من می خواهم هر جا که با خودم تنها باشم این کار من هست این کار من می خواهد برای خودم کار کنم این کار من هست می خواهم کار بیش تری داشته باشم من می خواهم که نیاز دارم که من را به این نیاز من هست من دارم این کارها را به چه کاری می خواهد این کار من هست من از قبل از اینکه اینجا باشم این نیاز را به چه حالی داشته باشم این همه چیزهایی که می خواهم این کارها را به چه حالی داشته باشی و این کار را به چیزی می خواهد و کارهای که می خواهی داشته باشی و این کار برای تو مثل این نیاز داشتن و این نیاز نداشتن و این کار را به هیچ کار دیگری و این گوش دادن و کار کردن و این گوش کردن و کار کردن باید با فشار کاری نوشتن کنار بیایم این کار و فشار کاری من و این کار بگویم این کار من می خواهد یک چیز را ثابت کند این که من نمی خواهم نتیجه بگیریم این من هستم این من هستم که خودم را نمی شناسم من می خواهم که کار نکنم کار نکنم اینجا هر کسی که کار می کند کار اشتباهی انجام داده است این کار نکردن من می تواند این قضیه را تا اینجا بکشاند من دوست دارم که شکست بخورم من دوست ندارم ثروتمند شوم چون اگر ثروتمند شوم مستقل می شوم مجبور هستم با جنبه های دیگر زندگی ام روبرو شوم من معکوس هستم من نمی خواهم که کار کنم من نمی خواهم خودم و توانایی های خودم را بنویسم این کار برای خودم می خواهم این کار من هست این معنی من هست این همان چیزی هست که من را نشان می دهد این نیاز من هست من نتوانسته ام این معنی و مفهوم را برای خودم تشکیل دهم این معنی که می توانسته این کارها را برای من انجام دهد این کار به چه درد من می خورده من می خواهم این جا هیچ چیزی را در بر نگیریم دوست دارم با خودم کاری نداشته باشم این کار نکردن من اینجا به چه چیزی می رسد من می خواستم به چیزی برخورد کنم من می خواستم با خوشبختی برخورد کنم من با هیچ چیز و هیچ کس برخورد نکرده ام من فکر می کردم اگر به یک مرحله برسم این به این مرحله رسیدن می خواسته این معنی را به من بدهد این کار من هست من می خواهم این کار را برای خودم اینجا برای خودم می خواهم این کارها را برای خودم بسازم این کارها را به این معنی نیاز دارد این کار من می تواند این کار نیاز به این دارد من می خواهم این کار به چیزی که دوست دارم این کار به آن چیزی که می خواهم این کار به این معنی نمی خواهم این کار به جایی برسد این کار نیاز داشته این کار می خواهم این کار من می تواند چه معنی داشته باشد این معنی که می خواهد این کار به چه معنی هست الان چه می شه چه معنی دارد چه چیز به من می خورد چه چیزی به من ربط دارد چه چیزی به من ربط ندارد من چی می خواهم چی نمی خواهم چه راهی دارم چه راهی ندارم من معکوس هستم من معکوس تر می شوم من برعکس می شوم من اشتباهی می خواهم بد می گیریم دروغ می گویم بد دروغ می گویم من دوست ندارم بدتر هستم بیشتر نیستم اینجا نمی خواهم حوصله ندارم این حوصله نداشتن این کار نداشتن این بی انگیزه بودن این اشتباه کردن این جایی که می خواهم این کار به کار هیچ چیزی نداشتن این معنی این هست این کار را به این معنی می خواهم این به چه چیزی می تواند این کار می خواسته انجام شود این کار به اینجا کشید این کار به چه دلیلی خسته کننده بوده این گم شدن گم کردن بی معنی بودن اینکه شما کار را گم می کنید من گم می کنم همه چیز را گم می کنیم وقتی گم می شود دیگر پیدا نمی شود قابل پیدا شدن نیست این جا به چه دردی می خورد این کار به کار نیاز دارد این می شود این می خواهد این می خواهد این کار به کار می خواهم این نیاز می خواهد این کار به کاری دارد که من گوش نمی دهد فقط دارد کار خودش را انجام می دهد می دهد این کار به کار من ندارد کار به هیچ دردی نمی خورد این کار به کاری می خواهد این کار می خواهد این کار را به این حالت نیاز دارد این کار می خواهد من را گول بزند این گول زندن من این معنی را دارد این کار به این نیاز دارد این نیاز من هست این برای من هست این می خواهم این می خواهد این را به چه می خواهی این به چه چیز می خواهی این کار را برای این می خواهد این به معنی باشد دوباره تکرار پشت سر هم می شود این کار به چه وضعی می خواهد باشد کار به کار این حرفها نداشته باشی این کار می تواند این معنی را داشته باشد این معنی هست این کار می تواند این راه را بتواند تا اینجا می خواست این کار به کار خودم را می خواهد این کار نیاز به چه حالتی داشته یا نداشته باشد من می خواهم این کار به چه سمتی دارد پیش می رود این کار به چه چیزی هست این کار می خواهد این چی می خواهد چی نمی خواهد این چه راهی میشود این کار به معنی بیتصویری بیتصویری بی تصویری هست . بی شکل بودن هست بی نوری در آینده است با تصویر می شود کار کردن اگر تصویر نباشد هیچ راهی برای من وجود نخواهد بود وقتی تصویر ها را پاک کرده ای وقتی این تصویر به خاطر من می خواهم این کار نیاز به صدای من دارد این به خاطر چه موضوعی هست این تصویر خواستن به خاطر من هست این تصویری را نداشتن این معنی این هست این چه چیزی را می خواهم این کار را برای خودم این کار من هست این نمی شود ها این بی روح بودن ها این بی ربط ها این تمام شکل بودن ها واقعن بی صبر بودن ها این زمان نداشتن مثلن من می خواستم روزی اینقدر و اینقدر و این زمان این کار را انجام بدهم نتیچه کارخیلی خالی کرد این خالی کردن برای من هست این بی معنی بودن این بی روح بی معنی بی انگیزه این با ها با روح با معنی با روح با آرامش این بی آرامش این با ها بابا ها و با با با روح با من با شما با ماشین با وظیفه با وظیفه بی وظیفه با مسئولیت بی مسئولیت یا با را پیدا کنید وقتی با را پیدا کنید پای رفتن هم پیدا می کنید همه با ها باعث می شود با چی بخری با چی مینویسی با ما میای با ما نمیای با برای این که می خواهی این یک جمله را بنویسی می خواهی ۳ صفحه بنویسی این ۳ صفحه را نوشتن از همه بدتر کسی هست که همه این برگه ها را پاره کنی پاره کردن برگه ها این نیرویی نداشت چه معنی را برای تو می سازد می خواهی چرا همه امکانات برای من توضیح داده نشد من می خواستم ها وقتی شم انمی خواستید این معنی به من چه چیزی را می خواسته باشی الان وقت شروع کردن هست برای اینکه من خیلی خسته کننده است وقتی که من کار می کنم این کار به چه درد من می خورد من کسی را که اینجا به این کار می خواست اینجا برای خودم من می توانست این کار را در این منطقه داشته باشد . به جی افتخار می کنی یعنی هیچ چیز در تو این جا برای تو معنی ندارد این که وقتی نمی توانی این معنی را برای خودت پیدا کنی هیچ چیز نداری منظور توانایی درونی اینکه در درون تو باید یک چیزی یک ارزشی یک چیزی باید باشد یک چیزی که برای تو معنی داشته باشد واقعا داری این کار را انجام می دهی این میزان داشتی کار می کردی کافی نیست هرچقدر بوده این کار فایده این نداشته هر قدر کار کنی کافی نیست من کسی هستم این را به تو می گیم این تو نیستی این کار برای تو می تواند این کار به معنی این هست تو نمی توانی این کار را این گونه انجام بدهی این کار نمی توانسته این معنی هست این کار به خودم این هست این معنی تو هست این نمی توانی این کار را به این می خواهی این کار به معنی تو این بی معنی بودن تو این کار تو و هرچی که در زمانی داشته نتیجه می گرفته وقتی که بیشتر کار میکرده و دلایلی ذهنی داشته من دلیل را نمی بینم این کار من به خاطر من و اینکه من می خواهم این کار را به دلیل اینکه من می خواهم این کار به من می توانسته این کارها را به این دلیل این کارها را به چه دلیل این کارها را برای خودم نشان داده من به چه دلیل این کارها را انجام می دهم این کار به چه دلیل هست من این کار را به چه دلیل هست این کار من هست این که من نمی خواهم این کار به چه دلیل انجام دهم این به چه معنی هست این می خواهی این کار به چه دلیل انجام می دهی من دوست ندارم این کار را این وضعیت عجیب برای خودم انجام دهم به با روحیه بودن با روحیه با مشکل با مشکل با رنح با درد با خود با دیگران با همه با ظلم با شادی با کم با بیش با آن با من با چه با توان با او با من با نوشته با کمی با رنج با همین با من با نوشتن با کم با چه با کمترین با بیشترین با من با او با من با زمان با زمین با چه با من با رنج با زمان با او با رنج با اندون با درون با زمین با من با همان با من با همان با کمان با جنگ با من با زمین با زمان با روح با در با من با هرچی با من با او با من با فرزند با من با او با زمین با زمان با من با رنج با من با من با کسی با هر با شین با من باشین با چه تلاشی با چه تمرکزی با تمرکزی با زمین با این با این با آن با من با وقتی با وقتی با هرکسی با تراکم با تراکتور با تمرکز بی تمرکز با طنین باطن باران بادوام بادامی بادرک بی درک باشعور بی شعور باستان با طریق با روش بی روش بی ترقی با ترقی با فهم بی فهم بالش بی تمرکز بی تمرکز تمرکز کمبود زیادبود کم بود زیاد بود کم زیاد بود کمبود زیادبود کم بود زیادی بود و بود و نبود بودن یا نبودن کم بود و زیاد بود روح کریسمس نگاه به اسکوروچ کرد در پاسخ سوال اسکوروچ که پرسیده بود که این ها چی هست پاسخ داد آرزوهای مردم اینها های آرزوهای مردم هستند این ها آرزوها هستند ملت ها بدون تصویر نابود می شوند تو که فقط یک فرد هستی وقتی تصویر ها از بین می روند من هم بدون تصویر از بین رفته ام تصویر خیلی مهم هست این تصویر وقتی نیست بیشتر موقع ها تصویر نیست این تصویر نداشتن باعث شده است این کارها برای من این حد بیشتر نرود دائم یک چیز را نگاه کنی به خاطر اینکه من دوست ندارم زمان من خیلی کم شده هست این وقتی می خواهد این کاری که می خواهم اینجا وقتم خیلی کم شده برای خواندن چیزهای که دوست داشته ام این کار به چه چیزی می خواهم این کار برای این معنی انجام بدهم این معنی می تواند این کار برای من هست این معنی نیاز به این دارد من می خواهم این کار به درون من می تواند این معنی را بیش از حد نمودار نشان دهد وقتی من می خواهم این معنی را به این منظور نشان دهنده من هست این کار به اینجا می تواند این کار همان زیاد بود و کمبود خواسته یا آرزو برمی گردد کامپایلری وجود نخواهد داشت رکوستی نمی شه درخواستی نمی شه خط فرمانی وجود ندارد یک درخواست پس وقتی درخواستی نداری هیچ چیز هم نباید نمی آمده بی درخواست بی خواسته بی نیاز بی صدا بی صدای بی درخواستی عجایب بی کامپایلر باید کامپایلری ایجاد بشود صندوق پیشنهادات و انتقاداتی نیست هیچ صندوقی نیست اصلن در حل صندوق پیشنهادات و خنده دار هست وقتی داخل صندوق نگهداری می شود همان صندوق انباشتگی خواسته یعنی اصلن خواسته ای نیست من چیزی را که می خواهم از کامپایلر درخواست می کنم از کامپایلر درخواست یعنی داخل خط فرمان می نویسم این بهتر خط فرمان خیلی چیز بهتری هست خط فرمان سرخط هست سرخط گاهی هم آخر خط وقتی چیزی می خواهی خط فرمان خط فرمان خط درخواست خط خواسته خط ناخواسته با خواسته بی خواسته بر خاسته خواسته خواس ته خسته خاسته خسته خاسته خاسته خط خاسته بر خسته برخاسته خاس خس خس ته خس ته ... بیشتر از گوشه کار چرا اینقدر خسته شده ام این وقتی نیاز داری به آن چیزی کار کنی به کار خودم می خواهم این معنی فقط یک غلط املایی هست این غلط املایی ها به چه خاطر می نویسی و درد می کشی به چه علت می خواهی برسی نرسیده ای اگر تلاش نمی کردی خیلی خیالم راحت تر از این بود که الان هست آن اشتباه دلیل امروز هست آن مشکل آن شکست آن روز آن لحظه آن دقیقه که احساس قدرت نمی کردم آن دقیقه و حالت آن ثانیه آن روز آن اشتباه پس آن روز به خاطر این چیزی که هستی آن روز به خاطر این چیزی که هستی من می خواهم باشم به خاطر این که می خواستم با یک اشاره چیزها را تغییر بدهم این من می خواهم این وقت نیاز من اینگونه شده است به خاطر فراموشی اینکه می خواستی این نیاز را برای من بخواهی که من می خواسته این کار معلوم هست چی می نویسی انگار دست ها دارند اشتباه کار می کنند به خاطر این که می خواستم امروز و دارم بدون کنترل کار می کنم چیزی که احساس نکند درد به خاطر به من غلبه کند می خواهد بگوید آن جا که درد هست تو را شکست می دهد هر چقدر بیشتر به این درد غلبه کنی می خواهی بیشتر درآمد به دست بیاوری می خواهی درد به درآمد غلبه نمی کند اگر تلاش نمی کردم خیلی سنگین تر بودم هیچ نیازی هم به این خواسته من نداری می خواهی این هزینه ها را در درون خودت نگاه کنی این نیاز من می خواستم این کار را به خودم بگویم که من انجام می دهم اما موقعی که می خواهم کار کنم دچار این می شوم که من می خواهم این کار نیز نمی خواهم که به این وقت و حال و روز انجامیده است من به نیاز خودم بودم که متوجه این کار شده ام من باید این کار را طوری انجام می داده ام که من باید این کار را به چه لحظه این و چه حالی باید کارایی داشته باشم من می خواستم این کار را برای خودم به لحظه ای که این کار من باید کار به من می رسد من توان این کار را برای خودم انجام داده ام من باید راحت کار کنم این کار من با این نیاز من می خواهم کار را راحتر از گذشته انجام بدهم این کارایی من نیست این برای این چیزی که دوست داری و اینکه کارهای که می خواهی انجام بدهی من می خواستم به شما کمک کنم که شما هم خیلی راحت مثل من کار کنید این کارکرد شما برای چه چیزی باید این کارها را انجام بدهد من می خواهم مثل شما خوب کار کنم من نیازی به اینکه تمام مسائل خودش را به این که می خواهد چه چیزی را به این می خواهد اینجا کار کند هر کسی نمی تواند اینطوری کار کند هر کسی نمی خواهد اینطور کار کند به خاطر خجالتی بودن نمی توانی کار کنی به خاطر اینکه خجالتی هستی با این کار خودت نمی خواهی دیده شوی به خاطر اینکه قبلن این کارها را انجام نداده ای این کارایی تو برای تو خوب هست یا بد به خاطر چه دلیلی کارایی نداری و کار نمی کنی این کارکرد تو این دلیل این اسرار که تونی رابینز داشت کسی که می خواهد نتیجه بگیرید نیازی به چیزی خاصی ندارد او تغییر می کند شرایط را به نفع خودش تغییر می دهد بلاخره می تواند از هر چیزی و هر حالتی برای خودش یک راه پیدا کند می تواند به خواسته های درون خودش غلبه کند می تواند در دنیایی درون و بیرون همه خوشبختی ها را پیدا کند اگر موفقیت می خواهید حتمن بلاخره موفق خواهی شد بلاخره می توانید نیاز خود را پیدا کنید به خاطر اینکه اینجا سعی می کنی موفق بشوی به هیچ دلیلی که دیگران دارند یا ندارند خیلی راحتر از دیگران و غیر قابل فهم به دیگران موفق خواهی شد نمی خواهم کار کنم نمی خواهم کار کنم من به خاطر اینکه نتوانسته ام به تک تک سلول های ثابت کنم من برای این کارایی می خواهم این کارها را باید این کار می خواهم این کار به خودم نشان می دهم که من می خواهم به کارایی خودم را بیشتر از قبل کنم این بالابردن کارایی نیازمند چه چیزی هست این کارایی من برای دیگران هم قابل فهم تر خواهد بود بلاخره خودت را بیشتر از قبل خواهی کرد بدون هیچ شک و ترسی هرچه شک و ترس داشته باشی اینگونه می توانی اینجا خیلی کمتر از قبل کار کنی اینجا کار نمی کنی اینجا نتیجه گیری خواهی کرد اینجا باید کارایی بیشت از قبل خوت را بیشتر از قبل کنی اینجا کار می کنی دیروز وقت نداشتی اینجا می خواهی نیاز خودت را بیشتر از قبل کنی می خواهی خودت را به دیگران ثابت کنی اصلن اینجور چیزی وجود ندارد خودم را می خواهم خسته از کار کنم می خواهم درد بیشتری بکشم ناشی از کار چون این درد یک چیزی خالص بود یک حس ناقص نبود این حس یک حس عالی تر از پیش بود این حس یک حس فوق العاده تر از قبل بوده من می خواهم این کار را برای خودم نیاز دارم من باید این کار را انجام دهم که می خواهم این کار به هیچ دلیل می خواهم اینجا را تغییر دهم اینجا را تغییردهم منظور از اینجا را تغییر دهم می خواهم کار کنم می خواهم بیشتر از قبل کار کنم کارایی من باید بیشتر از قبل باشد من دوست دارم تغییر کنم این کارایی من پس هر چیزی حتا فوق العاده ترین اشتباهی که می تواند برای من پیش بیایید یا نیایید من می خواهم یک کار جدید انجام بدهم یک کار خوب یک متخصص این کار شوم می خواهم تخصص پیدا کنم این تخصص پیدا کردن من در یک زمینه می توانم کارایی من را در مرحله های بعدی زندگی من تعییر دهد این کارایی من را باید افزایش می داده است این کارایی من است من می توانم این کار را انجام بدهم به خاطر من باید این کار می شده من باید این کارایی را داشته باشم این کارایی من است که من را تعیین می کند این کارایی من باید از قبل و از گذشته من بیشتر باشد من دوست دارم این کار به خاطر من بیشتر از گذشته باشد من دارم این کار را برای خودم می خواهم به این کار مشغول باشم این وقتی که این کار را به اینجا می خواهی برسانی می خواهم خودم را به اینجا برسانم این کارایی من را از اینکه می خواسته ام این کارها را از اینجا به جایی دیگر نشان دهم من تمام دلایل را پیدا کرده ام این کار من باید از قبل و از همه چیز و همه کس بیشتر از گذشته باشد می خواهم این کارایی را که اینجا دوست داری انجام بدهی اینجا به خاطر من باید یک مسیر و راه مشخص هست این کار می کنم که من کارایی می خواهم این کارایی من باید اینجا تعیین کننده باشد این کارایی خودم را تعیین می کنم من همه چیز دارم برای این که موفق شوم این کار به چه خاطر شده است به خاطر اینکه یک اسم به خاطر من وقتی همه چیز به خاطر کس دیگری باید انجام شود من دائم دارم اذیت می کنم این بار نباید دیگران را اذیت کنم من باید به خودم نگاه کنم زندگی من می تواند به خاطر خودش باید این کارها را از اینکه می خواهم این کارایی ها را از اینکه می خواهم انجام دهم را انجام داده باشد می خواسته این کارها را برای خودش انجام شود این به خاطر من هست من می خواهم کارایی را بالاببرم این کارایی وقتی می خواهی این کارها را به خاطر چه علتی انجام دهی به خاطر اینکه می توانی خودت را به چه کارها را به این منظره نگاه می کنی این منظره می تواند برای تو انجام شود به خاطر اینکه خجالت تو را از بین برده باشد به خاطر اینکه این حرفه ها برای تو مهم نیست مهم نتیجه است که شاید خوب باشد به خاطر انگیزه به خاطر روحیه به خاطر اینکه دوست داری فقط کار کنی به خاطر اینکه می توانی تخصص پیدا کنی خودت را در درون یک مدرک یا یک چیز قایم می کنی اینکه اینجا چه کار کرده ای خیلی مهم هست خودت را از قالب این کار بیرون بکشی این بیرون کشیدن خودت از درون خودت خیلی مهم هست من نمی توانم این کارها را از اینجا بیرون بکشم برای من خیلی سخت هست که این موجودات سخت جان را رام کنم برای من خیلی سخت هست که کار کنم برای من خیلی سخت هست که می خواهم این کارها را برای خودم انجام دهم من باید این کارها را از این چیزی که می خواهم این کار به اینجا انجام نمی شود من باید به خاطر اینکه می خواهم و دوست دارم این کارها را انجام بدهم برای خودم نه کس دیگری یعنی فقط برای خودم دارم کار می کنم فقط برای خودت تلاش می کنم فقط به خاطر خودم می جنگم فقط به خاطر خودم دارم می نویسم حتا اگر معنی این جملات را فقط خودم بفهمم فقط به خاطر خودم می خواهم این کار را انجام بدهم نه اینکه کس دیگری این مطالب را بخواند من دارم کار می کنم فقط به خاطر خودم به اینجا رسیده ام فقط به خاطر اینکه خودم را از اینجا به فکر خودم بوده ام به خاطر خودم می خواهم که کار کنم فقط به خاطر خودم باید از اینجا عقب بروم فقط به خاطر خودم باید از اینجا به جایی دیگر بروم فقط به خاطر خودم می خواهم خودم را برای زندگی ام بیشتر و آماده تر کنم فقط به خاطر خودم باید اینجا را به خاطر خودم بکار کنم فقط به خاطر خودم اینجا و جایی دیگر کار می کنم فقط به خاطر خودم می خواهم نیاز خودم را بیشتر از قبل کار کنم فقط به خاطر خودم می خواهم نیاز بیشتری داشته باشم فقط به خاطر خودم می خواهم نیاز را کمتر یا بیشتر کنم فقط به خاطر خودم دارم اینجا نتیجه می گیریم یا نمی گیریم فقط به خاطر خودم می خواهم خودم را نجات دهم فقط به خاطر خودم می خواهم آنالیز خودم را بالاتر از قبل ببرم می خواهم اینجا را به هر سمتی که دوست داشته اینجا به نظر من یک چیزی هست که من دوست ندارم اینجا کار کرده باشم من می خواهم این کار را از اینجا به هرسمتی که دوست داشته ام کار را کمتر انجام بدهم این کارایی من است که من دوست ندارم این کارها را از اینجا به جایی دیگر می شود من می خواهم این کارایی من هست باید کار با نرم افزارهای که می توانند زندگی من را راحتر کنند یاد بگیریم این کارایی من که می دانسته ام این کار را به خودم می خواهم ثابت کنم من که دوست ندارم خودم را نا امید کنم من توانایی اینکه من باید این کار به خاطر من انجام شده است من می خواهم کار را برای کسی انجام دهد که می خواهد خودش را به خودش ثابت کند نه کس دیگری این کارایی من باید به چه چیزی و چه کسی ثابت شود که آن شخص احساس راحتی کند آن شخص کس دیگری نیست به غیر از خود شما آن شخص مدیر مهم ترین شخص دنیا هست آن شخص خود شما خود من هستیم آن شخص خود فرد هست که باید خودش را به خودش ثابت کرده است این کارایی من هست که نیاز دارد به خاطر خودش را می خواسته این کارایی را انجام دهد من می خواهم به خودم نشان دهم که چقدر کارایی ام خیلی خیلی کم یا زیاد است کمبود زیاد بود به خاطر این چیزی از کمبود به زیادبود یا بسیاربود برسی این کمبود ها فرار کنی به بسیاربود برسی این چیزی که برای من هست این که می خواهم این کارها را به اینجا برسانی و این جا که نیاز داری این کارها را برای خودت انجام بدهی من می خواهم این کار را به خودت نشان دهی من دارم کارایی ام را برای خودم نشان دهم من می توانم این کار را نیاز دارم کارایی را به خاطر خودم که می خواسته ام این کارها را انجام بدهم من باید به خودم نیاز دارم که به خودم کمک کنم این که من به خودم کمک نمی کنم از فرصت استفاده نمی کنم من باید از فرصت استفاده کنم من باید این را بیشتر از قبل انجام دهم من باید این نگاه را داشته باشم این کار به من نشان می دهد که درد هیچ کاری نمی کند درد فقط می خواهد شما را خسته کند می خواهد به شما زور بگوید این کار برای من می تواند نیاز این را نشان دهد من می خواهم این کار را انجام بدهم این کار به خاطر من هست که این کار را انجام می داده ام که انجام داده ام من باید این کار را به خاطر خودم انجام دهم من می توانم این کار به خاطر خودم باید انجام شود من دوست دارم این کارایی را انجام بدهم چقدر آمار ها برای من به من کمک می کند من دوست دارم کارایی را انجام دهم من باید کارایی من باید بیشتر از گذشته شود من باید کار کنم من باید این کارایی را به خودم ثابت کنم من باید این کار را نیاز خودم بدانم این کار مثل این هست که این کار به من نشان می دهد من باید این کارایی را نشان می دهد من انگار نه انگار هست این کارها را به اینجا نشان داده است این کارایی که می خواهد انگار می خواسته ام این کار می تواند این کار مثل گذشته از این کار که می خواسته اینجا خودش را نشان دهد این کار مثل قبل می خواسته اینجا به من نشان دهد این کار مثل من هست این کارایی من هست اینجا هست که من دوست دارم این کارایی من هست به خاطر اینکه من دوست دارم به خودم نگاه می کنم به خودم اینجا ثابت می کنم به خودم نشان دهم که نیازهای که من دوست دارم اینجا به کارایی نیاز دارم من می خواهم کار کنم من می خواهم بیشتر از قبل کار کنم به خاطر اینکه من دارم اینجا نیازی را شروع کنم این کارایی خیلی کمتر از قبل هست کارایی من مثل گذشته که می توانم این کارایی من می تواند اینجا تعیین کننده تر از قبل باشد باید یک نیاز جدید را شروع کنم به آن شدت ببخشم این کار می تواند به خودم که ثابت کننده و تعیین کنده تر از اینکه می خواهد کار کند و رسانا باشد نه نارسانا و اینکه می خواهد این کارها را به این که من می خواهم اینجا چه کار کنم و چه کار نکنم اینکه من دوست دارم به خودم نگاه کنم به اینکه من باید این کارها را از اینجا شروع یا کم کنم برای خودم نیاز دارم به چه روزی باشم یا نباشم آن روز و این روز را نشان بدهد به خاطر این بود که من باید این کارها را از اینجا به آنجا نداشته باشم می خواهم به خودم یک کارها را نشان بدهم به خاطر اینکه می خواهم نیاز دارم این کارها را از قبل نشان داده ام من این کارها را با فکر یا بی فکر انجام می دهم من باید این کارها را برای خودم یا برای اینکه می خواسته ام این کارها را انجام بدهم من هنوز نتوانسته ام این کارها را انجام بدهم بلاخره به خودت نشان می دهی دروغ می گویی یا راست می گویی یا باید این کارها را انجام ندهی به خاطر چه چیزی می خواهی کار کنی یا کار نکنی به دلیل اینکه من دوست ندارم با شما کار کنم این کار را انجام می دهم دوست ندارم با شما همکاری کنم شما خودتان باید به تنهایی کمتر از بقیه کار کنید من کار شما را دوست ندارم شما می توانید این کارها را به حالتی انجام می دهید که شما می خواسته این این خواسته های من می تواند این جا با اینکه می خواهد به من کمک کند من می خواهم به خودم کمک کنم به خاطر اینکه می خواهم به خودم کمک کنم شما می خواهید به خودتان کمک کنید می خواهم اینجا کار کنم می خواهم به دلیل اینکه دوست دارم این کارها را از اینکه می خواهم داشته باشم من دارم تلاش می کنم اینجا یک کاری کنم که دیگر اینجا انجام بدهم یا انجام ندهم می خواهم این کار به خاطر این گه چه چیزی را با آن کار می کنی یا اینکه می خواهی کار کنی این می خواهد اینجا باشد یا نباشد می خواهم این کار به چه دلیل می خواهم کار کنم یا کار نکنم به چه دلیل می خواهم اینجا به خودم را ثابت کنم یا ثابت نکنم این که می خواسته ام این کارها را برای چه چیزی انجام دهم یا انجام ندهم می خواهم این کار می خواهم به چه شکلی انجام شود این به دلیل من می خواسته اینجا باشد یک درسی داری اینکه باید بفهمی این کارها فقط قوی ترین ها بقا پیدا می کنند اگر نمی توانی این کار را انجام بدهی حذف می شوی این کار به تو ادامه دارد یا اینکه ندارد به خاطر اینکه می خواهی اینکه می خواهد این نیاز را داشته باشی یا اینکه نیاز نداشته باشی به خاطر من که می خواهم این کار به دلیل من می خواهد این کارایی ها را داشته باشد یا اینکه کارایی نداشته باشد می خواهم اینجا یا کار کنم یا اینکه اینجا کار نکنم من کارایی ندارم می خواهم این کار به دلیل اینکه می خواهم این کار به چه منظوری انجام می دهم این کار به چه منظور هست یا اینکه چه نیست این که می خواهم اینجا کار کنم به چه دلیل می خواهم کار کنم یا اینکه کار نکنم به خاطر اینکه می خواهم این کار به دلیل اینکه می خواهم کار کنم به خاطر اینکه می خواهم کارایی دارم یا اینکه کارایی ندارم می خواهم به چه دلیل دارد یا اینکه دلیلی ندارد می خواهم کارایی برای من باشد یا نباشد می خواهم چه کار کنم به غیر از این درد خنده دار لعنتی کتف من کتفم به خاطر تایپ کردن خیلی درد می گیرید درد نمی گیرید انگار یک چیزی دارد از پشت فشارش می دهد انگار دارد می سوزد من دارم می سوزم به غیر از درد گرفتن هیچ راهی ندارم به چه دلیل تایپ می کند به دلیل آنالیز اشتباه من نمی توانم تایپ کنم من این کاره نیستم من تایپ کار نیستم من نمی توانم از این راه پول در بیاورم به چه دلیل این درد می گیرد نمی دانم به دلیل اینکه که شاید درسهایم را خوب نخوانده ام شاید به دلیل اینکه نمره حد نصاب ریاضی را نیاورده ام فقط درد می گیرد به چه دلیل نمی توانم چیزی را که دوست دارم را یاد بگیریم به چه دلیل جادی میرمیرانی دائم می گفت کد ها را کپی نکنید تایپ کنید مسیر عصبی ایجاد کنید من آن مسیر عصبی را نتوانستم درست کنم نتوانست به خوبی کد نویسی کنم حالا آمده اینجا اشتباهات تایپی می نویسم از خودم به به چه دلیل تایپ می کنم به چه دلیل تایپ می کنم به چه دلیل دارم تایپ می کنم به چه دلیل دارم تایپ می کنم به چه دلیل دارم تایپ می کنم شاید اینبار حسابی دستم درد بگیرید حسابی همه جام درد بگیرید به چه دلیل باید کار کنم به چه دلیل این کار را باید کار کنم به چه دلیل باید کار کنم به چه دلیل باید کار کنم این کار کرد من را خیلی پاین آورده ام من که خیلی کم کار هستم به چه خاطر به چه علت به چه خاطر باید همه جام درد بگیریم من می خواهم اینجا کار کنم به چه خاطر می خواهم این کارها را انجام بدهم من باید بیشتر از گذشته تایپ کنم باید عصبانی شوم به خاطر اینکه تمام جملات تکراری بی معنی و بی مفهموم را دارم تایپ می کنم به چه خاطر باید تلاش کنم الان دارم از سبک شاهین کلانتری کپی می کنم هرچه می شد نخواستم روی ذهنم تاثیر بگذارم به خاطر چیزهای که گوش داده ام دارم تاثیر می پذیرم این تاثیری که من گرفته ام پس اینجا را مستقل ننوشته تحت تاثیر دیگران بوده ام که این کارها را خیلی بهتر از من انجام داده اند من باید چه کار می کردم که این کارها را انجام نداده ام این کارها برای من هست این دلیلی هست که من باید این کارها را از اینجا به جایی دیگر نرسانده ام اینجا به چه دلیل هست باید بیشتر تایپ کنم من به چه دلیل باید این کار را به چه خاطر دوباره تکرار کرده ام به خاطر اینکه این تصویر خوب را در ۳۰ فروردین دیگر این کار را انجام نمی دهم دیگر این کار برای من باید همه اش از کد نویسی باشد امیدوارم آن روز توان کاری ام بالاتر از این حرفها رفته باشد می دانم در تایپ هیچ کاری را نتوانستم یاد بگیریم این تایپ به چه خاطر اینطوری پشت سرهم و روی جمله سازی من تاثیر گذاشت این تاثیر گذاری منجر شد به درد های بدنی که من را خیلی اذیت کرد غلبه بر نور آبی مانیتور در کامپیوتر های ویندوز ۱۰ جدید خیلی راحتر شده ولی این کامپیوتر من توان کار با اون ویندوز نهایی را ندارد این شده یک چیز خیلی بد حالا داری کار می کنی می نویسی با ترس از اینکه نور آبی به چشم هایت صدمه بزند این کار می تواند بیشتر از گذشته انجام شود این انجام و این کارها برای من شده است اینکه بیشتر از گذشته باید این کارها را انجام بدهم چرا باید کار کنم من این کار را دوست دارم این کار را انجام می دادم پر از غلط املایی پر از اشتباهات متنی بی مفهومی و بی ترتیب بودن پر از اشتباهات ریز و درشت پر از اینکه نمی دانم چه بنویسم و چه ننویسم می خواهم بهتر کار کنم هر چه بیشتر تلاش کنم محکم تر شکست می خورم من نمی توانم از این سطح حرفه ای و آماتور و این جور چیزها را بشناسم این کار به چه دلیلی به من نسبت داده می شود این کار به چه معنی هست من باید اینجا کار کنم باید بیشتر از گذشته کار کنم این جا یعنی درد بیشتر خستگی بیشتر اینجا یعنی من می خواهم من یک مسیر عصبی و یک عادت جدید برای خودم بسازم می خواهم این کارها را انجام بدهم من دوست دارم این کارها را انجام بدهم به این نشان می دهم این کارها را به این کار می خواهم اینجا به چه معنی می خواهم این کار به اینجا می خواهم نیاز داشته باشم به این معنی که می خواهم کار کنم و اینکه بیشتر عادت داشته باشم کار کنم به خاطر اینکه می خواهم یک کار بیشتر از گذشته داشته باشم می خواهم این کارایی را بالاتر از قبل ببرم می خواهم به خودم نشان دهم این کار که می توانم این کار به این معنی باشد به خودم این جا و جایی دیگر که می خواهم کار کنم به خاطر اینکه می خواسته ام این کارها را برای چه چیزی انجام بدهم می خواهم کار کنم به خاطر من دوست دارم کار کنم به خاطر خودم می خواهم نیاز داشته باشم این کارها را برای چه چیزی نیاز دارم کار کنم به خاطر اینکه دوست ندارم کار کنم باید این کار را انجام بدهم تا ثابت شود به خودم که کارهای را که دوست ندارم را هم می توانم انجام بدهم من باید این کار را می خواهم این کارها را بیشتر از قبل انجام بدهم این کارها را به هر چیزی که دوست دارم انجام بدهم من می خواهم کارایی خودم را بالاتر از قبل و هرچه که هستم و هرچه که دارم این کارها و اینکه ماهیچه هایی هم هستند که به اسم ماهیچه کاری و تایپی من این ماهیچه ها را ندارم این ماهیچه ها وقتی یاد می گیرند این یادگیری ها می توانند این کار به من نشان می دهد من به خودم می گفتم من می توانم فشار زیادی را تحمل کنم این را می دانسته اما به خاطر این که نوشته ها دوباره این کار را یاد گرفته ام این کار به کار من هست این نیاز من هست می توانم این کار به نشان می دهد من دوست دارم کار می کنم من باید این کار به کار خودم هست به خاطر اینکه من می توانم این کارها را بیشتر از قبل انجام بدهم این نیاز من هست اینجا به دلیل خودم می خواهم این کار به من نشان می دهد من خودم را دوست دارم یا اینکه خودم را دوست ندارم این به خاطر من هست من می توانم کار کنم یا اینکه کار نکنم اینکه من چقدر دیگر باید به خودم فشار بیاورم یا این که به خودم فشار نیاورم این که می خواهم خودم را بیشتر آماده این کار کنم و می خواهم این کار به من چه انگیزه ای می دهد یا اینکه به من انگیزه نمی دهد من می خواهم به خودم ثابت کنم این کار برای من چه تاثیری دارد یا اینکه چه تاثیری ندارم می خواهم این کار به من چه چیزی را نشان می دهد من دوست دارم به خودم این کار را برای اینکه نیاز دارم این همه جمله تکراری را در مغز خودم دارم تکرار می کنم من یک چرخه تکراری هستم من دائم دارم تکراری می شوم می خواهم این تکراری ها را بیشتر و بیشتر از قبل تکرار کنم دائم دارم تکرار می کنم می خواهم چه کاره باشم به عنوان کسی که دانم دارد تایپ می کند هی تایپ می کند و هی می نویسد که می خواهد تایپ کند کد نویسی کند اما دائم دارد واژه تایپ می کند این واژه تایپ کردن چه سودی می تواند داشته باشد من کسی هستم که می خوام به یک رقم برسم و یک تعداد کلمه را تایپ کند این همه تایپ کردن که این تایپ ها به چه دردی می خورد پر از غلط املایی هست این غلط املایی ها به چه دردی می خورند وقتی این همه اشتباه داری تایپ می کنی وقتی نیاز داری خودت را پیدا کنی من می خواهم خودم و عضلات تایپی خودم را بزرگ و بزرگتر کنم بزرگ و بزرگ ولی دائم دارم نتیجه های معکوس می گیریم چرا من به جای اعتماد به نفس نتیجه های کم رنگ تر می گیریم چرا به عنوان کسی که با تونی رابینز آشنا هست با ان ال پی و اینکه باید از حرفهای خودش یک نتیجه ای مثبت و یک مفهوم و جمع بندی مثبت را برای دیگران بگیرید چرا دائم دارد نتیجه های منفی می گیرد به دلیل اینکه هنوز در سطح آماتور و در پایین هرم مازلو زندگی می کنم نمی دانم چرا من پول به دانشگاه دادم و چند با سرپرستی سازمان را باید پاس می کردم امور مالی حسابرسی در حالی که من حتی نتوانستم حساب خودم را برسم خودم را سرپرستی سازمان کنم این هرم مازلو من را به هیچ جا نرساند این هرم لعنتی چرا من هنوز پایین ترین سطح هرم مازلو هستم چرا کامپیوتر و قطعات آن اینطوری هست چرا کامپیوتر من اینقدر قدیمی هست مال سال ۲۰۱۰ هست و یک اس اس دی ندارم یک و خیلی از چیزها را ندارم من چطوری می توانم کار کنم وقتی که به درآمد زایی نرسم من تصویری ندارم بشینم اینجا درد بکشم و تایپ کنم روزی برسد من تغییر کنم من بتوانم خیلی از چیزها و خیلی رایگان کار کنم حسی نباشد به من زور بگوید و پول به من بدهد فلان صفحه برای او رونویسی کنم آن هم لایق پر کردن ستون ها یا جای خاصی که دوره اش سالهای سال هست که گذشته هست من دیدگاه اشتباهی داشته ام به خاطر این که باید چیزها را حتی یک بخش نداشته ایم که به فکر این باشیم که در مقابل پیامد های این که من نمی خواهم کار کنم فکر کنند خوب من نمی خواهم کار کنم به خودم مربوط اینقدر دیدگاهم اشتباه هست چشم ها را باید جایی دیگر برد آن چشم ذهنی و آن چشم ارباب حلقه ها را نمی توانم فراموش کنم آن چشم ها و آن فیلم دیوانه کننده و فوق العاده پر از ترس و ابهام بهترین روزهای زندگی ام بود هیچ وقت متاورس یا هرچیز دیگری من را در آن سن نخواهد برد هیچ چیز شما را به نوجوانی بر نخواهد برگرداند آن زمان شما خیلی احساسات ناب و خاصی دارید این کارها برای من تکرار ناشدنی هستند من می خواهم این کار را برای اینکه به خودم ثابت کنم دارم انجام بدهم اینجا باید بگم این جمله بارها صرف شده است و این که هم باید فکر کنم هم تلاش کنم اشتباه نکنم یکی از این بزرگترین اشتباهات من هست من باید به خودم بگویم من می خواهم درد بکشم می خواهم درد بکشم حالا کجایی که درد عزیز اینقدر درد گرفتی که فکر نمی کنم تا حالا کسی از تایپ کردن این حد درد کشید باشد این درد ها نمی تواند به من نفوذ کند این درد کشیدن ها باید به آن عادت داشته باشم هر چقدر می خواهم درد نکشم هرکاری می کرده ام این تلاش را می خواهم انجام بدهم می خواهم ببینم از این بیشتر هم می توانی درد بگیری ای کتف عزیز اینقدر که تو درد گرفتی و جاهای درد گرفت که من از این درد ها پر شده ام می خواهم تایپ کنم می خواهم بیشتر از این تایپ کنم می خواهم ببینم چقدر می خواهی درد بگیری این درد ها برای من می تواند الهام بخش خواهند بود این تلاش ها برای من می تواند یک چیز را مشخص کنند من تا به حال کار نکرده ام این تلاش ها می توانند این تلاش برای من چه چیزی را معنی بدهند من دوست دارم این کار را انجام بدهم این کار می تواند برای من یک کار باشد که دیگر از این کار ها نباید انجام بدهم من دوست دارم با خودم یک فکر را داشته باشم می خواهم کار را برای چه چیزی انجام بدهم من دوست دارم کار را به این شکل معنی کنم که هر کسی می تواند کار کند به شرطی که بتواند با آن کار را بشناسد وقتی می خواهم خودم را قوی تر از گذشته کنم این معنی را خواهد داد من می خواهم نیاز خودم را معنی کنم این کار می تواند این گونه باشد من می خواهم به خودم کمک کنم من نیاز دارم کار کنم باید این کار را انجام بدهم این هدف من هست می خواهم این هدف را انجام بدهم من دارم به خودم تلقین می کنم این همه حرف تکراری هست فقط اشتباه هست که پشت سر هم تکرار می شود این حرفهای تکراری هر جا می روی حرف های تکراری من را می شنوی سالهای این حرفها در گوش من طنین انداز شده است پس چرا اینقدر بی حرکت بی نیاز و بی تلاش و بی حرکت و ساکت و بی حال و بی روح و بی انگیزه بی روح بی تلاش و بی تقلا و بی روح و بی فکر و بی تفکر و بی حرکت و بی هوده و بی شکوه و بی درآمد و بی وضوح و بی ... هستی چرا با روح و با تلاش با صدا و با سرو صدا و با حال و با روح و با انگیز و با روح و با تلاش و با تقلا و با روح و با فکر و با تفکر و با حرکت و با هوده و با شکوه و با شفافتی و با هوده شاید مفید بهتر باشد اینجا یک چیزهای نوشتم که تا حالا خودم هم نشنیده ام واقعا مطالب دیمی و من درآوردی هست اینجا نکته این شخصی شد حذف شد دائم دارم شخصی می نویسم این آخ زانوم رفت بیخال برخورد کرد با یک چیزی خوب و این کار را انجام میدهی و به خاطر این که کار کرده باشی ساعت ها این کار را انجام می دهی این کار به من نشان می دهد دوباره و دوباره این اشتباهات را تکرار کنم این کارها و این عضلات و این کار کردن برای من چه چیزی را نشان می دهد من این کار را به خودم این کار را انجام می دهم من دوست دارم کار کنم می خواهم این کار را اینگونه باشد می خواهم این نیاز من هست این کار به این معنی من که این همه این کار را انجام داده ام چرا بلد نیستم این ماهیچه را برای خودم داشته باشم چون این ماهیچه ها خیلی دردناک هستند این ها همان ماهیچه های دردناک کاری هستند این ماهیچه های دردناک کاری که از همه چیز دردناک ترین ماهیچه های جهان هستند این ماهیچه ها برای من به این نشان می دهد من دوست دارم این کار را به خاطر اینکه خودم می خواهم به خاطر این که من دوست دارم این کار را به خاطر خودم تاپایان این کارها را برای من دوباره نه این اشتباه را انجام داده ام این کار مثل این هست که توانم این دوباره این معنی ها را پاک کنی می خواهی چه کار کنی می خواهی این کار به معنی این باشد تک تک معنی های که به وجود می آوری این معنی ها را باید دوباره تجدید نظر کنی این معنی ها نتوانسته اند اثری روی من داشته باشند چرا من باید مهم ترین واژه پرداز دنیا را اینجا باید به کار بگیریم این واژه پرداز بودن این کار می تواند به خودت یک کم فشار بیاوری این کار را بیشتر انجام بدهی من اینکاره نیستم من نمی خواهم من چه به این کارها من چرا باید این کارها را انجام بدهم من نمی خواهم این کار را انجام بدهم من نمی توانم روی یک مغز پیاده سازی را انجام بدهم پیاده سازی این که مغز پیاده شود و شروع کند به کار کردن در انگشت و تمام ماهیچه ها مغز نمی تواند با تمام ماهیچه های دیگر کار کند این عدم هماهنگی ها نمی تواند به خودت بیایی اینجا کار کنی این کار نکردن تو و این که نور آبی چقدر می تواند به تو لطمه بزند و این را نمی دانی وقتی نور آبی داری می بینی لحظه لحظه داری خودت را به سمت اشتباه کردن و این که کار کرد این که من می خواسته ام آره من تمام آن تمرین ها را در آن بخش حتی سی اس وی ها را هم تایپ کرده ام در کد نویسی ولی الان اصلا نمی توانم کد بنویسم این کد ننوشتن من اینقدر من را اینجا پرت کرده من کدنویس تر هستم تا نویسنده معلوم هست یک جمله گرفتی دست دائم داری تکرارش می کنی واقعا دوباره باید بگردم به زنگ انشادوباره ابتدایی را دوباره مرور کنم و اینکه من باید این تمرین ها را اجرا کنم چقدر باید تلاش می کردم اینکه من نباید با هیچ کسی صحبت می کردم من در بحث کاری هیچ مشاور خوبی در این زمینه آنلاین کلمه نویسی می نوشتم این معنی به من هیچ کمکی نمی کند این معنی ها باید این مفهوم می رساندم این کار به من نشان داده من نتوانسته ام به خودم این کار را اجام بدهم من باید این اشتباهات را انجام می داده ام این کار به من میرفته که من اینچا اینقدر باید اینقدر درد می کشیده ام این درد باید در درون من بی تاثیر باشد من باید درد بیشتر از دیگران تحمل کنم آن دردی که ناشی از انجام این کار هست من دوست ندارم این کار به من نشان می دهد دیگر شما در این زمینه اینقدر درد نمی کشید شما چه معنی دارید که دیگران نمی توانند به شما زور بگویند به خاطر این که می خواسته ام این به خاطر این هست می خواهم شما را به خودم دروغ بگویم به خودم نیاز دارم این کار به چه درد می خورد این که می خواسته ام این کار به چه معنی می خواسته انجام شود به خودم نیاز دارم این کار من هست من می خواهم به خودم ثابت کنم من این کار را نمی توانم انجام بدهم من خیلی بی رحم بوده ام شاید اینکه من خودم را مسخره می کرده ام من خودم را دست کم می گرفته ام من باور نداشته ام من با آن وضعیت اینجور خجالتی ظاهر شوم من تمام توان ندارم می شکنم می خواهم بیدار شوم به خاطر چه چیزی می خواسته اینجا حضور باشد نیروی قصد راهی به سمت من پیدا نکرده هست اینکه من باید و اینطوری می خواهم یک وحشی گری ست نه وحشی گری نیست این یک اشتباه ست این یک مشکل هست این یک چیزهای طبعیت هست این رشد من درآوردی های درون من هست به سمت حمله به درد دست درد و کتف درد لعنتی تا آن باشد که دفعه دیگر درد نگیرید اگر دفعه دیگر درد بگیرید کاری می کنم که بیشتر از قبل درد بگیرید طوری که ضربه به آن وارد می کنم آخر کسی که آن همه بازی کونترا فورس را بازی می کرده یا آنقدر بازی نینتندو ناتسومی را بازی می کرده و تا آخر می رفته حتی یک نفره یا دونفره اینقدر باید در مقابل بقیه گروه های سنی ضعیف باشد در کد نویسی تمام تمرین ها را انجام می دهد دست آخر یک پرینت و تعریف متغیر یک هلو ورد بلد نیستی به خاطر چی به خاطر اینکه از درد فاصله می گیری و اینکه اینقدر درد ملموس نه درد ناملموز را به این نزدیکی لمس نکرده بودم واقعن جالب و حس نازی بود فقط می سوخت سوختن اینکه سوختن چه حسی درد حس بدی دارد حس ناجوری بود حس خوبی نبود و اینکه من دارم این کار را انجام م یدهم و این کار چه چیزی را می توانم این انجام بدهم ین معنی می شود برای اینکه من برای خودم هیچ چیزی را یاد نگرفته ام هیچ چیز نمی خواهم این کار به من می خواهد یک کار را به من نشان دهد این شده معنی من این شده چیزی که به خودم نشان می دهم این معنی که می توان برای خودم اینجا و جای دیگری را به خودم می خواهم نشان بدهم من اینجا و جایی دیگری به خاطر اینکه می خواسته این کارها را با هم یا بی هم انجام بدهم و اینکه می خواسته ام این کارها این معنی می شود برای اینکه می خواسته ام اینکارها را برای دیگری انجام ندهم و من می خواهم این کارها را به چه حالت و جه شکل و چه نوعی انجام بدهم من دوست ندارم که کار کنم می خواهم خودم را به حالتی که نشان داده ام که نشانی در کار نیست من می خواهم نشان دهم که من می خواهم انگیزه نداشته باشم اینجا می خواهم کار کنم یا یا کار نکنم به خاطر اینکه نیاز دارم یا اینکه نیاز ندارم می خواهم این کارها را به مگامن نسبت بدهم و سگ رباتیک آرزوی من این هست که یک سگ رباتیک داشته باشم من یک مگامن و یک سگ رباتیک می خواهم این سگ رباتیک می تواند این کارها را برای من انجام بدهم این معنی این چیزی هست که دوست دارم این کارها را برای آن چیزی که می خواسته یا آن چیزی که دوست داشته ام یا آن چیزی که دوست نداشته ام انجام بدهم یا انجام ندهم من می توانم اینجا این کد را بنویسم یا ننویسم این کد به معنی این هست که من دیگر نمی خواهم اینجا به این معنی می توانم این کارها را به حالت دیگری انجام بدهم یا اینکه اینجا انجام ندهم این معنی من هست من معنی ندارم من به هر حالت و هرچیزی می توانم در بیایم ولی وقتی چیزی را دوست نداشته باشم به حالی در می آیم این کار من هست من می خواهم برای این کار به حالتی که دوست دارم این کار من نیست یا اینکه این کار من هست این کار فرعی من هست دارد بزرگ و بزرگ تر می شود این کار یک کار بیهوده هست این من نیستم من می خواسته ام این کار را به چه حالتی که دوست ندارم این کار به چه معنی می شد من باید یک سامورایی ناتسومی باشم فوق ش در یک بازی نینتندو این همه این بازی را انجام داده بودم که خیلی و همه مرحله های آن را دوست داشتم دوباره و دوباره می خواهم ناتسومی را بازی کنم دو سامورایی و مبارزه و نجات همه چیز از این همه رباط این همه مبارزه می کردم چیپ و دل مبارزه با گربه فولادی این همه نبرد علیه دشمن کارتونی یادش به خیر الان یک دقیقه نمی توانم مبارزه کنم واقعن حوصله این کارها را ندارم اعتیاد به کار کردن دارم در جملاتم معلوم هست این همه مشکلات بزرگ دارم این کارها را بیاد انجام می دهم و این که من نمی توانم این کار را برای اینکه می خواسته ام این کار را برای اینکه فقط به خاط رانی که این کار را به حالتی که دوست داشته ام این کار به حالتی که دوست ندارم این کار طوری که می خواهم این کار به معنی بی شکل و بی حالت در حال انجام شدن هست من دوست ندارم این کارها را به شکلی انجام می داده ام این معنی هست که بشر می خواسته داشته باشد من می خواهم خودم را به حالتی انجام دهم که قبلن انجام نداده باشم من دوست دارم این کارها را به حالتی انجام م یدهد که دوست دارد این حالت را انجام داده است می خواهم این کار را به حالتی انجام بدهم که نیاز داشته باشم می خواهم این کارها رابه حالتی که انجام بدهم دوست دارم این کارها را برای خودم که دوست دارد فقط کارهای بی هوده و بی فایده انجام بدهد را به بهترین شکل و اشتباه ترین شکل انجام داده باشم اینکار به من نشان می دهد من خسته تر خاسته می شد خسته تر خاسته باشم چرا اینقدر خستگی در آدم های که بیشتر خاسته بیشتر از همه خسته می شوند این خسته بودن یعنی درد بیشتری داشتن پی این درد می تواند معنی نداشته باشد اینکه می خواهم این کارهای خودم را انجام بدهم و این که می خواهم دوست داشته باشم به خاطر اینکه من باعث این همه مشکل هستم و هیچ کاری هم برای این مشکلات انجام نداده ام فقط ایستاده ام بی حرکت بی صدا با حرکت و با صدا هستم و نیستم وقتی می خواهم چیزی را بخواهم اینجا می خواهم هیچ چیزی را به خودم ثابت کنم یا ثابت نکنم من می خواهم این کارها رابرای اینکه دوست دارم این نیاز را داشته باشم یا نداشته باشم و این که این را رد می کنی بلاخره می خواهی این کار را انجام بدهی یا اینکه این کار را انجام ندهی و این کار چقدر دارد به همه ما فشار می آورد دوست داشتم خودم را داشته باشم این کارها به من نشان می دهد این کار نیازی هست به این که می خواهم خودم را گول بزنم یا اینکه به خودم نشان می دهم به خودم می خواهم این کارهای من هست این کار های من من را در این سطح نگر داشته این که می خواهم اینقدر به خودم دروغ بگویم من این رانمی خواهم خوب من برای این می مردم و این قدر تلاش می کردم حالا اینطوری شد که دیگر هیچ توانی ندارم فقط باید کار می کرده ام که اینقدر بی حرکت هستم به خاطر این که من دائم داشتم کار می کردم که با این وسیله چه طوری کار کنم من می خواهم کار کنم به خاطر اینکه می خواهم این کارها را بیشتر از گذشته انجام بدهم من می خواهم این نیاز را برای خودم داشته باشم این نیاز من هست این یک کارایی بالاتر از این هست من می توانم طوری به چیزها ضربه بزنم که آنها را درک نکنم یا آنها را بیشتر از این تحمل نکنم من خودم را از اینجا به جایی رسانده ام من دوست دارم خودم را بیشتر از اینکه دوست ندارم بیشتز از گذشته دوست داشته ام ولی اصلن خودم را درک نمی کنم به خاطر چه چیزی به این روز رسیده که نمی خواسته این کار را انجام دهد ولی حالا دارد این کار را انجام می دهد به خاطر هیچ و پوچ دارد کار می کند به خاطراینکه می خواهد به خودش هیچ چیز را ثابت کند می خواهد چه چیزی را بسازد یا چیزی را نسازد می خواسته این انرژی را ندارد که کار کند حتی جای دکمه ها را نمی توانی پیدا کنی هیچ تصویری از اینکه من این کارها را ندارم من این کارها را به خاطر چه چیزی و به خاطر چه کسی دارم انجام می دهم به خاطر این انجام می دهم هرکدام از متکاها را به یک چیز جاندار تبدیل کنم آن چیز جاندار می تواند چه چیزی باشد حتما یک چیز دوست داشتنی می خواهی به خاطر آن متکاها و این که می خواهی این همه تلاش کنی و این که عصایی جادویی داشته باشی و این نیاز من هست و این نیاز دارد به اینکه یک کماندو باشی و کماند کماندو جمله های هالیودی و این حرکت صدای مبارزهای شورش فولیه پولیه سالتو هی یه صدای چق صدای شکستن صدای امتیاز خوردن صدای آژیر و صداش شلیک یک اصلحه صدای گاز دادن یک ماشین صدای غاز غاز و صدای شرمنده بدن سگ داک و تنفگ نینتندو و اسم عجیب و کارکرد آن در آن زمان با تلویزیون های قدیمی واقعا تفنگهای قدیمی جای آنها خالی هست که مانیتور را شناسایی می کردند باز حرکت آن بازی در بچه های خیلی بهتر از بازیهای الان بود و اینکه می خواهی این کار را به خاطر اینکه می خواهی کمتر درد بکشی می خواهی کمتر اذیت بشی می خواهی کمتر درد بکشی می خوهی این ماهیچه کار نکنی این کار نکردن روی این ماهیچه های می تواند به تو کمک کند بیشتر روی این سطح بمانی که کمتر کار کنی این کمتر کار کردن تو می تواند به خودت کمک کند بیشتر در این سطح بمانی بیشتر و کمتر در این سطح تلاش کنی این تلاش نکردن ها فوق العاده هست این نیاز به این هست که واقعن بیشتر از این بخواهی کار کنی به خاطر این درد که داری می خواهی کمتر از قبل کار کنی این چیزی که می خواهم کمتر از قبل کار کنم این کمتر کار کردن به خاطر اینکه کمتر درد می کشم کمتر تجزیه تحیلی می کنم کمتر نتیجه می گیریم این چه معنی می دهد من دوست ندارم اینطوری کار کنم من دوست دارم به خودم ثابت کنم این کار غیر ممکن هست با این ماهیچه های غیر کاری و این عادتی که من به این کار ندارم من دائم داشتم به خاطر این که من دارم این همه تایپ می کنم به خاطر خسته بودن که در بدنم داشتم با همه دعوا می کردم یک بار هم کمر خم نشد و یک چیز از دستم افتاد و یک چیز دیگر را شکستم چون اون چیز که دستم بود خیلی سنگین و محکم بود کف زمین را خراشاند و شکاند این وقتی اینطوری اتفاقاتی پیش میاد این همه درد که پیش میاد این همه لجاجت که پیش می آید من دوست دارم این کارها را به این چیز که می خواهم این کار را برای خودم می خواهم ثابت کنم این معنی که می توانستم این کار به معنی این هست بدون اعتنا به هیچ حس و حالتی در بدنم این کار را انجام بدهم من می خواهم این احساس را نداشته باشم من می خواهم پول بیشتری به خاطر این کارها که انجام می دهم داشته یا نداشته باشم من می خواهم یک ماشین باشم تا کارهایم را اینجا کار کنم من دوست دارم این کارها را بچه حالتی انجام می داده ام امروز به خاطر اینکه من درد دارم اینکه من می خواهم این کارها و از این درد ها را نداشته باشم به خاطر اینکه کار دارد به من فشار می آورد من باید این کارها را انجام می داده ام این کار به خاطر اینکه می خواهم این راه به من نشان داده این کار به درد هیچ حالتی نمی خورد من می خواهم چه کار کنم من دارم خسته می شود این کار به من هیچ چیز را نشان می دهم من دارم تصویر خودم را به گفته آن کشیش معرف نمی بینم جی می گفت اسمش سر زبانم هست سخنران بزرگ که بزرگترین کلیسا را در آمریکا ساخته است البته پدرش ساخته است و بعد از اینکه پدرش فوت می شود تصمیم می گیرید سخنرانی بعدی را انجام بدهد دوباره باید برای اینکه کلیسا را حفظ کند و اینکه این کلیسا را بزرگتر و توسعه دهد به خاطر این که با او مخالفت می شود این نشان را نشانی از خدا می داند با تصویری که دارد موفق می شود که کار بزرگتری انجام بدهد بارها به این اشاره می کند که قوم ها و در همه کتاب های آسمانی به تصویر اشاره شده است بدون تصویر ذهنی همه نابود می شدیم بارها تصویر من از اینکه می خواهم چه کار کنم را نمی بینم من خودم را در پایان کارم نمی بینم من هیچ چیز نمی بینم من این کار را انجام نمی دهم من امیدی ندارم من این کار را انجام نمی دهم من این کار را نمی توانم انجام بدهم من باید این کار را انجام می داده ام من این کار را باید انجام می داده ام من باید این کار را بیهوده انجام بدهم من قوی تر از قبل این کارها را باید این کار را انجام بدهم من باید با این درد کنار بیام یک جای توی بدنم قایم ش کنم باید این کار را انجام بدهم من باید این مبارزه را انجام بدهم من یک نینجا در بازی ناتسومی هستم که دارم سعی می کنم که تایپ کنم آن شمشیر من هم این تخصص من در تایپ کردن آن هم تایپ کردن غلط املایی هست و جملات پر از اشتباهات دستوری و جمله های تکراری را هر طوری که شده دارم تایپ می کنم من جمله تکراری دارم تایپ می کنم و این کار را انجام می دهم این کار به من نشان می دهد این کار به من نشان می دهد این کار باید این کار به خودم نشان می دهد این کار همان کاری هست که دارن هاردی اشاره کرد روی کاغذ بنویس این کار را من از پای در می آورد که خیلی انرژی اش منفی بود ولی فقط به درد این کار چه کاری شما را از پای در می آورد این کار را نابود کنی به مرحله بعدی بازی می روی این کار می تواند من را به مرحله بالاتری برساند این کار برای من می تواند این کار من هست می خواهم این کار من باشد این کار من دائم دارد پیشرفته تر از قبل می شود این کار نیاز دارم باید انجامش بدهم تا عضلات کاریم را قوی تر کنم من قدرت بیشتری دارم می خواهم این کار به خاطر خودم باشد می خواهم این کار را بیشتر از قبل انجام بدهم می خواهم کار خودم را داشته باشم این کار من هست این باید اینجا بیشتر درد می کشم بیشتر کار می کنم بیشتر خسته می شوم به خاطر اینکه بیشتر خاسته ام من یک جوری اشتباه تایپ کردم بیخیال باید این کار را انجام می دادم به خاطر خودم که اشتباه می کنم به خاطر اینکه دوست دارم اشتباه کنم من واقعا کار را به این حالت که می خواهد این به چه علتی می تواند این کار به من نگاه می کند من خسته تر از قبل شده ام این کار می خواهد این کارها را برای این که می خواهم این موقعیت من هست می خواهم کار به من می تواند چه کاری برای خودم انجام دهد و این کار را به من نشان می دهد من به چه حالتی می توانم این کارنیاز به چه چیزی و چه حالتی دارد یا ندارد به چه روزی باشد یا اینکه می خواهد این کارها را به چه حالتی دارد یا ندارد دوست دارد در چه قالبی باشد یا نباشد می خواهد این موقعیت من ای کاش می شد من باشم یا نباشم انجام بدهم یا انجام ندهم من خجالتی هستم یا نیستم می خواهم باشم یا نباشم می خواهم خودم را به چه چیزی برسانم یا نرسانم دوست دارم به خاطر چه چیزی می خواهم این کار را به چه فرم و حالت و شکلی انجام بدهم و این که نیاز دارم این کار به چه معنی دارم و نیاز دارم یا ندارم می خواهم این کار به چه معنی دارم یا ندارم می خواهم داشته باشم و نداشته باشم می خواهم چه کاری کنم یا چه کاری نکنم دوست دارم چه حالی داشته باشم یا نداشته باشم دوست دارم چقدر کار کنم یا نکنم دوست دارم می خواهم برای چه منظوری داشته باشم یا نداشته باشم می خواهم پیشرفت بزنم یا نزنم می خواهم برای من برای چه وضعی را برای و چه تصویری داشته باشم می خواهم چه کار کنم می خواهم نیاز دارم به چه کاری و چه حالتی برسم یا نرسم بیشتر مواقع من هیچ چیز نمی خواهم هیچ کاری را نمی خام نمی خواهم نمی خام شاید بشه گفت نمیخام بیشتر توضیح بدهم نمیخام که نمیخام حالا یک چیزی شد عجب غلط املایی شد واقعن یک صفر جایزه اش هست این غلط املایی زدن هست این همه اشتباه غلط املایی هست این که میخام اشتباه غلط املایی داشته باشم دائم تکرار کنم این اشتباه و غلط املایی را بزنم و این کاربه من نشان می دهد که خیلی بیشتر از گذشته می توانم بزنم این معنی اشتباهات من هست این کار به چه چیزی نیاز دارم می خواهم این کارها رابه چه حال و روزی دارم اشتباه می کنم می خواهم این اشتباهات را بیشتر و بیشتر کنم باز دارن هاردی در یک ویدیو توضیح می دهد دائم عادت کنید بیشتر و سریع تر اشتباه کنید چرا اینقدر باید اشتباه کنم این حد اشتباه داشته باشم و این اشتباهات من می تواند اشتباهات بیشتری و دلشکستگی های بیشتری داشته باشم می خواهم این درد را اینجا بیشرتر لمس کنم من می خواهم این کار را برای این چیزی که من می خواهم این کار را به چه حالی دارم که ندارم این وضعی را که دوست دارم یا ندارم من درد را دوست ندارم این معنی را می دهم من باید عاشق درد باشم یعنی چی باید عاشق درد باشم یعنی چی باید عاشق درد ناشی از کار کردن باشم باید عاشق کارم باشم من دوست دارم این درد ها را بیشتر از قبل کار کند من باید این کار را بیشتر از قبل انجام بدهم می خواهم به خودم و اینکه با خودم نمی توانم ارتباط برقرار کنم چه برسد با اینکه با دیگران بخواهم کار کنم چرا نمی توانم با خودم ارتباط برقرار کنم من باید این کار را انجام می داده ام من باید این کار را برای خودم نشان دهنده این هست یا این کار می توانم این کار به معنی این باشد این نیاز من هست که این کارها را انجام بدهم این معنی من هست من می خواهم این کار بیشتر از این انجام شود یا نشود می خوام این کارها را به چه معنی انجام شود و من می خواهم این کار به خودم می خواهم این نیاز من هست دوست ندارم این کار به من چه چیزی را می خواهد بیان کند به معنی نیاز می خواهد این کار به معنی این که می شود این نیاز من می خواهم این کار به معنی این نمی تواند از این بیشتر درد بکشد من نمی توانم اما درد کشید روحی از درد کشیدن جسمی خیلی بهتر هست شما نمی توانید درد روحی من را اندازه گیری کنید شما حتی نمی توانید درد روحی خودتان را اندازه گیری کنید شما باید بتوانید خودتان را احساس کنید و این معنی ها را درک کنید درد روحی و درد جسمی خیلی بعد های متفاوتی دارند جسم من درد می کند اما روح من من را به دنبال خودش می کشد روح من شلاق های دارد که می تواند جسم من را طوری به انگیزه برساند که حتی فکرش را نمی کرده ام روح من می تواند جسم من را تکه تکه کند اما همان روح می تواند من را دوباره زنده کند قدرت دارد من را دوباره زنده کند دوباره من را آماده کند با خجالتم روبرو شوم وقتی من بتوانم بر خودم و خجالتم غلبه کنم می توانم شروع به سخن گفتن کنم وقتی شروع به سخن گفتن کنم می گویم این دست من هست وقتی من دستم را از این جا تا اینجا باز کنم تازه این می شود یک وجب من یک وجب به اندازه یک دست انگشت باز تقریبا اینقدر سانت از جای قبلی ام حرکت کرده ام و خودم هم نمی فهمم چرا اینقدر حرف زدم در حالی که دهانم بسته هست و انگشتان و کمرم و کتف راستم خیلی درد می کند و من خیلی خسته و خاسته و میخام که نتیجه بگیریم و این معنی من هست به جز این معنی دیگری ندارم و باز نمی تواند درد ارباب من باشد من قوی تر ازاین چیزی هستم که در این جسم نشسته ام وقتی ارتباطم با روحم خوب باشد می تواند از این جسم فرا تر رود باورش سخت ولی خدا کمک کرد من این همه حرف زدم پر از اشتباهات املایی و دستوری بدون اینکه به چیزی و کسی وابسته باشد فقط و فقط به خاطر اینکه به درد خودم و خجالت خودم غلبه کنم به خاطر اینکه تمام این مطالب دیمی و من در آوردی هست . مرسی که با من بودید و من را تحمل کردید اگر جای بی معنی هست از آن رد شوید بیخیالش شوید . ادامه مطلب ...
سلب مسئولیت از مطالب دیمی و غیر علمی که باید اولش باید می شد که سعی می کنم اولش هم بنویسم .عنوان هیچ ربطی به متن ندارد فقط احساس می کردم این نوشته ها بی ارتباط هستند روی دکمه انتشار نگذارم راحت تر هستم خوب اشتباه کردم و گذاشتم این بار هم منتشر بشود این جور حسی داشتم اگر ایرادی دارد یا بی مفهوم یا بی ادبانه هست گذر کنید بقیه اش را بخوانید یا اصلا نخوانید خالی از اشتباه نیست خالی از مفهوم هم شاید باشد دقیقن درک می کنم کار کیفیت ش بالا و پایین می شود The title has nothing to do with the text, I just felt that these posts were unrelated, it's easier for me not to click on the publish button, well, I made a mistake and let it be published this time, I had this kind of feeling. Read it or don't read it at all, it is not without mistakes, it may be without meaning.
عنوان سطح حرفه ای ها درست تر می شود باشد The title of the professional level will be more correctمگامن به خاطر چه چیزی شکل گرفته است ؟ مگامن لگاسی اصلا قیافه اش مثل قبل نیست یک چیز جدید تر هست . مگا من و سگ رباتیک مگا من ایکس مگامن ۲ و خیلی مگامن یادم نمیاد کسی من را به خاطر اینکه چیزهای را که می خواهم تایپ کنم جریمه کرده باشم مشق شب را انجام بده تکالیف نوروزی خود را امسال کمی متفاوت تر هستند به خاطر اینکه اینجا جای هست که آدم روح خودش را سیقل می دهد احساس می کند به حالتی هست که باید اعتراف کند من پرچم سفیدم را دوباره به اهتزاز در می آورم و تسلیم می شوم بار دیگر این را بیان می کنم این تایپ کردن هست که شما را می تواند نابود کند به خاطر چه به خاطر اینکه روش درست حسابی برای پول در آوردن نیست به خاطر این که فکر می کردم با یک دست می توانم نوشته های بهتری بنویسم دوباره صبح بیدار می شوم دیشب از کمر درد خیلی بدی داشتم چشمهایم می سوزد به خاطر این هست که دیروز خیلی تایپ کرده ام این زندگی من را مجبور به چه کاری کرده است اینکه تایپ کند هیچ اجباری وجود ندارد فقط می خواهم تکالیف نوروزی خود را انجام بدهم حال عید و نوروز را اصلن ندارم فقط می خواهم کارم را انجام بدهم اینکه باید یک کار جدید یاد بگیریم واقعن برای من عذاب آور هست این تایپ نمی تواند به این گونه برای من ادامه پیدا کند به خاطر این که یک زمان مشخص کرده ای برای اینکه این کار را انجام بدهی می دونم نمی خوام دوباره تکرارش کنم همان مسئله این که من یک آماتور هستم آماتور ها در زندگی پیشرفت نمی کنند آماتور ها همیشه فقیر باقی می مانند شما می توانید از من چیزهایی یاد بگیرید این مسئله برای من خیلی سنگین هست که خود من با این همه کار نتوانسته ام به نقطه عطف در زندگی ام برسم خیلی سخت هست که تایپ کردن همراه با عوارض جانبی هست به خاطر این که تایپ می کردم دیشب تمرین ورزشی ام را سر سری انجام دادم از ۲۵٪ کمتر دو برابر تایپ کردم این کار اشتباهی بود به خاطر آماتور بودن این روش برای من نیاز به تمرین بیشتری دارد. روحیه خود را حفظ کنید حالت سرگیجه پیدا می کنی دلت می خواهد این زندگی به این حالت پیش نرود این با اینکه می دانی این کامپیوتر یک وسیله هست از سرهم کردن قطعات پیشرفته تری هست این کامپیوتر سرعتش از ماشین بیشتر هست صدماتی که از این کار شما می توانید به دست بیاورید از پرواز با یک جت بیشتر هست با یک اشتباه می توانی خودت و زندگی ات را از دست بدهی اگر می خواهی که این زندگی همه چیز در کار با کامپیوتر ممکن هست قرار داد های دیچیتالی و فریب های در اینترنت را می گویم مسائل و مشکلات که همه می توانند داشته باشند به خاطر این چه چیزی می توانم از دست بدهم واقعا انرژی ندارم کار جدید یاد بگیریم واقعن این که بفهمی این دکمه را در زندگی داری همه ما دکمه های داریم که می توانند زندگی ما را پر از درآمد کنند این به دلیل این هست من این کار را برای همیشه انجام می داده ام یک شبه در زندگی من رخ نداده است این اشتباه بزرگ من بوده قرار هست لطمه های بزرگتری به من بزنند این که می خواهی تلاش کنی این کار برای خودش پیش برود بدون هیچ فکر و مغزی با مغز خالی پیش بروی هرچی دوست داری بنویس همه چیز دست خودت فقط بنویس و پیش برو مثل همیشه که من را هدایت کرده ای امیدوارم جایی بهتری از اینجا باشد می خواهی تلاش کنی این را بدان من همیشه روزی در خواب دیدم که می گفت : من هرگز تو را رها نمی کنم من همیشه به دنبال تو خواهم بود تا اینکه الان می فهمم چیزی که در خواب دیده ام صدایی خودم بوده است که همیشه من را تعقیب می کند هرچیز که می گویم را بارها برای من تکرار می کند اگر بگویی از پس این کار بر می آیی آن را انجام می دهد همان جمله معروف هنری فورد می توانی با تمرکز انجامش بدهی چقدر می خواهی با خودت کنار نیایی قرار بود با قصه پیش بروی این نوشته ها هیچ ارزشی ندارند فهم این نوشته ها سخت هست این نوشته به تو نشان می دهد از اینکه می خواهی این راه را ادامه بدهی این راه آخرش کجاست و چه می شود من هیچ دیدی نسبت به این آینده ندارم باید چیزی را ببینم باید کاری کنم بتوانم این راه را ادامه بدهم بدون هیچ دلیلی باید بدانم الان دارم کار می کنم به خاطر اینکه دلیل ندارم این کار را ادامه بدهم حداقل می دانم بدون دلیل دارم می نویسم این را می دانم من هیچ دلیل برای زندگی ام ندارم به خاطر هیچ دلیلی این کارها را می کنم به خاطر اینکه من عادت کرده ام شاید هیچ وقت از زندگی کردنم لذت نبردم شاید واقعا هیچ کسی را دوست نداشته ام به خاطر هیچ دلیلی پیشرفت نمی کنم به خاطر هیچ دلیلی خودم را دوست ندارم به خاطر هیچ دلیلی نمی توانم کارهایم را تا پایان ادامه بدهم من یک مسیر عصبی نمی توانم درست کنم این که نمی توانم یک مسیر عصبی خوبی برای درو کردن زندگی کردن بدون هیچ دلیلی من حوصله ام سر رفته به خاطر خودم به خاطر بی معنی بودن و بی دلیل بودن من یک سرباز بی مغز هستم که افسردگی گرفته ام این سرباز هیج علتی برای عمل کردن ندارد به خاطر اینکه نمی توانم دلیلی پیدا کنم برای کار و لذت بردن از عمر و زندگی به خاطر چه چیزی چیز جدیدی را یاد بگیریم شما نمی فهمید من هم نمی فهمم علت این کارهای بی دلیل چه چیزی هست باید درک می کردم که دیگر پیشرفت من غیر ممکن هست باید همه چیز را به حال خودش رها می کردم اگر رها می کردم الان پیشرفت کرده بودم ولی الان به همه چیز چسبیده ام مثل چسب دوقلو به خاطر این به شکست ها و پیروزی های می چسبم به خاطر این نمی توانم پیشرفت کنم به خاطر این این همه درد را باید در زندگی قبول کنم من باید این نوشته ها را آماده کنم بدون هیچ کسی که آن را قابل خواندن بداند بی دلیل باید کار کنی بدون دلیل این زندگی هیچ وقت به علت نفهمیدن باید چیزهای و لذت بردن به دلیل اینکه دیگر هیچ حس باخت و بازی در زندگی ندارم بازی نکردم این زندگی بدون لذت بدون هیچ روزنه ی امیدی امکان ندارد هیچ نوری نمی توانی ببینی برای من فقط اشتباه پشت اشتباه احساس می کنم این یک دادگاه هست که من را از قبل در آن محکوم شده ام من باید بیشتر تلاش می کردم هرچی بود را از راه بر می داشتم این با این رویه فقط دارد من را به سمت زوال و نابودی پیش می برد همه چیز بی دلیل پیش می رود همه به خاطر اینکه من دوست ندارم این زندگی را به خودم معنی بخش دنبال کنم من انجام اش می دهم را ندارم به خاطر همین مشکلات و بی دلیل بودن به خاطر اینکه می خواستم این معنی ها را دور بی اندازم معنی جدیدی پیدا کنم من هیچ معنی نمی دهم ...به چه دلیل فرار می کنی از اینجا به جای دیگر می روی این فرار بزرگ هست ذهن اینکه باید قسمت آماتور را پرورش دهم به خاطر اینکه باید قدرت تجسم پیدا کنی و این مشکل را برای خودت یک مشکل موقت در نظر بگیری همیشه من این کار را انجام می داده ام نه من این قسمت را انجام نمی داده ام بخش آماتور تعلق خاطر به هیچ سرزمینی ندارد و کارها را طوری رقم می زند که همیشه یک آماتور عمل می کند رویا بافی می کند بیشتر کار می کند بعد مایوس می شود اگر نفهمی این کار را باید ادامه می دادی به خاطر همین می فهمی همیشه باید در حال کوچ باشی از محلی به جای دیگر آرام و قرار در کاری نداشته باشی مدرسه این کار را برای ما انجام می داد از نقاشی به هنر به دست خط از زبان انگلیسی که جای خوبی به بود زبان فارسی در حالی که باید اول یک زبان به ما یاد می دادن که بخش بین المللی خیلی راحت می توانستیم کار پیدا کنیم در حال کوچ بودیم به جاهایی دیگر انحصار بخش های پر درآمد خوراک استرس برای اینکه خوب و بد و اختلاف ایجاد کند برای همه فرصت ایجاد نمی شد این مدرسه فقط این را به یاد نداد آماتور و حرفه ای زندگی فرق دارد آماتور همیشه به دنبال این هست این کار را تا پایان انجام ندهد حرفه ای ها همیشه چند کتاب خوب و کار منطقی دارند حرفه ای ها زندگی دارند آماتور ها مجبور هستند برای حرفه ای ها کار کنند سطح طبقاتی باید از این منطقه آماتور بودن در کارها عبور کنم فقط باید چشم هایم را ببندم شروع کنم به فقط انجام دادن یک کار به خاطر حرفه ای شدن کار کنم حتما باز هم در سطح آماتور خواهم ماند انگیزه نداشتن همه چیزهای بد همه استرس ها مال آدم آماتور ها هست همه ای خدا امروز چه کار کنم استرس عصبانیت پشت سر هم داد بی داد مال آدم آماتور هست حرفه ای اصلن گوشی برای این حرفها ندارد فقط دارد کار می کند به شما توجه نمی کند باید قدم در راه حرفه ای شدن بگذارید این ممکن نخواهد بود که یک جا پناه بگیرید به کار حمله کنید تکه های بیشتر از سطح آماتور ها را با سرعت بیشتری انجام دهید این سطح می تواند برای شما مشکل بزرگ درست کند باید در درون خود این سطح را ایجاد کنید به سطح حمله برسید دیگر دفاع بس هست حالا چه کنم حالا چه کار کنم باید اینقدر کار کنید که راهی به جز کار کردن نداشته باشید سرنوشت کارهای ناتمام همه معلوم هست سرنوشت کارهای شما این هست که باید تمام شوند تمام وجود شما شده است آماتور بودن این آماتور بودن دارد شما را خفه می کند زندگی پر هست از آدم های آماتور که همه جا هستند به صورت حرفه ای کاری را انجام نمی دهند این آماتور ها هستند که معلم هستند اگر حرفه ای هم وجود داشته باشد شما آنها را تشخیص نمی دهید و روش خود را برای شما توضیح نمی دهند از لحاظ ظاهری چیز آشکار ندارند فقط حرف ها و شکایت به این که راه درست این بود شما نتوانسته اید کار کنید این کار نکردن ها باعث شده است شما بی خانه باشید این بی خانه بودن شما یعنی شما حرفه ای نشده ای بخش درستی را برای کار کردن و حمله کردن به آن پیدا نکرده اید غیر منطقی دارم صحبت می کنم منظور از خانه منزل نیست منظور جای برای پاتوق کردن و کار کردن بدون شکایت هست از روند کار لذت بردن هست حالا صرف نظر از اینکه کار درآمد خوبی دارد یا ندارد به سطح حمله باید دست پیدا کنید تا زمانی که از کار دور می شوید بهترین جا بری فرار کردن از گرگ لانه گرگ هست منظور از گرگ همان هراس هست وقتی که به هراس خود حمله می کنید از کاری که می ترسید حمله کنید یک اتفاق می افتد دیگر از سختی کار شکایت نخواهید کرد شما یک آدم پر استرس هستید وقتی که کار می کنید با این چیزها دست و پنجه نرم کنید این شما را آدم تازه ای با استرس ها و نقش جدیدی آماده می کند به خاطر این مشکل که همیشه آماتور هستید این آماتور بودن شده است شیوه زندگی برای شما از چیزی استفاده می کنی که دلیل ندارد خودت را به آن بچسبانی باید خودت را آماده کنی که نچسب شوی و به چیزی نچسبی به خاطر این خودت می خواهی کار کنی می خواهی به سطح حرفه ای دست پیدا کنی این برای تو می شود یک آرزو سطح حرفه ای ها یک سطح نیرومند هست سطحی که خدشه ای به آن نمی توان وارد کرد به دلیل بی دلیل در زندگی شکست خورده ای این بی دلیل بودن ندانم کاری هست این بوده که نخواسته اید با خودتان روبرو شوید این نیاز شما بوده است این دلیل شما بوده واقعا سطح و این مشکل به خاطر همین هست نمی دانم شاید سطح آماتور خیلی بهتر باشد به محض اینکه این مشکلات را نداشته باشید و این مشکل من می خواهد این مسائل را ننویسم این ننوشتن می تواند شما را به جایی برساند که شما به خاطر این مسائل خیلی راحت پیشرفت کند شما در تله این زندگی و آن زندگی می افتی خودت را با دیگران مقایسه می کنی نوشتن و نوشتن این چیزی که دارد به شما صدمه می زنید و این شما چیزی که می رود با من مقابله کند من باید این را برای خودم به صورت یک عادت در بیاورم من باید این راه را برای خودم به صورت یک عادت در بیاورم من باید کار کنم من باید این کار را مثل قبل به راحتی انجام بدهم من می خواهم این منی را اینجا ایچاد کنم به خودم و این یعنی من دارم برای قسمت جدیدی آماده شوم این که بتوانم سخت تر بنویسم و اینکه جمله دارای معنی نمی باشد این معنی نداشتن جمله دست من نیست این به خاطر این هست که معنی در درون شما وجود ندارد انگیزه ای در درون شما وجود ندارد اینکه چرا انگیزه برای شما وجود ندارد یک مشکل بزرگ هست این مشکل می تواند شما را اذیت کند این مشکل مشکلاتی هم با خودش به همراه می آورد یعنی همه مشکلات من مال خودم هست به خاطر اینکه من انرژی ندارم به خاطر اینکه من انرژی ندارم دارم شکست می خورم به خاطر اینکه من توانم ندارم که جمله بعدی را بنویسم اینکه زنگ انشا مهم ترین زنگ مدرسه بوده و اینکه جمله سازی من توان حد یک کلاس اولی ندارم با یک حرف نمی توانم جمله ای بسازم به خاطر اینکه نمی توانم یک جمله بسازم به خاطر اینکه جمله ای ندارم برای نوشتن و خسته شده ام از جمله ها و جمله سازی ها حالا باید این طوری سر کنم من هیچ چیزی برای نوشتن ندارم بروم چه کار کنم این کار من بوده من می خواستم جمله خوبی پیدا کنم به خاطر اینکه در روند کار بلاخره از این کار بیزار می شوی و دلسرد می شوی این کار را انجام نخواهی داد این اقتضایی این کار هست اقتضای طبیعت این کار این مشکلات هست و این مشکلات کار بی مشکل و راحت پیدا کن به خاطر اینکه می خواستی بدون دلیل و اینکه بدون اینکه با خودت فکر کنی چند چند هستی و اینکه می خواهی خیلی زود و سریع پیشرفت کنی به خاطر این مشکلات حق نداری از این بیشتر پیشرفت کنی اگر از این قسمت به سمت بالا پیشرفت کنی باید به حالتی خودت را تخریب کنی چون یک تخریب گر هستی طوری که من دارم می بینم داری خودت را تخریب می کنی چون باید با قسمت تخریب گری از درون خودت بیشتر مواجه شوی وقتی می نویسی بیشتر باید به ناامیدی و تخریب گری مواجه شوی خود تخریب گری این خود تخریب گری می توانسته تو را نابود کند این خود تخریب گری باعث شده که این گونه شوی این خود تخریب گری به خاطر این به وجود آمده است که نتوانسته ای بر او غلبه کنی اگر از خود تخریب گری غلبه پیدا می کردی می توانستی کار خوبی انجام دهی احساس می کنم که خیلی به خودم فشار آوردم این فشار به خودم و اینکه دلیلی ندارم با این فشار کاری کنار بیاییم من برایم عجیب می دانم این کار این همه به آدم فشار می آورد به خاطر چه علتی می خواستی تحت فشار ها می خواستم من این کار و ... را انجام دهم به خاطر خودم این کارها را به این نوع می خواهم این کار را بیشتر برای خودم می خواستم این نیاز را انجام بدهم این وقت برای خودم می خواهم این نیاز را برای خودم این کار می خواهم این نیاز می خواهم این نیاز می خواهم این کار به خاطر خودم می خواهم و این نیاز من است این کار به خودم به خودم می خواهم این نیاز می خواهم این کار به خودم مربوط هست نباید معنی بدهد درک می کنی یا درک می کنی نباید قابل خواندن باشد نباید راحت باشد نباید توان این کار را کسی به غیر از کسی می تواند این کار را انجام بدهد داشته باشد باید این نوع را امتحان کنی این امتحان به خودت می خواهی این نیاز به خودت این کار را به خودت می خواهی به خاطر خودم این کار را می خواهم این نیاز می خواهم این کار با آن چیزی می خواهی به خودت که نیاز داری این کار فقط و فقط به درد بخور برای خودت هست به درد هیچ کسی نمی خورد وقتی می گویم این جملات فقط به درد خودت می خورد دروغ نمی گویم به خاطر اینکه وقتی داری فکر می کنی از این موضوع پرش می کنی به موضوع دیگر حتی خودت هم متوجه نیستی این متوجه بودن این که من می خواهم یک کاری کنی این کار به خودت به خودت می تواند برگردد این نیاز تو هست می تواند این کار برای خودت نخواهد بود این کار من هست این نیاز من می خواهد این کار می خواهد این کار برای من نمی تواند به گونه ای ادامه پیدا کند این نیاز من هست این می خواهد من را به اینجا برساند من می خواهم این کار را برای خودم داشته باشم این می خواهم این کار من هست من می خواهم این کار من باشد من می خواهم به خودم این کار را برای خودم انجام بدهم این نیاز من هست می خواهم اینطور اینجام بدهم به کسی چه به کسی چه مربوط هست به هیچ کس ارتباط خاصی ندارد پس ای کاش این مطالب را روی دکمه انتشار قرار ندهی به خاطر خودت کار کنی این جملات به درد من هم نمی خورد پس به خاطر این می نویسم روی دکمه انتشار بدهد این انتشار می توانم این کار را به خودم این جا به خودم می خواستم ثابت کنم این نیاز به خودم می خواهم این رانشان بدهم این کار به خودم می خواهم این کار را نشان دهم به خاطر این به خاطر این دلیل به خاطر این نشانه هست به خاطر من هست و به این دلیل هست می خواهم این کار را انجام بدهم که به درجه حرفه ای برسم می خواهم انجامش بدهم این نیاز می خواسته ام این کار به خودم این باشد این نیاز به دست من هست به دست من می خواهم این کار به خودم می خواهم این به دلیل این هست می خواهم این کار را به خودم نشان دهنده این هست به خاطر خودم به خاطر خودم این کار را انجام داده ام به خاطر خودم می خواسته ام این دلیل را داشته یا این دلیل را نداشته ام به خاطر خودم چه کاری می خواهم انجام بدهم این آدم ها چه موجودات عجیبی هستند این آدم ها چه موجودات احساسی هستند باید به این و آن پاسخ گو باشی به خاطر هیچ چیز به خاطر هیچ چیز می خواهی به خاطر علت اینکه تو یک آماتور هستی نمی توانی به دیگران کاری ارائه دهی به خاطر حرفه ای بودن و آماتور بودن خودت این نیاز را داری این کارها را برای خودت انجام می دهی می خواهی به خاطر این مسائل و اینکه در جهل خودت پایدار باش که این جا هیچ چیزی در جهل نمی تاند انگیزه تولید کند به خاطر اینکه تو نمی توانی یک جمله بنویسی این نیاز به خود من می خواهم این کار به خودم می خواهم این کار به درد من می خورد این نیاز به من می خواهد می خواهم این کار می خواهم این نیاز می خواهم این کار به خودم این هست من به خودم نگاه می کنم به خاطر خودم می خواهم این نیاز را دارم این نیاز می خواهم این کار می خواهم این کار می خواهم این نیاز من است این من هستم این من دروغ ها هستم من این نیاز خودم هست من باختم این من می خواستم این کار برای من هست این می خواهم این کار من هست این نیاز من هست به خاطر من می خواهم این کار من هست من می خواهم به خاطر خودم این کار می خواهد این کار من نیست من می خواهم این کارها را برای خودم این کار می خواهم این نیاز به چیزی داری این نیاز می خواهی انجام بدهی من می خواهم این نیاز می خواهی این کار را برای این کار به این چه چیزی دارم این کار به خودم این نیاز می خواهد این کار را بیشتر از این انجام بدهم من می خواهم این کار می خواهم این کار من هست من این کار نیاز من هست من می خواهم این کار به کار خودم باشم من می خواهم این کار را برای خودم این نیاز دارم این نیاز من هست می خواهم این کار برای من چه چیزی را به این نشان دهم این به خودم می خواهم این نیاز می خواهم این کار می خواهم این کار را برای من می خواهم این کار به خودم این می خواهم که کاری نکنم می خواهم این کار نیاز می خواهم این کار به کار خودش می خواهد این کار به کار دیگری مربوط نیست به هیچ گروه و دسته خاصی مربوط نیست فقط یک تسویه حساب شخصی هست به خاطر تسویه حساب شخصی انجام شده این می خواهم این کار را به خودم نشانن می داده ام به خاطر اینکه من می خواهم این من هستم من می خواهم این کار را بهتر از گذشته انجام دهم این که می خواسته ام این کار را انجام بدهم جملات قبلی را فراموش کن جملات بعدی را بخوان احتمال دارد اعصاب شما خورد شود اینکه چه نتیجه ای از این موضوع خواهی گرفت شاید شما نتیجه بهتری از من گرفتی این نوشته ها هیچ دلیلی نداشت هیچ منظور خاصی نداشت فقط بی دلیل نوشته شد برای محاسبه و تجزیه و تحلیل و گذشت از روند آماتور و رسیدن به سطح حرفه ای نوشتن این سطح خیلی سطح حرفه ای نیست شاید هیچ دستور زبان درستی و معنی را نتواند به شخص دیگری منتقل کند این پایان این کار شاید باشد شاید دیگر به خاطر این خسته بودن کار بعدی هرگز ارائه نشود امیدوارم کار بعدی من به پایان صفحه بعدی برسد و دیگر نخواهم این چیزها را تکرار کنم این خط هم باید پر می شد این نیاز من هست می خواستم این کار را انجام بدهم این کار من هست می خواهم کار بهتری باشم اما یک کار ساده و متوسط بودم به خاطر اینکه می خواهم کار کنم و این کار می تواند به من نشان دهد این کار من به چه دردی می خورد من این کار را دانما انجام م یدهم و به چرا و چگونه این کار ها را انجام بدهم مربوط می شود گاهی یادم می رود علت من چی هست هیچ علت ندارم و این نیاز به خودم می خواهم این کار به خودم نشان می داده که من چیزی را می خواسته ام پس من علت دارم که دارم این کار را انجام می دهم به خاطر خودم می خواهم باشم نمی خواهم نباشم به خاطر خودم می خواهم کار بهتری باشم تا کار ضعیف می خواهم به خودم ثابت کنم مثلن اینکار را هم انجام داده ام این کار به خودم نیاز دارم می خواسته ام این کار بیشتر و بیشتر انجام بدهم این هم کار برگ امروز که به پایان رسید نکات مثبت خوب و بدی و اشتباهات تکراری و فقط جمله پر کنی در این پست وجود داشت روی یک قسمت که معنی خاصی نمی دهد گیر نکنید . این مطالب به هیچ دست و گروه ی تعلق ندارد فقط یک تسویه حساب شخصی هست و کار شخصی هست که تمام شما های که خطاب شد من و شما همه چیز منطور خود و خودم هستم هیچ مخاطب خاصی ندارند و .... سلب مسئولیت از مطالب دیمی و غیر علمی که باید اولش باید می شد که سعی می کنم اولش هم بنویسم .
ادامه مطلب ...
با حالت خاکستری مایکروسافت آفیس هست . سرچ کنید توی گوگل آفیس قابلیت انتخاب تم دارد مال من دارک و سیاه ندارد قدیمی هست . این چیزی هست که داری می بینی و برای من این انگار یک گرفتاری بزرگ هست این واقعیت ندارد این دوباره تکرار شد باید تا انتهای این ابر خودت را برسانی باید بدون اینکه چیزهای که دیدی و شنیدی روی نوشته ات تااثیری نداشته باشد این حقیقت که هیچ چیز و هیچ تاثیری روی من نمی گذارد همه تاثیر ها را از خودم باید بگیریم و این نوشتن دارد به چیزی در میآید این نشان بی مسئولیتی من نسبت به کارم هست من از سال ۹۳ تا به الان این کار را بلد بودم ولی هیچ تاثیر مفیدی توی زندگی ام نداشت من نتوانستم خودم را با کارم هماهنگ کنم به خاطر خودم و کارم هزینه کنم هنوز هم هزینه نمی کنم حاضر نیستم تمام به کار خودم بپردازم و هزینه این زندگی این هست که خودت را وقف کارت کنی به خاطر این باید چیزهای را از این قبیل با خودم یدک بشکم من کاری را بلد نیستم یک دروغ محض هست من به خاطر سختی این کار . شرایط و اینکه فشاری که می آورد کاری انجام نداده ام به خاطر اینکه دنبال چیزی بهتر و آسان تری بودم شاید به خاطر اینکه همیشه باید دیگران را راضی می کردی من این کار هستم خوب دوست عزیز شما برای این کار ساخته نشده ای برای دیگری هم توضیح بدهی چرا این اشتباه را مرتکب کنی یک بار دیگر اعتراف کنی من اشتباه کردم بار دیگر اشتباه خودت را به رخ دیگران بیاوری این روند می توانست به حدی انرژی منفی ایجاد کند یا دیگری بدون هیچ دلسوزی و دانشی شما را به این متهم کند شما باید فلان کار و فلان کار این کار و آن کار را انجام دهی دیگران در درجه استادی می توانند شما را تباهی بکشانند دیگران درک نمی کنند شما را این را فراموش کنید حدود اینقدر صفحه باید این کار را انجام بدهی من به خودم فکر می کنم می خواهم نمادی از کاری باشم که همیشه در حال انجام شدن هست تمام چیزها و کارهای من کلیشه ای هست من دارم اشتباهاتم را دوباره تکرار می کنم نوشته غیر دیجیتال ارزشی ندارد با گوشی خودم می توانی درآمد کسب کنی کامپیوتر دیگر حکم چیز گازوئیلی را دارد چون نمی تواند خودش را بدن شما هماهنگ کند شما را مجبور می کند در یک جای ثابت بمانید یعنی اینکه شما سالهای سال از کاربر لپ تاپ عقب تر هستی به خاطر این که اون هرجایی می تواند کار کند شما خودت را به دیوار بسته ای یا اینکه خودت را به میز بسته ای این واقعا خجالت آور هست چیزی که من می خواهم را دارم اینجا وارد می کنم شما با یک خودکار می توانی بنویسی با ایمان می توانی به خواسته هایت برسی من حرف های پر از دروغ برای شما می نویسم کافی است تم ویندوز خودت را به حالت کلاسیک و تیره در بیاوری شب ها تا صبح بیدار بشینی و کمر درد بکشی و درآمد کسب کنی به فکر کردن مشغول باشی حالا چه چیزی برای تایپ کردن دارم من می خواهم تایپ کنم اما چیزی برای این کار به ذهنم نمی رسد این جا یک اشتباه در زندگی من بوده این که عده ای قبض هایشان را با استفاده از تایپ کردن و صفحه نویسی می دهند برای من نیز اتفاق خواهد افتاد من به خاطر قبض هایم می نویسم قبضهای که باید پرداخت شوند دیر یا زود این را به خودت ثابت می کنی از عهده ای این کار ظرف مدت یک ماه بر بیایی ۱۲ ماه این کار را انجام می دهی کافیست این را بفهمی دیگر نوشتن با کاغذ و خودکار به سر آمده این یک مشکل بزرگ هست برای من که مدت ها دارم این کار را انجام می دهم من هم با قلم و خودکار خیلی راحتر هستم تا اینکه تایپ کنم اما حقیقت دارد حالا با این که می شود این نوشته های خام را خیلی راحتر با کامپیوتر ویرایش کرد من نوشته های ژورنالی دارم که مربوط به کارم هست که هیچ قابلیت خوانا بودنی ندارند و از آن کاغد مثل برگه باطله شده هست اینکه نمی توانم با کامپیوتر ور بروم نمی توانم فیلم آموزشی یا تفریحی دانلود کنم مجبور هستم تمام صفحه این برگه ورد را باز کنم همه چیز را در صفحه کامپیوتر لعنتی پر می کند حتی هیچ تصویری را نمی بینم می خواهم مثل یک ماشین تایپ کاغذم را کامل ببینم به خودم نگاه می کنم من یک آماتور یک مبتدی هستم من حرفه ای نیستم هیچ پولی هم در نیاورده ام حدود چندین کتاب برای خودم نوشته ام شاید بهتر باشد بگویم جزوء برای خودم نوشتم نتیجه اش افتضاح بود از روی جزوءتایپ کردم موقع که می خواستم آن را به جایی ارائه دهم چون چیز جالبی نبود اصلن قابل ارائه نبود دلسرد شدم این هست که دوران تایپ با از روی کاغد به نمایشگر به پایان رسیده است یا بهتر هست به پایان برسد حداقل من وقتی می خواهم نوشته های روی کاغذ را تایپ کنم به نوشته ها نگاه می کنم نتیجه چه می شود موقع تایپ کاری که ارائه می دهم ایده هست بین آن چیزی که روی کاغذ هست و آنچه روی صفحه نمایش تایپ می شود خیلی متفاوت هست شما اگر هستید به خاطر تایپ کردن سیستم خریده اید برای شما خیلی جذاب هست اما برای من جذاب نیست من باید کار دیگری به خاطر درآمد داشته باشم باید حرص بخورم و روزها به خاطر اشتباهاتم ناراحت باشم چون بعد از چند سال قدرت پیش بینی ضعیفی داشته ام به خاطر اینکه تمرکز نداشته ام به خاطر اینکه من حدود ۳ یا چهار سال سرمایه گذاری وقتی اشتباهی انجام داده ام ناراحت هستم انرژی منفی از خودم ساطع بهتر بگم پخش می کنم این برای من یک مشکل دیگر هست من آرزو های بزرگی داشته ام نمی توانم در سطح معمولی زندگی کردن برای من مرگ هست من که می خواستم دنبال تونی رابینز راه بی افتم البته در برهه ای از زمان های دور الگویی من بود و علاقه ای خیلی زیاد به او داشتم نتوانستم ان ال پی و مثبت اندیشی را برای خودم به مرحله اجرا در بیاورم حالا باید کاربرگ پر کنم تمام زندگی من شده است کاربرگ پر کردن آن هم کاربرگ های که با اکراه با شک و تردید پر می شوند که این کاربرگ ها چه نتایجی و چه اثر مرکبی خواهند داشت این کاربرگ ها از صبح شروع شده اند من با همه به خاطر این که دارم کاربرگ پر می کنم دعوا می کنم هیچ کس خبر ندارد ولی اعصاب من را خورد می کنند این نوشته ها به درد این می خورند که شما را خسته کنند این حجم از تایپ کردن عوارضی را دارند به اعمالم نگاه می کنم من یک آدم غرغرو هستم که دارم سر دیگران داد می کشم و اعصاب خوردی می کنم در حالی که از انرژی مثبت حرف می زنم و انرژی در طول روز ندارم تا اینکه شب فرا برسد و اینکه کارم تا پایان انجام نمی دهم این صفحات کم هستند برای این که من نمی توانم در سطح کسی کار کنم که به شکوفایی رسیده است به خاطر این که مغز کار را پیدا نمی کنم من به عنوان مغز متفکر کاری و محتوایی برای شناخته شدن ندارم به خاطر خودم می خواهم کمتر کار کنم این کمتر کار کردن من می تواند به جاهای دیگر خودش را نشان دهد چیزی برای نوشتن نداشتن یک مشکل بزرگ هست من باید بیشتر مطالعه می کردم این یک فقر هست من وقتی ندارم برای کار کردن من پولی و درآمدی از این کار به دست نیاورده ام خودت را تجسم کن که داری خودت را با پول های که به طور غیر مستقیم از کار دیگری بر اثر نوشتن این مطالب که اثر دومینویی بوده اثر ثانویه بوده مثلن تفریح می کنی و یک بستنی گرفته ای که تا به حال من چشم ام آب نمی خورد چرا باید خودم را خسته کنم من فقط تعهد دارم حدود ۳ صفحه این کار را انجام دهم اگر بیشتر کار کنم هیچ کس تا این میزان این مطالب را نمی خواند صفحه بر پایه هیچ موضوعی و هیچ کاری که انجام می شود یکی از بزرگترین مشکلات هست صحبت این هست تا کجا می شود پیش رفت در اعماق من هیچ چیز به غیر از حرفهای دیمی غیر علمی و فقط تجربه وجود ندارد هیچ صبری که ندارم دوست دارم یک شبه راه صد ساله را بروم این نیازمند این هست من فکر کنم دارم کار درستی انجام می دهم و این پر حرفی نیست نیاز دارد فکر کنی و اینکه مثل کارتون ایکیو فکر کنی اون درجه فکر کردن برای من ممکن نیست بیشتر از فکرم کار بکشم و حرف بزنم دوست دارم به قیمت ها فکر کنم امروز فلان کالا چه قیمتی دارد چقدر از خواسته هایم دور یا نزدیک شده ام از ترس هایم بترسم از آرزوهایم دور شده ام راه من هنوز مشخص نیست من باید این کار را انجام می داده ام من باید این را از خودم می خواسته ام من چه چیزی می خواهم من یک آماتور هستم من یک حرفه ای نیستم من توان انجام دادن این کار را ندارم به خاطر خودم نیست من این فکر را می کنم من رزومه ای دارم که رزومه خوبی برای پول درآوردن به این کار نیست فقط به عنوان کسی که حتی نمی توان رویایی این کار را در سرم داشته باشم چرا که نه ؟برای من غیر قابل تصور هست نمی توانم خودم را در قالب کسی فکر کنم که دارد فکر می کند چه چیزی به سرش برسد که یک قصه و یک داستان را می پروراند من دارم به این فکر می کنم چطوری شما نیاز به من داشته باشی تا بخواهی پول خرج کنی تا من را بیشتر راضی نگه داری واقعا خنده دار هست من فکر می کنم دیگر بیش از این حد نمی توانم به پختگی متن برسم دائم می نویسم من مجبور هستم این کاربرگ را برای خودم تهیه می کردم به فکر این نیستم کسی که ... شخصی شد پاکش کردم سعی می کنم شخصی ننویسم به خاطر فکر کردن به اینکه باید فکر کنم چه بنویسم اما وقایع اتفاقیه می خواهم برای شما ننویسم از قدرت فکرم استفاده کنم برام سخت هست ولی این وقایع اتفاق افتاده دست از سر من بر نمی دارند اگر اتفاقات گذشته بنویسم خیلی راحت تر این اتفاقات را می توانستم بنویسم یکی از بزرگترین اشتباهاتم نوشتن خاطرات و اتفاقات روز مره بود این کار برای شما مثل زهر مار هست وقتی می خواهی این اتفاقات را فراموش کنی آدم ارزش های خودش را می داند کم کم رشد می کنیم زمان را بیخیال می شویم به صورت حرفه ای اگر می خواهید حرفه ای شوید بیشتر کاری را انجام دهید من باید بیخیال دیگران باشم باید بیخیال خواننده و هر چی که هست باید باشم باید از مشکلات خودم چیزهایی را نتیجه بگیریم این می تواند برای من خیلی سخت باشد من دارم کار نوشتن را دوباره یاد می گیریم این نوشتن می تواند مثل یک شخص جدید در زندگی شما باشد شما خودتان هم نمی دانید یک نفر هست که می تواند به شما کمک کند فشار کاری ناشی از نوشتن باعث می شود شما این کار را انجام ندهید اما نوشتن از شما یک آدم قوی تر می سازد شما باید این نوشتن را تمرین کنید خود من هم نمی دانم اما وقتی که می نویسید چیز بهتری از آن چیز قبلی می شوید من با خودم باید این کار را انجام دهم نمی توانم خودم را راضی کنم این یکی از مشکلات من هست من انگار دارم کار جدید انجام می دهم ای کاش به من آموزش دهید من این کار را طوری انجام دهم که این کار برای من به حالتی برسد انگار من در حال وزنه زدن هستم این وزنه خیلی سنگین هست من نمی توانم این وزنه فوق سنگین را بر دارم اعصابم باز خورد می شود این کار برای من دردناک هست من باید صعی کنم ااین کار حرفه تر انجام دهم دوست ندارم انجامش بدهم این فقط نوشتن نباید باشد به چه دلیل باید بتوانم بنویسم این نوشتن می تواند از من چیز بهتری بسازد واقعا این نوشتن برای من جذاب نیست وقتی می نویسی خودت را آماده می کنی فکر بهتری برای این دنیا داشته باشی این دنیا جایی بهتری خواهد شد مثل نوشته های که در کتاب ثروتمندترین فرد بابل که قدیمی ترین کتاب دنیا هست و روی نوشته های خشتی نوشته شده که بعدن به کوره رفته اند بعد از مدت ها باستان شناس ها از آن رمز گشایی کرده اند نمی خواهی بگویی که با آن کیفیت مطالب فوق خوب ارائه می دهی منظورم این نیست منظورم در زمینه های شخصی خودم هست مثلن می توانی یک نامه بنویسی و درخواست یک شغل برای یک دفتر کار بفرستی همه چیز به نامه نگاری هست حالا نیست که خیلی نامه در زندگی ام نوشته ام فرض کن این نوشتن می تواند به تو انرژی ببخشد برای کار کردن تو از کسی درخواست کمک می خواهی بدهی که اون هیچ شناختی از تو ندارد و می خواهی از او در خواست کمک بدهی من با خودم فکر می کنم من با مشکلات خودم زندگی می کنم و مشکلات من به هیچ کس دیگر ارتباطی ندارد واقعا مشکل دارم باید کاری کنم سال آینده این مشکلات برای من وجود ندارند اگر بتوانم وبلاگ نویسی کنم حتما می توانم کد نویسی کنم چون این دو تا خیلی جنبه های مثل هم دارند این مشکل برای من وجود دارد من باید کسب درآمد کنم . فکر کردی چطور باید کسب درآمد کنی حتی اگر هاست و چیزهای دیگر هم بگیری محتوایی برای اینکه روی آن قرار بدهی نخواهی داشت بیشتر بنویس من هیچ چیزی برای ارانه نخواهم داشت اگر بتوانی این عادت را در خودت قرار بدهی شاید به دیگران هم نشان دادی که آنها می توانند این کار را انجام بدهند خودت به جایی نرسیدی واقعا خنده دار هست دارم تلاش می کنم برای خودم کاری کنم روزمه طبق چهار هفته سال آینده برای خودم ایجاد کنم برام اصلن مهم نیست فقط یک ماه می خواهم بنویسم به طوری که این نوشتن را بعد به صورت کد نویسی انجام می دهم فقط می خواهم عادت کنم آنالیز کنم و از فکرم کار بکشم جملات تکراری دارم فکر می کنم وقتی به نوشته های دیروز نگاه کنی کاربرد فکر و مغزت هم همین طوری هست طرز صحبت کردنت پر از اشتباه کردن هست می خواهم اینجا تمرین کنم چطوری با دیگران حرف بزنم چقدر شانس خواهم داشت چقدر دارم سعی می کنم جقدر به خودم فشار می آورم جرا من باید این جا روی خودم کار کنم چرا به این زاویه نگاه کرده ام چرا نباید از علامت سوال پایان این سوال استفاده نکنم این خنده دار هست چرا نگاه کردن را باید طور جدید یاد بگیریم باید خودم را آماده کنم به این منظره نگاه کنم باید تلاش کنم من باید نتیجه بگیرم باید سعی کنم راه بیشتری برای تلاش کردن پیدا کنم باید بنویسم باید با بدنی راحتر این کار را آماده کنم هیچ تمرینی بدون نتیجه باقی نمی ماند زندگی من این هست دیگران را ترغیب کنی و تشویق کنی کاری را انجام دهند من می خواهم به طور این کار را انجام دهم باید باید باید باید باید باید باید باید این واژه باید تمام خلاقیت من را خشک می کند گاهی نیاز به استراحت کردن دارم اما این استراحت نصیب کس دیگری می شود تا زمانی خودم به نیازهای خودم نتوانم برسم نمی توانم به کس دیگری کمک کنم باید بیشتر تلاش کنم این نوشتن ها برای من انگار دارم آب در هاون می کوبم و هیچ چیز دست آخر خورد نمی شود این معنی به خاطر چه چیزی پدید می آید نمی خواهم این معنی بی معنی بودن بی انگیزه بودن یکی از جالب ترین چیزهای زندگی این هست ؟منتظر هستم انرژی برگردد وقتی این حد کار می کنی ؟همیشه خسته و خواب آلود هستی به خاطر اینکه زمان مناسب خواب نداری همیشه منتظر هستم که انرژی من برگردد من می خواهم خستگی را فراموش کنم هیچ چیز برای من مثل گذشته نمی شود من توان کار کردن ندارم بدون حد مرز نوشتن را یاد بگیر خیلی کم کار می کنی باید حجم کار بیشتری انجام دهی واقعا دوست ندارم در آینده از من کسی یاد شود که دارد تایپ می کند واقعا این کار یک عذاب بزرگ هست واقعا تایپ کردن یکی از کارهای سخت هست دوست ندارم در آینده کسی باشم که دارد تایپ می کند این بی معنی هست چرا باید به مدت یک ماه داری تایپ می کنی بدون هیچ دلیلی دوست نداری برای هیچ کسی کار کنی به خاطر این مشکلات خودت نتوانسته ای جایی برای خودت پیدا کنی واقعا با این مشکلات که من دارم نمی توانم خودم را راضی کنم که این نوشتن را ادامه بدهد به چه امیدی بنویسم من امیدی به این نوشتن ندارم می خواهم روی کارم تسلط پیدا کنم که ژورنال نویس حرفه ای برای خودم باشم این نوشتن بشود مثل کار کردن با خودکار و این را نمی توانم اجرایی کنم این که من هرگز آدم صبوری نبوده ام این فشار روی ماهیچه های صورتم هم تاثیر گذاشته و آنها را خسته کرده باور کردنی نیست من عادت به انجام این این همه واژه در زندگی ام نداشته ام این واژه ها دارند تکرار می شوند از سوی ذهن من به خاطر اینکه من نمی خواهم این وضعیت زندگی را مثل قبل ادامه دهم یک نقطه عطف برای خودم بسازم این هدف من هست هیچ هدف مالی ندارم نه هدف مالی دارم اما به صورتی که از اثر کارهایی که می تواند بر اثر آن قدرت آنالیز و تفکر و سرعت من را در مطالب کد نویسی و یادداشتی برای خودم بالا ببرم خوب می توانم برای خودم این کار را انجام دهم می خواهم بگویم در بخش یادداشت های شخصی برای خودم یک آدم تنبل هستم شما از دفترچه یادداشت های شخصی می توانید کارهای بزرگی صورت دهید اگر بتوانید یادداشت های شخصی خود را توسعه دهید آنها را بزرگتر کرده اید منظور من یادداشت های مهم نیست اگر دفترچه کاری خود را دفترچه یادداشت حجمی و اینکه همه چیز در آن می نویسم با خود کار کنید اگر نوشته های خود را بزرگ کنید خودتان را برای فرصت آماده کنید تخصص اضافه کردن محتوا و معنی ساختن برای شما باید یک آب خوردن باشد من نتوانستم خودم را شناسایی کنم من خیلی از زمان خودم عقب بوده ام من یک یادداشت می خواهم آن هم فقط برای خودم این یادداشت ها برای من می توانند دنیایی من را پر از انگیزه کنند من این را مطرح می کنم با نوشتن می توانم قدرت تصمیم گیری و صبر و تحمل خودم را بالا ببرم خوب عوارض آن هم در صورت و در چشم ها و در کمر و در گردن و در همه جایی بدن من مشاهده می شود وقتی دیروز یا روزهای قبل باید یک حالت نبرد در خودم ایجاد می کردم و خیلی به خودم فشار بیاورم امروز هم به خودم فشار آورده ام نه خیلی زیاد خیلی راحتر با عضلاتی شل تر دارم این کار را انجام می دهم اما دیروز در حال عصبانیت و خشم بوده ام من باید کار کنم این چه کاری بود من کرده ام این برای من یک حالت سخت بود به خاطر اینکه می خواستم از لحاظ کاری یک عادت کاری برای خودم بسازم این می خواسته من را برای یک روحیه کاری بزرگ آماده کند من باید خودم را عصبانی می کردم تا این کار را به پایان برسانم به خاطر بدست آوردن موفقیت این کار را برای خودم انجام داده ام بارها این را در خودم دیدم که نتوانستم مثل یک آدم که یک کار را به صورت خیلی راحت انجام می دهد من نتوانتسم به خاطر آماتور بودنم این کار پر سود را انجام دهم به خاطر اینکه سابقه انجام دادن یک پروژه موفق را ندارم کافی بود یک موفقیت شکل می گرفت بعد این کار صورت می پذیرفت شاید کسی می توانست من را راضی نگه دارد اگر بتوانی کاری انجام دهی آن کار را توسعه دهی توسعه دادن کارها یعنی اینکه زمان آن کار را گسترش دهید خودتان را در کارهای بد گسترش ندهید خودتان را در کاری گسترش دهید که می تواند برای شما درآمد کسب کند این زندگی من هست هیچ کس نتوانسته من را راضی کند من همیشه به صورت اشتباه فکر کرده ام باید چیزهای دیگری هم در زندگی کسب می کرده ام این اما و اگر ها مثلا برای من غیر ممکن هست این کار را انجام بدهم نه یک دروغ هست چرا این کار ساده هم انجام نشد چرا کارم را انجام ندادم چون امیدوار بودم با کاری راحتر درآمد کسب کنم امیدی به این نوشتن هم ندارم این نوشتن می تواند قدرت آنالیز من را بالا ببرد واقعا قدرت فکر کردن هیچ تاثیری بر زندگی من نگذاشته من را از یک آدم خوشحال تبدیل به شخصی ناراحت خسته و خیلی عصبی تر تبدیل کرده حقیقت این هست توقع من از زندگی بالاتر رفته من باید این خواسته خودم را به چه شکلی و در چه جایی استفاده بهینه انجام می داده ام خودم من بودم به خودم فشار می آورده ام به خودم راست یا بیشتر دروغ می گفته ام برای هیچ کس حتی برای دنیا حتی برای خدا هم مهم نیست این دنیا عادلانه نیست این جملاتی هست که همه جا پر هست من با این جملات دارم زندگی می کنم با این جملات دارم کار می کنم من دوست دارم جایی بروم که از مشکلات خودم خلاص بشوم آنجا می تواند اینجا باشد با باور های تازه تر با اینکه مشکلاتم حل شده است من دارم از زندگی خودم لذت می برم نه مثل امروز که همه را دارم مقصر نشان می دهم خودم را که مقصر اصلی هستم می بینم هیچ دوربینی ندارم که از من فیلم بگیرید باید یک دوربین بگیریم که از موقع اشتباه کردن و موقع کار کردن از خودم فیلم بگیریم ببینم جه روحیاتی دارم این دوربین می تواند زندگی من را عوض کند اما من این کار را نخواهم کرد چون دوست ندارم از شر این مشکلات خلاص شود به خاطر اینکه من دارم دوباره و دوباره تکرار می شود من دارم خودم را طوری می بینم که هیج حس و حالتی ندارد خودش را مجبور نمی کند که کار بیشتری انجام دهد این می تواند من را به جیز بهتری تبدیل کند فقط یک نیاز بهتر داشتن از زندگی من ای کاش آدم بهتری بودم ای کاش که دیگران و خودم را بهتر و بیشتر درک می کردم ای کاش کاری می کردم که زندگی هر کدام بهتر بود ای کاش نمی شود هیج کاری انجام داد من به خاطر اینکه مشکلات خودم را داشتم و اینکه خودم را به این مرحله از زندگی رسانده ام این زندگی من هست من باید تغییر کنم من باید مثل یک کسی باشم که دارد برای خودش و زندگی اش می جنگد نه اینکه دارد روی یک مبل لم داده است این که من الان نشسته ام دارم کار می کنم و هیچ تلاشی انجام نمی دهم برای من سخت هست من دارم کار می کنم من حوصله ندارم برای خودم توضیح بدهم من دارم به خودم می گویم هیچ تلاشی نکردی در حالی بود که تو آماتور بودی تو یک حرفه ای نبودی تو هیچ راهی نداشتی به غیر از این که آماتور باقی می ماندی سطح حرفه ای ها حرفه ای ها زندگی های بهتری دارند سطح حرفه ای ها یعنی به اندازه ای دیگران کار می کنند اما نتایح هزاران برابر بیشتر و بهتر هست من دوست ندارم این مسائل حرفه ای ها را یاد بگیریم من یک آماتور هستم یک آماتور باقی می مانم من حرفه ای نیستم من باید بیشتر کار کنم من باید چند شغل داشته باشم من باید نیازهای خودم را داشته باشم من نمی توانم راه درست یا از غلط پیدا کنم این برای من یک مشکل بزرگ هست آماتور بودن یعنی اینکه لحظه ای که باید وظیفه خود را انجام دهی داری این کار بیهوده نوشتن را انجام می دهی به امید اینکه بتوانی خیلی راحتر تایپ کنی من می خواهم خیلی راحت تایپ کنم می خواهم با صفحه کلید راحتر از خودکار تایپ کنم من دوست دارم به صورت الکترونیکی تایپ کنم من باید تایپ می کردم می توانستم این کار را برای خودم به صورت چند برابر این کار را انجام دهم من می خواهم این نیاز را در درون خودم به وجود بیاورم من دوست دارم تایپ کنم من هر جا باشم این مشکلات هم همراه من خواهند بود این دفترچه یادداشت من خواهد بود این کار من خواهد بود من وظیفه دارم برای خودم زندگی ام مشکلاتم و همه چیز را یادداشت کنم این فقط حرف هایی خواهد بود که هیچ ربطی به دیگران نداشته باشد وقتی می خواهی توی زندگی خودت را به این درجه برسانی می خواهی بگویی تایپ کردن یک کار بیهوده است باید این کار را به صورت مفصل با جزییات کامل آن را بیان کنی من کارم را دوست ندارم این کار من را نابود می کند این کار من را از دور خارج کرده جمله ای دارن هاردی می گوید آن را بنویسید و جلوی خود قرار دهید این جمله یکی از درست ترین جملات زندگی ام هست بلاخره این کار من را از دور خارج کرد به خاطر اینکه کار کردن سخت هست من حدود چندین ساعت عصبانیت پشت سر هم گرفته ام به خاطر این عصبانیت بود اینقدر تایپ کرده ام به خاطر این عصبانیت بود خشم خودم را اینجا خالی کرده ام این کار درستی نبود حتی نمی توانم این جملات را بخوانم خیلی خواندنش سخت شده است من دوست ندارم جملات خودم را بخوانم این یک کار بیهوده است خواندن جملات خودم هیچ سودی برای من ندارد داشتن بخش کاری خودم یک کار اشتباه هست من دوست ندارم برای خودم کار کنم من یک مدیر خوب نیستم دوست دارم فقط تفریح کنم اما سالهای زیادی است به کار اعتیاد پیدا کرده ام طوری کار کرده ام که نگو همیشه در حال کار کردن بوده ام من دوست ندارم این قدر کار می کرده هر کاری که کرده ام به نتیجه ای نرسید این زندگی خیلی غیر عادلانه هست حالا برای تایپ کردن مشکل دارم این خنده دار هست من نمی توانم برای خودم یک دفتر کاری جدا یک محل زندگی جدا یک چیزهای بیشتر برای خودم داشته باشم از کوچکترین چیزهای زندگی ... مانده ام به خاطر اینکه من بوده ام که این مشکلات را برای خودش درست کرد او چه کسی بود کسی بود که حتی نمی توانست کار کند برای خودش تایپ کند به خاطر این مشکلات باید از هزارن نرم افزار استفاده می کرد این نرم افزار ها کارهای او را کند کرده بود راههای سخت این راه سخت برای من مثل این هست که تایپ کردن با نوشتن نتیجه های متفاوتی دارند این نتایج متفاوت باعث می شود که این زندگ به این صورت برای تو رقم بخورد این زندگی برای من اینطور رقم خورده هیچ چیزی به دست نیاورده ام من اصلن این حالت خودم را دوست ندارم من خودم را دوست ندارم به خاطر اینکه همیشه یک بازنده از محدودیت های خودم بوده ام این من نیستم این خودم نیستم من قویی تر از این بوده ام من اصلن اینطوری نیستم این چیزی نیست این یک کابوس هست زندگی من اینطوری نیست من باید راحتر تایپ کنم هیچ حالتی از من شبیه به من نیست حتی خودم شباهت خاصی به خودم ندارم فکرش نکن شوخی می کنم می خواهم تمرین کنم همین کمی از عصبانیت خودم را برای انجام این کار کم کنم فقط باید کار کنم هیچ نتیجه ای برای من ندارد واقعا خنده دار هست که این نتیجه برای من به دست آمده است وقتی کار نکنی هیچ چیزی هم وجود نخواهد داشت این به خاطر این بوده که من دوست ندارم کار بیشتر انجام دهم این کار انجام دادن چه چیزی را برای من عوض می کند من هیچ راهی به غیر از کار کردن ندارم واقعن روی اعصاب خودم دارم راه می روم دوست ندارم اینطوری کار کنم اما بعضی وقت ها در این نوع کارها زیاده روی می کنم این زیاده روی کردن ها به نفع من تمام نشده این تمام این قضیه نیست این برای من نشان دهنده کار خاصی نیست به خاطر چه چیزی باید من این نوشته ها تایپ می کرده ام این کار برای من مثل این هست که دارم خودم را برای کاری به غیر از این آماده می کنم به چه علت داری اینجا می نویسی به خاطراینکه می خواهی خودت را از دست خودت فرار بدهی هر کاری کنی این شخصیت لعنتی دوباره به دنبال تو خواهد بود و این کارها را تکرار می کند می خواهد تو را از پا در بیاورد من هر کاری کرده ام به غیر از اینکه تلاش کنم خودم نباشم اسیر محدودیت های خودم نباشم فقط با بیشتر کار کردن نمی توانی این دلیل نیست می خواهم چیزهای بهتری برای خودم داشته باشم باور های بیشتر و بزرگ تری من برای این که نمی خواهم این مسائل را برای زندگی خودم داشته باشم به خاطر چه چیزی زندگی اینطوری رقم خورد این زندگی به حالت انجام داده و حالت انجام نداده و اینکه جملات و حالت ها دست گرم و دست سرد وجود دارد دست سرد و دست گرم فرق می کند من باید با دست گرم کار می کردم نه دست سرد یعنی کارهایم را بیشتر و بیشتر انجام می داده ام این شده که من نتوانتسه ام این کارها را انجام بدهم من به خاطر اینکه نتوانسته ام کار کنم من نتوانتسه ام این زندگی را برای خودم انجام دهم . جالب ترین چیز برای من این بود که فهمیده ام که وقتی سر گیجه می گریم یا سر در گم می شوم این گیج گاه و چشم ها هستند که شما را سر در گم می کنند . اگر چشم های شما خسته شوند شما تصمیمات درستی نمی گیرید شما دائم دارید اشتباه می کنید شما داری مشکلات برای خودت درست می کنی این مشکلات دائم برای تو وجود دارند این فقط نشان دهند این هست خسته شده ام دارم جملات اشتباه می نویسم این جملات اشتباه بیش از این نمی تواند ادامه پیدا کند مغز یک حالت دارد که حالت تازه پیش می آورد این پیش آمدن حالت تازه باعث می شود شما مشکلات بزرگی برای خودت درست کنی و آن چیزی که می خواسته ای و برای تو به وجود آمده بود را انجام ندهی این نیاز من هست من می خواستم زندگی خودم را بهتر عمل کنم بهتر از این چیزی که نیاز داشتم نیاز به خوبی داشتم به خاطر خودم هر چیزی که می خواهم را به دست می آورم این شده است که من باید این کار را تا انتها باید ادامه بدهم این به خاطر این هست یعنی من دائم و خیلی زیاد دارم کار می کنم حقیقت امر برعکس هست من دارم کارهای بیهوده انجام می دهم من دارم کار بی سر و ته انجام می دهم من دارم کاری می کنم که به درد هیچ حالتی از من نمی خورد سالها کارهای بیهوده انجام داده ام این کار به خاطر این بوده که من نتوانسته ام نتیجه خوبی در زندگی خودم ایجاد کنم من باید کار کنم که خودم را راضی نگه دارم من باید خودم را راضی نگه دارم من باید خودم را در حالتی به وجود بیاورم که زندگی به من زور نمی گوید من دارم کار می کنم زندگی جنگ و صلح بیشتر از این نمی توانم این وضعیت را تحمل کنم من نمی توانم بیشتر از این کار کنم این کار کردن با این شیوه و این سبک دارد به من نشان می دهد این فقط یک حالت شکنجه وار بوده است من دارم خودم را با نوشتن شکنجه می کنم این کار به خاطر این که من امتیاز بیشتری برای خودم به دست بیاورم مثلا ۱۰ کلمه بیشتر یا یک صفحه یا یک پاراگراف بیشتر برای من چه امتیازی دارد من باید نیاز خودم و اینکه ترس خودم را از نوع کار کردن بریزانم من کار نمی کنم که کار کرده باشم من دارم این کال را انجام می دهم چون فکر می کرده ام این کار کار خوبی است باید این کار را به نحوی انجام دهم که زندگی من را به این سمت و سو برده است من خودم نخواسته ام این کار را انجام دهم به خاطر اینکه باید تلاش کنم بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر ویبشتر به صورت ماشینی تر و ماشینی تر کار کنم به چه حال و روزی افتاده ام این شده همه چیز من باید بییشتر تلاش کنم چون واژه های خیلی بیشتری وجود دارد در زبان فارسی تا اینکه زبان کد نویسی خیلی کد نویسی راحتر می توانی کار کنی چون واژه ها کمتر هستند این اعداد و نشانه ها هستند که کمی اذیت می کنند به خاطر تلاش های که انجام می دهم خودم را تشویق نمی کنم فقط از عامل تنبیه استفاده می کنم یک جایی باید دست از تمرین کردن بردارم اینکه من بتوانم بیشتر کار کنم می توانم یک اهرم استفاده کنم این اهرم جدیدی خواهد بود برای من و کار کرد من باید زندگی را طوری تنظیم کنم از این مرحله از زندگی بر بیاییم و اینکه این قدر پبیش بروی چقدر افت می کنی مثلا دست آخر تمامن می خواهی که اشتباه بنویسی این اشتباه نوشتن می تواند کار دست تو بدهد این شده این کار من هست باید اشتباه و بیشتر اشتباه کنم این اشتباه نویسی می تواند راه تازه ای باشد در افراط گری ها و این به درد من نمی خورد این واژه ها به چه کار من می آیند این واژه ها و تلاش ها همه این تلاش های من همه این زندگی من همه کارهای بیهوده ای که من انجام می دهم این نیاز من به راه پیدا کردن به لیگ جهانی و این لیگ جهانی اینترنت و جنون سرعت برای بیشتر و بهتر کار کردن من لیگ جهانی اینترنت را به این گونه معنی می کنم این نوشتن می توانست هیچ راهی برای خودش نداشت فقط انگیزه ای که این نوشته ها را به وجود آورد لیگ جهانی اینترنت هست این لیگ می تواند انگیزه من برای این نوشته ها باشد آگاهی باشد که در این راه از خود این اینترنت و وب قسمت رایگانی که به دست آورده ام این نوشته ها را تایپ کرده ام این تلاش های بیهوده به خاطر چه این تلاش ها را بیهوده می نامی در حالی که دوست ندارم این تایپ ها را انجام دهم این نوشتن هیچ چیزی بدست نمی آوری این نوشتن کاری بوده که سالها و سالها انجام داده ای این سالها نوشتن باعث شده حداقل ۱۰ سال هست با این نحوه تایپ کردن آشنا هستی من اسم این را نمی گذارم جمله اسم این را می گذارم کار یا تلاش های بیهوده واقعا تا یک جایی می توانستم فشار ناشی از نوع سخت کار کردن را تحمل کنم این نوع کار کردن باعث می شود که فشار بیشتر به آدم بیایید من دارم تایپ می کنم که دستم گرم شود شاید فقط برای دست گرمی بوده و هنوز هم دست من گرم نشده برای تایپ گردن باید به چه اندازه این کار را انجام دهم تا چیز تازه ای و مرحله تازه ای یاد بگیریم این مرحله تازه چه چیزی انتظار من را می کشد احساس می کنی ؟به خودت فقط داری دروغ می گویی این اشتباه فکر کردن باعث می شود دائم در حال تجزیه و آنالیز و همه کارهای لازم باشی که بخواهی تازه تر و قوی تر از گذشته باشی من خودم را آماده کرده بودم این کارها برای من اینگونه عمل کرد چیزی از من باقی می ماند یا اینکه چیزی از من باقی نخواهد ماند ؟حوصله و احساس درد داشتن در ماهیچه های پشت کمر در اثر نوشتن این نوع باعث می شود هر لحظه دوست داشته باشی صندلی و کار خودت را ترک کنی این کار را انجام ندهی این کار به خاطر همین مشکل باید این انجام شود این نیاز به خودت می گوید من دارم کار می کنم من دارم طوری کار می کنم که دنیا برای من می تواند نیاز جدیدی داشته باشم واقعا احساس کنی این نوشتن هیچ چیزی در تو به وجود نمی آورد حتی احساس اینکه دیگر من هیچ انگیزی برای کار کردن ندارم من نمی توانم بیشتر از این کار کنم به خاطر اینکه من دیگر خسته شده ام از این نوع کار کردن از این زندگی و این عادت ها و این نوع راه رفتن دوست دارم طور جدیدی زندگی کنم طور جیدید کار کنم به خاطر اینکه دائم دارم خودم را مقایسه می کنم می خواهم یک زندگی داشته باشم که هرچیزی که نیاز دارم را به دست بیاورم این جیزی که الان دارم اصلن به درد بخور نیست این فقط شکایت هست واقعا شکرگزار چیزهای هست که دارم اما این عادت کردن من باعث شده که من محدود شوم حتی نمی توانم تحمل کنم این مسائل را در اینترنت بارگذاری کنم این تمرین ها این نوع طرز عمل کردن این واژه حوصله ندارم که ندارم چرا عصبانی هستم باید از میزان عصبانیتم کم کنم این باعث نمی شود هیچ راه تازه ای پیدا کنم این عصبانیت همیشه گی باعث شده این نوع طرز فکر در درون من نهادینه شود من باید این نیاز را برای خودم داشته باشم مثل هیولا ها در حال فکر کردن هستم دارم فکر می کنم احساس می کنم این آخرین تلاش های من هست برای جنگ زدن به چیزهای که می خواستم و نشد به آنها دست پیدا نکرده ام من هیچ رزومه کاری برای خودم ایجاد نکرده ام این رزومه کاری چقدر می تواند من را اذیت کند هیچ عادت کاری خوبی برای خودم ایجاد می کردم الان کارهای خوبی را برای انجام دادن داشتم می توانستم طوری کار کنم که هیچ چیزی نمی توانست جلوی کار من را بگیرید به چه علت دارم گذشته اشتباهم را تکرار می کنم و می نویسم این وبلاگ نویسی یکی از اشتباهات من بود باید بیشتر می خواندم این خواندن و نوشتن ها بود من را به این روز در آورد باید با عصبانیت بیشتر کار کنم من باید عصبانی باشم بیشتر و بیشتر به جز عصبانیت چیز دیگر ندارم من باید نتیجه بگیریم به هر قیمتی به شرطی که به چیزی و کسی هیچ آسیبی نزنم ولی واقعا فکرش را به تصویر ذهن راه بده من این همه کار کرده ام هنوز صفحه ۵ هستم صفحه ۶ آنجا بهشت هست آنجا موفقیت هست آنجا اهرم هست صفحه ۶ صفحه آزادی هست صفحه ای هست پر از پول و ماشین های آخرین مدل هیچ کسی تا به امروز نتوانسته است به صفحه ۶ برسد هر کسی که بتواند به صفحه ۶ قدم بگدارد می تواند زندگی پر از خوبی و خوشی ها را داشته باشد زندگی بدون این رویاها بدون این نیاز ها و محتوا تولید کردن زندگی بدون هیچ مسئولیتی بدون هیچ نیازی بدون نیازی بدون هیچ چیزی که آدم را اذیت کند بدون هیچ مانعی با یک ماشین تایپ ذهنی بودن اینکه بخواهی هیچ تلاشی کنی برای حرف زدن بدون هیچ سعی و تلاشی بدون هیچ سرمایه ای بدون هیچ سختی بدون هیچ اشتباهی باید کار می کردی این کار کردن مثل اینکه لم می دهم روی دست جپم و این کارهای و تمام کارها را انجام می دهم این زندگی فقط برای لذت بردن از زندگی ساخته شده است نه برای اینکه گونه سخت کار کردن ها نوع تایپی که هر روز انجام می دهی از همه خنده دار تر شده است هیچ ارزش علمی و عملی ندارد این فقط سیاه کردن برگه هست اصلن هدفی به غیر از این نبود به خاطر خودم فکر می کنم من دارم با یک مشت کلمه دست و پنجه نرم می کنم به خاطر خودم نیاز دارم این کارها را انجام بدهم تا اینکه بتوانم خودم را برای اینکه خودم را به حالتی در بیاورم که شخصیتی به غیر از این چیزی که هستم داشته باشم این کار من شده من به خاطر نیازهایی که دارم کار می کنم به خاطر اینکه نیاز دارم زندگی بهتری داشته باشم در حالی که بقیه در حال استراحت کردن هستند من اینجا در حال درد کشیدن و فکر کردن هستم که امروز چه مطلبی قرار بدهم از صمیم قلب می خواهم که زمان کار کردن به پایان خودش نزدیک شود به خودم نگاه می کنم این یک کابوس هست من می خواهم اینجا واقعا روی چه چیزی کار کنم اصلن چیزی اینجا قرار دارد که به خاطر آن اینقدر خودم را خسته می کنم به خاطر این اینقدر می جنگم به خاطر چه چیزی و چه کسی دارم تلاش می کنم به خاطر خودم نمی خواهم این کار را انجام بدهم این چه معنی در زندگی من دارد من باید این همه تلاش می کردم که چه چیزی را ثابت می شد به خاطر اینکه یک حرفه ای نیستم من یک آماتور هستم و وقتی که برای این کار صرف شد ای کای می توانستم استراحت کنم بعد این کار را انجام بدهم می دانم اگر وسط این کار و این پاراگراف ها استراحت کنم دیگر این کار را انجام نمی دهم این نیاز من هست . وقتی تلاش می کنم کار کنم وقتی تلاش می کنم کار کنم به خاطر خودم نیاز دارم بیشتر کار کنم به خاطر خودم باید چیزی داشته باشم به خاطر خودم باید کاری یاد بگیریم به خاطر اینکه مستقل باشم باید تلاش کنم راهی جدید پیدا کنم باید این راه را عملی کنم باید نیاز داشته باشم کارهای انجام دهم که گذشته این کارها را نمی دانستم چه اهرمی هستند این اهرم من هست من می توانم در دیگران احساس نیاز آنها را بیدار کنم این احساس نیاز چه کالایی را می خواهند واقعن یک دروغ محض هست چه احساس نیازی واقعا این مطالب به حدی گمراه کننده هست این که من می خواهم خودم را به دست بیاورم این خود من چه چیز هست این خود بودن و خودنمایی کردن این را نشان دادن به هیچ دردی نمی خورد می خواهی دست آخر چه کنی به خاطر این همه نوشتن و سعی کردن این را درک خواهی کرد این محاسبه این که کلمات کجای کار قرار بگیرند نیاز دارد به پختگی بیشتر نیاز دارند به آماتور و حرفه ای بودن شاید حرفه ای ها بیشتر از من پول در می آورند من هنوز هیچ پولی از این کار در نمی آورم این کار من طوری عمل خواهد کرد نیاز من می تواند اینجا با مشکلات بیشتری یا راحتی بیشتری همراه باشد مشکلاتی شامل دلسرد شدن در زمینه های کاری من دلسرد خواهم شد احساس خستگی خواهم داشت احساس بازندگی در زندگی خواهم داشت این خستگی را به بقیه کارهایم به صورت مسری سرایت خواهم داد یا این که این عصبانیت و خواستن را به کارهای دیگر من سرایت می دهم من باید این کار برگ ۳ صفحه ای را انجام دهم این کار برگ می تواند به نوعی هر روزه حضور داشته باشد و زندگی من را تغییر دهد چیزی که من فهمیده ام این کاربرگ پر کردن ها پر از ترس و پر از خستگی و پر از این خواهد بود می خواهم نیاز خودم را به حالتی به دست بیاورم من می خواهم خودم را راضی قرار دهم این نیاز من هست من می خواهم به خودم ثابت کنم من در این ذهینت می توانم انسان بهتری باشم خواستن توانستن است این واقعیت دارد یا ندارد فقط شاید کسی که هم می خواهد و توانستن هم دارد و انجام می دهد خستگی بیشتری حس می کند تا کسی چیزی نمی خواهد و نمی تواند شاید اصلن نمی خواهد کمتر تلاش کنم دردسر کمتری هم خواهم داشت این نیاز من است این کارها را انجام دادن این انجام دادن ها می تواند سخت یا آسان تر از این باشد من نیاز دارم برای اینکه با خودم تسویه حساب کنم این نوشته ها را بنویسم این نوشته ها هیچ چیزی را ثابت نمی کنند به خاطر اینکه خسته تر باشم و چیزی را نخواهم که قبلن می خواسته ام من قبلن چه می خواسته ام فقط الان نیاز دارم ای کاش می شد همین جا این کار را انجام نداد اینجا کار را تعطیل کرد این عصبانیت ها من را مجبور کرد این کار را تا جایی ادامه بدهم که تا به امروز انجام نداده ام الان باور نکردنی هست اما برای من که این کار را حدود۱۰ سال انجام می دهم این هم یک دروغ هست من ۱۰ سال هست که با این کار آشنایی دارم حدود ۷ یا ۸ پست هست این کار را دارم اجرا می کنم من ۱۰ سال هست آشنایی دارم خیلی فرق می کند این باعث شده من درآمد که نداشته باشم هیچ دارم وقت و سرمایه انسانی خودم را صرف این کار می کنم که آینده بهتری داشته باشد به قول ماشین آخرین مدل سال اروپا یا امریکا را بدست بیاورم اینجا احساس میکنم حتی کمتر ازاینها نیز به دست نمی آورم منظور من همان کارهای ثانویه هست این کار را انجام می دهم ای کاش بتوانم اینکه اینجا دیگر دست از این کارهایم بردارد اینجا سلب مسئولیت از این صفحه می کنم این مطالب علمی نیست و دیمی هست و اینکه چه اثراتی این نوشته های دیمی دارد باعث می شود چه کاری بعد از خواندن این مطالب از شما سر بزند درست یا اشتباه دست خود شماست این یک تجربه بود و مثلن دارم به خودم انگیزه می دهم این قدر تایپ کنم تا اینکه این صفحه ۶ هم پر شود واقعا داستانی شده است و دارد اذیت می کند این همه تایپ کرده ام هنوز به جایی که دلم می خواسته نرسیده ام حالا باید بیشتر تایپ کنم به چه دلیل نمی دانم شاید فقط می خواهم خودم را خسته تر از گذشته کنم اینکه بتوانم چه چیزی را به خودم ثابت کنم این ثابت کردن این که من بی گناه هستم من دارم تمام تلاشم را می کنم شاید این هم یک انگیزه بود برای پر کردن این صفحات می خواهم این نوشته ها را طوری تایپ کنم که زندگی من باید سمتی پیش می رفت که دچار خسته کننده بودن پیش نمی رفت این خسته کننده بودن ناشی از کارهای بی برنامه بوده و این اشتباهات به مرور صورت پذیرفته است امروز دارم نتیجه ای می گیریم دارم درد می کشم از اشتباهات گذشته به خاطر اینکه من دارم خودم را خسته می کنم این خسته بودن من باعث می شود انرژی منفی بیشتری از من منعکس شود می خواهم که این صفحات زودتر تمام شودند تمام شدن این صفحات باعث می شد من را به جایی برساند که در این جا می توانم یک نفس راحت بکشم فقط باید یک خط دیگر تایپ کنم این همه بهشت تمام شدن کار هست اینجا صفحه هدف و کاربرگ من به پایان رسیده است . من عضو هیچ گروه و دسته ای نیستم فقط این صفحه یک تسویه حساب شخصی هست . جملاتی که معنی نمی دهند رد شوید شاید فقط چند جمله درست بیان شده باشد من حوصله ویرایش ندارم قصدی ندارم که نویسنه حرفه ای شوم به خاطر حاصل کارهای ثانویه از این کار دارم اینجا می نویسم . سودهای به خاطر تجزیه و تحلیل و سرعت بالای تجزیه تحلیل مسائل بیشتر کار کشیدن از خودم و حرف زدن و ارتباط برقرار کردن دارم کار برگ پر می کنم . شاید بالا بردن سطح انتظار از خودم این کار را انجام می دهم شاید بالا بردن سطح توسعه نوشتاری دارم می نویسم .
یک کار جدید شروع کرده ام به خاطر اینکه روحیه ام بهم خورد نتوانسته ام این کار را تا پایان ادامه بدهم این کار جدید من نتوانست این نیاز را برای من به پایان برساند این که می توانم خیلی راحت این جملات را بسازم فقط باید کاری کنم بتوانم جملاتی بسازم که معنی می دهند می توانم یک صفحه بنویسم یک صفحه تایپ کنم که معنی جملات قابل فهم داشته باشم این که بتوانم برای اینکه خودم را به این نشان بدهم این نیاز خودم را برای این کار به صورت می خواهم این کار نیاز دارد به خاطر خودم این نیاز می خواهم این چه معنی می دهم این به خاطر خودم به این نیاز می خواهم و این نیاز به شما می تواند این نیاز می تواند من خودم را به این معنی می رساند به خودم این من هستم من نمی توانم من تمام آن حرف های خوب از سرم پرید به خاطر این از سرم پرید این نیاز به خودم می توانم این کارها را برای خودم انجام بدهم این عادت من هست من نمی توانم این کار را انجام بدهم با جنگ و نبرد کار می کردم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم من نمی توانم به شما بگویم این چه حسی هست به خاطر اینکه من تمریناتم را انجام نداده ام این هزینه بزرگی بوده است من نتوانسته ام من برای خودم کار نمی کنم من استقلال ندارم دیگران با نظم کار کرده اند من نظم ندارم من نتوانسته ام این گناه بزرگی نیست این به خاطر این پدید آمده است من توان این را نداشته ام که صبر کنم برای شما کار کنم مفهوم کار کردن و اینکه دائم باید سر خودم داد بکشم من باید خودم را تخریب کنم اما نیاز دارم چیزی از من باقی بماند چیزی از من باقی خواهد ماند که از این مهلکه جان سالم به در ببرد آیا می تواند خودش را با دیگرن ارتباط برقرار کند آیا می تواند با کسانی که حرفه ای این کار را انجام می دهند رقابت کند من نمی توانم با شما که درس این کار خوانده این رقابت کنم من تلاش کردم اما از لحاظ بدنی و از لحاظ زمانی به پختگی لازم نرسیده بودم دیروز ناامید بودم امروز احساس کردم که این پایان کار این نوشتن هاست این پایان این هست من اینجا مطلبی برای نوشتن قرار می دهم این باید بتوانم خودم را جمع و جور کنم که کاری برای خواندن قرار دهم به متلاشی شدن این عادت می انجامد دیروز این کار را انجام داده ام امروز کاری نداشتم که برای شما قرار دهم شما ارزش این نوشته ها را نمی دانید این نوشته ها برای من میلیون ها تومان آب خورد البته من احساس می کنم این نوشتن به من سود نرسانده بلکه خیلی به من زیان زده که من نتوانسته ام در زندگی ام تصمیم های درستی بگیریم این که من نتوانسته ام وقتم را درست مدیریت کنم اینکه اینجا خیلی به من استرس وارد می کند این استرس نتوانست من را به راه درستی مدیریت کنم وقتی شما دارید وبلاگ نویسی می کنید به نظر من شما وظیفه ای دارید مثل کسی که کد نویسی می کند . پس یک کد نویسی و داستان نویسی و وبلاگ نویسی همه آنها یک تشابه اسمی دارند درست هست نوشتن پس از اینکه نمی توانید وقتی برای کد نویسی پیدا کنید نگران نباشید اگر کد نویس حرفه ای هستید شما را به کد نویسی ترغیب می کنم پس اگر فعلا عادت درستی در این زمینه ندارید فقط دارید یک خط می نویسید شما هم دارید می نویسد تایپ کردن همان نوشتن هست از نوع حرفه ای تر در فضای دیجیتال من خودم با تایپ کردن مشکل داشتم دارم خودم را با این قضیه کنار می آیم دارم درکش می کند پس اینکه این مطالب و قدرت نظم و نظام دادن به این نوشته ها برای من که آماتور هستم . چیزی که شما را به درجه بهتری می رساند بدانید در چه سطحی دارید این کار را انجام میدهید پس من یک حرفه ای نیستم در این کار نباید به خودم سخت بگیریم من چه کار باید کنم به یک آدم حرفه ای تبدیل شوم باید این کار به خودم نیاز دارم کمی با تنبلی خود کنار بیاییم پس این اقدامی بود من انجام دادم برای سود بیشتر کردن اما من نتوانستم به خودم سود برسانم با این کار از لحاظ بدنی و از لحاظ روانی دچار مشکلات زیادی شدم این کار به خاطر من اینجا بی حرکت مانده است باید با تمام وجود این کار را انجام دهم من نمی توانم با تمام وجودم این کار را انجام دهم من تمام انرژی ندارم این کار را انجام دهم به قول معروف همان صبحانه را نخورده ام این درحالی است که من صبحانه خورده ام اما نمی توانم برای شما بنویسم من صبحانه خورده ام دلیل دارم این چیزی هست من آدم بهتری هستم حتا اگر شکست خورده این حتا اگر خودتان را در مسیر و اشتباه کرده اید شما آدم بهتری و با تجربه تری هستید باید این را بدانید این با وجود مشکلات برای شما وجود دارد این کار راه بهتری هست شما هر روز با وجود اینکه گاهی پیر تر شاید جوان تر قوی تر می شوید برای شما هرچه که باشد روزگار شما را بهتر می کند این روزها شما را دانا تر می کند اگر ضرباتی از حریف یا دوستان خورده اید این چیزی هست که وجود دارد این برای شما می تواند شما را به چیزی تبدیل کند که انسان بهتری باشد من سعی می کنم با تمام وجودم کار کنم من برای این کار می کنم من می دانم من یک حرفه ای نیستم من یک آماتور هستم پس با همین وجود آماتور بودن باید ادامه بدهم این باعث می شود اشتباهات بزرگی انجام دهم این باعث می شود ندانم فردا باید چه کار کنم این باعث می شود من نتوانم خودم را به سطحی برسانم که به پختگی و آرامش برسم این به خاطر تمام این مشکلات هست من به خاطر این کارها نتوانسته ام نظم و خودم را حفظ کنم می خواستم این کار برای من بتوانم خشم ام را از مشکلاتم اینجا بیان کنم اما متاسفانه به کارهای اشتباهی روی آورده ام این کارها باعث شده اند عمق وجود خودم را کشف کنم این که می خواهم یک روزه و با زمان کمی این مشکلات را حل کنم این هم یکی از دردسر های من هست من می خواهم به گذشته بر گردم و این اشتباهات را مرتکب نشوم می خواستم برای خودم رزومه جعلی درست کنم اما این کار برای نتوانسته رزومه من را بهتر کند فقط در روزهای آینده می توانم خودم را به موفقیت نزدیک کنم این نیاز به این دارد من در سال آینده چه می کنم نه اینکه در گذشته چه کرده ام چیزی که به اشتباه در درون مردم جا افتاده به عنوان رزومه این که در گذشته چه کرده اند در گذشته ۱۰ روز پیش برای من قابل قبول تر از این هست که ۱۰ سال گذشته چه کرده اید این برای من مرجع بهتری است از اینکه شما مثلا ۱۰ سال پیش چه کرده اید این برای من یک قانون بهتر هست این طرز فکر می تواند من را به موفقیت نزدیک تر کند این می خواهد من را بیشتر از این چیزی که هستم من را موفق تر کند من می توانم با این شکل می توانم کار کنم من باید کار کنم من باید بیشتر از این تلاش کنم من باید این کار را انجام دهم من همه اش من باید این طور این و وقتی که این اشتباه را انجام می دهی انرژی خود را صرف این تمرکز بالا می کنی این تمرکز بالا می تواند به تو صدمه بزند این کار اجباری می تواند تو را از کار بی اندازد من می گویم حجم کار بالا می تواند تو را به نابودی بکشاند این حجم کار و نوشتن می تواند به تو آسیب بزند این حجم کار و فشار آوردن بیش از اندازه می تواند این توجه را از تو بگیرد تو نمی توانی از پس این فشار در زندگی خود بر بیایی نمی توانی از خودت کاری بگیری که از فرد هیچ کس دیگری ساخته نیست این کار منظم همان مسئله قدیمی را به وجود می آوری من هم وبلاگ نویسی کرده ام قدیم بلاخره در یک جایی این همه تلاش متوقف می شود این که هیچ عقل سلیمی این را قبول نمی کند خیلی خوب کسی هم که حرفه ای هست و هر روز این کار را انجام می دهد با من متفاوت هست آنها نویسنده های حرفه ای هستند آنها کسانی هستند که درآمد و برای این کار آموزش دیده اند برای این کار یک عمر به دانشگاه رفته اند تو عشق و علاقه لازم را برای این زندگی نداری نمی توانی کارخودت را گسترش دهی در واقعه یکی از روش های که می توانی خودت را توسعه دهی و این توسعه می توانست . این آخرین تلاش های من هست من به دلیل اینکه یک آدم حرفه ای نیستم نمی توانم به مرحله ای از زندگی برسی که اسم آن را می گویند ورزیدگی یا شکوفایی و اینکه از تمام مراحل سخت زندگی خودت پریده ای و توانسته ای این نیاز خودت برسی من این نیاز را دارم من بایست این کار را طوری انجام می داده ام این کار به خاطر این انجام می داده ام من این کار را دوست دارم دوست دارم این کار را انجام بدهم من می توانم این کار را انجام بدهم من قدرت ش را دارم در واقع این کار به خاطر این نمی توانسته این گونه انجام پذیرد نمی تواند اینگونه باشد تو فقط داری می نویسی و این نوشتن هیچ تفاوتی در این زمینه دارد می توانستی بیشتر از گذشته کار کنی می توانستی این کار را به دیگران آموزش دهی من نمی توانم این کار را برای دیگران عادی جلوه دهم من به عنوان یک انسان یک ماشین نیستم و اینکه من بتوانم ماشینی کار کنم و این یک موضوع عجیب باشد انسان نمی تواند این گونه کار کند آدم باید به خودش راحتی بدهد این فشار کاری نمی تواند واقعا طبیعی باشد و این همه محاسبه که کدام دکه را چگونه فشار دهم که یک جمله با سرعت شکل بگیرید نه اینکه در ساعت این همه تایپ کنی باید چیزهای که از کار بیرون می آید مشکلات بزرگی داشته باشد من با تمام توان باید این کار را بخواهم و این مرحله این زندگی باید اینگونه رقم بخورد چرا این اینطوری باید باشد باید دقت کنی این خواسته به خاطر خودت نیست به خاطر این هست باید این کار را انجام بدهی و از روند لذت ببری من نمی خواهم از این کار لذت ببرم این کار لذت بخش نیست این لذت نبخش بودن و دردآور بودن این قضیه باید صورت بپذیرد باید از این کار لذت ببری باید این همه کار انجام دهم من نمی خواستم این موضوع را بیان کنم من با کار کردن به خودم ثابت کنم من می خواهم این کار را بدون هیچ شکی اجرا کنم اینکار برای من مهم هست این کار می تواند این کار را به گونه ای دیگر مطرح کند این خواسته من نیست این به خاطر من باید این گونه انجام شود این که من می خواهم برای خودم کار کنم من می خواهم تلاش کنم این قسمت از کار را بدون انگیزه و به خاطر اینکه لذت بخش هست دارم این قضیه را می نویسم نوشتن لذت بخش هست نوشتن می تواند شما را از دیگران جدا کند می تواند به شما این فرق را نسبت به دیگران داشته باشی می توانی سبک خودت را دنبال کنی من دوست ندارم این کار را به خاطر این انجام دهم باید به این بخش از وجودم نشان دهم این کار بی ضرر هست این کار می تواند من را مفید کند برای خودم یک آدم مفید هستم من می خواهم برای خودم یک دلیل داشته باشم برای اینکه به مرحله پیشرفت برسم این مرحله می تواند این کار را برای تجزیه و تحلیل سریع من مفید باشد این تجزیه تحلیل سریع من باید اینگونه رقم بخورد من با خودم این را مزمزه کنم این کار چه مزه ای می دهد می تواند چه چیزهای را در بدن من تغییر دهد می تواند من را به سود مالی برساند یا اینکه برای من مسئولیتهای زیادی ایجاد کند این که به خاطر هیچ و عضوی هیچ گروه خاصی بودن این کار را انجام می دهی مثلن تایپ نویس بی دلیل که هیچ وقت این چنین گروهی وجود ندارد فقط تایپ کنی و لذت ببری و به قول معروف مثل کد نویسی هست نوشتن هست امیدوارم معنی بدهند این جمله ها و قابل خواندن باشند و این که من بخواهم این کار را به دلیل اینکه فقط دوست دارم تا پایان این کار به ادامه آن بپردازم برای یک زمان مشخص که تعیین کرده ام این را می دانسته ام این کار می تواند زندگی من را تغییر دهد زندگی من راحتر می کند می تواند من را به نگرش جدید در زندگی ام برساند من باید این زندگی را بهتر کنم نه اینکه بی نظم باشم می توانم خودم را برای یک آینده که یک کار متفاوت دارم کار کنم به خاطر اینکه یک کاری انجام داده ام باید ببینم چه مشکلاتی دارم چه وقتی دارم واقعن نتوانسته تا قبل از این چنین چیزهای را بنویسم این نوشتن ها می تواند برای من یک عادت ایجاد کنند این عادت به خاطر چه چیزی می خواهد به من یک معنا بدهد امیدوارم که معنایی مثبتی باشد این به خاطر این نیست که دائم از چیزی یا کسانی خرده بگیریم به خاطر بهتر بودن هست با خودم فکر می کردم این بار منفی این جملات امروز من را گرفته من بیام در مورد درد های بدنم صحبت کنم یا اینکه این کار من را خسته می کند نیست دقیقا به خاطر این هست این کار چقدر لذت بخش هست و فکرش را کن لذت انجام دادن کار وجود دارد که این کار انجام می شود حتی بدترین کارها لذت بخش هستند این که به خاطر این که من این وجود را داشته ام این کار را انجام داده ام من می خواستم یک حس بهتری داشته باشم می خواستم به خاطر خودم هم شده این کار را انجام بدهم این می توانست من را به آدمی تبدیل کند که من با خودم دارم کار می کنم یعنی دقیقا دارم روی خودم کار می کنم . این دلیل بود برای من می خواهم این کار به خاطر خودم نیست به خاطر علاقه من هست . این که ان ال پی چیست ؟ این همه مطلب و کتاب بخوانی دست آخر اینکه بخواهی توی زندگی معنی اش کنی این که من در زندگی به دیگران حس مثبت بدهی این حس مثبت بودن و این که یک راه پیدا می شود شما یک کاری انجام می دهی و توانایی های ی دارید که می تواند زندگی را بهتر می کند در هر حالی این اخبار در درون شما نهادینه می شود و این زندگی بلاخره یک کاری انجام میدهد که راه خوبی پیدا کنید که بتوانید خودتان را بهتر کنید خودتان را نبازید این که می توانید کاری و یک نور پیدا کنید به شرط آنکه تلاش کنید منظور از حرف زدن با خودتان و دیگران به خودتان فکر کنید در زندگی شکست هایی خورده اید یک راه پیدا می شود یک مسیر برای شما هست به کارخودتان ادامه بدهید همان طور که من هم می خواهم با حس مثبت این کار را انجام دهم من می خواهم این حس مثبت را پیدا کنم این ۳ صفحه فرا می رسد از همان انرژی و حس مثبت من می آید این حس مثبت بودن می تواند این کار را به پایان برساند این راهی هست که من و شما باید با حرف زدن این راه را پیدا کنیم این راه به خاطر من می خواهم این کار به خودم نگاه می کنم و این کارها را انجام داده ام آمار بخشم را نگاه می کنم واقعا بخشم شروع به کوچکتر شدن کرده من نتوانسته ام آنقدر که دوست داشته ام با حس مثبت این کار انجام می شود به شرط آنکه در ذهن خودم مجسم کنید من احساس می کنم اگر یک مقدار مشخص بنویسم یاد می گیریم حداقل به صورت آماتور این کار را برای خودم انجام دهم این وقت برای من مفیدترین زمان زندگی ام باشد حالا در طول روز به طوری برای من رقم خورده بود چون احساس می کردم زمانی که صرف اینکار کرده بودم من را بیچاره کرده میلیون ها تومان به من ضربه زده به خاطر اینکه با تمام وجودم کار کرده بودم این کار و کار دیگر من تمام وجود من نیاز به روحیه دارد دائم باید به خودم روحیه بدهم دائم باید به این فکر کنم من توانسته ام این چیزها را داشته باشم من می خواهم به شما و خودم روحیه بدهم فقط همین به خاطر این که این کار را انجام داده ام به خاطر اینکه من روحیه در کار ندارم به خاطر اینکه من نتوانسته ام روحیه نداشته ام اگر روحیه می داشتم می توانستم کارهای بیشتری انجام دهم من به خاطر شما می خواهم این کارها را بیشتر و بیشتر انجام دهم به خاطر خودم می دانم شما چه مشکلاتی دارید در واقع خودم من هر مشکلاتی دارم احساس می کنم چون شما هم مشکلات اقتصادی مادی و معنوی و روانی دارید بیشتر و کمرت در هر زمینه ای ما این مشکلات را داریم حس مثبتی داشته باشید بلاخره یک راه پیدا می کنید این کار را بیشتر و کمتر انجام دهید این کار می تواند به شما این معنی را در زندگی بدهد شما می خواهید این معنی را به کل کارهای خود سرایت دهید در واقعه وقتی روی یک موضوع شکست می خورید همان شکست به بقیه جا ها سرایت پیدا می کند این سرایت این مشکلات باید از جایی دیگری بروید این مشکلات شما نمی تواند این کار را انجام دهید اگر توان این را داشته باشید یک مشکل را در زندگی خود به بخش های دیگری سرایت ندهید یک توانایی بزرگی هست این می تواند قابلیت بزرگی داشته باشد برعکس در زندگی خود یک جا بتوانید مشکلات را حل کنید و از پیروزی در پیروزی دیگر در زندگی شما سرایت پیدا می کند من دارم کار می کنم من خواهم شما و من با استفاده از فکرهای مثبت به خاطر خود من یا خود شما می تواند این کار به شما انگیزه می دهد اگر انگیزه در زندگی ندارید این انگیزه نداشتن باعث می شود که انگیزه نداشتن در کل زندگی شما سرایت پیدا کند این باید به خاطر شما به وجود بیایی بخواهید که انگیزه داشته باشید مطالب مثبت را برای خودتان بخواهید من فکر می کنم بعد از مدتی من در این کار یک آماتور خوب می شوم این آماتور بودن من در زندگی می تواند یک مشکل بزرگ من باشد به خاطر اینکه از سد آماتور به حرفه ای تبدیل شوم باید بدانم به خاطراین که در مدرسه یک حس بازندگی داشته ام آن را به تمام زندگی ام سرایت داده ام این روحیه شکست مسری دیگر خسته شده ام پیش کسانی باشید که می توانند این موضوع را تشخیص بدهید بخواهید که پیروزی را بین یک خانواده یاد بدهید روحیه برای خود و خانواده و دیگران را مسری کنید روحیه خوب داشته باشید حالا در جامعه و خانواده را بیخیال این کار را حداقل در کارهای شخصی در یک بخش شانس بیاورید با تلاش خودتان آن را به بقیه زندگی خود سرایت دهید کار کنید و این کار کردن شما می تواند خوش شانسی برای شما به بار می آورد شما باید این کار را انجام دهید این کار من هست من دائم دارم این کار را در زندگی ام انجام می دهم من دارم به خاطر این هدفم به خاطر شما می نویسم به یک حرفه ای در کار خودم تبدیل شوم نه یک آماتور من می خواهم برنده باشم نه بازنده من به خاطر اینکه الان با این متن مثبت را برای شما بنویسم کلی انرژی منفی از خودم بروز داده ام که ناشی از کارهای من در چندین سال بوده است الان به حدی عصبانی بودم که حد نداشت پس گفتم دیگر این کار که من را خسته کرده و من را هدایت کرده با این ضرر ها را انجام ندهم این کار نتوانسته من را از پای در بیاورد مشکلات زندگی و شخصی ام را اینجا و آنجا با خودم حمل می کنم به دیگران سرایت می دهم به خودم سرایت می دهم دیگر بس هست مشکلات خودم را نگه دارم سعی کنم ان ال پی مثبت ایجاد کنم یک جا حرف از برنده بودن بزنم دیگر از شکست خسته شده ام می خواهم این کار را برای برنده بودن به خودم نشان دهم من باید به صورت منظم کار کنم باید نظم داشته باشم در کار نوشتن حرفه ای شوم این تاثیر این نوشتن های مرتب هست جایی شما می فهمید چطوری بنویسد که به درد دیگران بخورد من دارم تلاش می کنم که حس مثبتی در کار داشته باشم مثل مارتین سلیگمن بزرگ به خاطر همین باید یک حرکت در زندگی انجام بدهم به این معنی می توانم به خاطر چه موضوعی تلاش می کنم می خواهم این کار تا پایان ادامه داشته باشد می خواهم به خودم ثابت کنم که این کار انجام شدنی هست من انجام ش می دهم به خاطر این که می خواهم انجام بشود به خاطر اینکه دانش آماتور دارم آماتور ها پیش بینی نشده عمل می کنند آماتور ها منظم کار نمی کنند این آماتور ها باعث می شوند که یک جامعه یا یک شخص ببرد یا ببازد من می خواهم از این آماتور بودن فاصله بگیریم این که من نمی توانم کار کنم باعث شده من می خواهم تلاش کنم به خودم چه چیزی را ثابت می کنم این می توانسته یک حرکت دست جمع یا دست باز با هالتر باشد پس کسی که فرق حرکت دست جمع و حرکت دست باز را با هالتر می گیرید می تواند دیگر هرگز حس کمر دردی نداشته باشد می تواند یک ادعایی دروغ باشد می تواند یک ادعایی درست باشد جای بحث ندارد این می تواند یک دروغ محض باشد باید به صورت عملی با کارشناس ها بحث کند هر بدنسازی می تواند بیشتر از آدم های سالمی که وزنه های غیر عملی بر می دارد دچار درد در کمر می شود ولی بدنساز بعد از اینکه یاد بگیرید دیگر کمتر دچار کمر درد می گیرید این نیاز به وجود شما دارد همه چیز برای خنده و بازی ساخته نشده است به خاطر این که می خواستید این نوشته ها را بنویسید در زمان کمتر راه های یاد خواهید گرفت که قبلا بلد نبوده ای این نشان می دهد شما به خاطر اینکه زیاد می نویسید کار بیشتری هم انجام داده اید به خاطر اینکه مجبور بوده اید مطالب اشتباه زیادی در سایت قرار داده اید پس به خاطر شکست ها و اشتباه ها و به خاطر اتفاقات بد می خواهید هیچ نقصی در زندگی شما وجود نداشته باشد و دیگران از خواندن این مطلب یک حس خوب را تجربه کنند به خاطر این نیاز می خواهید به شما کمک کنند اما می بینید که دیگران به شما نگاه نمی کنند پس دوباره دلسرد می شوی دوباره کم کار می کنی و این کم کار کردن و چرخه تکرار و تکرار می شود وقتی این قدر کار کرده ای به خاطر کار کردن های زیاد خود برای خودت سخت نیست که فکر می کنی من موفق می شوم اما دیگران فکر می کنند که تو شانسی موفق شده ای با یک اشتباه کاری دوباره نمی توانی این چیزها را دوباره تکرار کنی این که نتوانسته این مطالب را تکرار کنی . پس این مطالب این را بیان می کند . که این نوشته ها چیزی جز خوشانسی خواننده نبوده که مطالب خوب را خوانده چیزی جز خوش شانسی شما نبوده که این چیزها را نوشته ای به خاطر خودت نوشته ای تا قبل از این این تکنیک برای تو خیلی سخت بوده من به خاطر روحیاتم اسم دیگری روی این نوشتن گذاشته بودم الان می دانم این نوع نوشتن فقط یک نوع حالت است برای تلاش کردن برای نظم داشتن که خیلی راحت می تواند در بدن نویسنده آماتور این نوشته ها را تکرار نکند چون او شکست را دوست دارد به جای پیروزی در بدن خودش بیشتر از موفقیت سرایت دهد پس شما تعیین می کنید بیماری به جاهای دیگر حرکت کند یا اینکه دیگر به جایی دیگریی حرکت نکند این بیماری بیماری شکست سرایت دار به کارهای دیگر زندگی شما ست باید یاد بگیرید شکست را قرنطینه کنید و یک موفقیت بسازید برنده شدن را سرایت دهید نه شکست را به کارهای دیگر...
خنده دار هست اما در اینکه صفحه کامپیوتر را سیاه کنم تنبلی کردم قبلا به خاطر آن چشمان قرمز شد . پس تنبلی کردن خیلی راحت می توند اتفاق بی افتد . احتمال دارد این تنبلی به تمام کارهای شما سرایت کند . احتمال دارد . تیره کردن و بعد تایپ کردن می تواند شما را موفق کند . پیروزی را سرایت می دهید یا شکست را در زندگی خودتان ....
۳ صفحه کاربرگ نوشتن در نرم افزار ورد ...پس همدیگر را تحمل کنیم تا همه بتوانیم کار کنیم و ... احتمال دارد اشتباهات معنایی و اینکه جمله قبلی به جمله بعدی ارتباط ندارد فقط صبور باشید صبر نکنید منظور و مفهوم جملاتی که قابل فهم نیستند درک کنید فقط عبور کنید و جملات بعدی را بخوانید .
هیچ چیز برای نوشتن ندارم همین زمان سریع دارد حرکت می کند واقعا نیاز ندارم به این چه حالتی می گویند خستگی و نا امیدی شاید هیچ چیز در جریان نیست و هیچ چیز برای شما قابل اندازه گیری نیست حالا از هیچ چه چیزی می شود ساخت واقعا باید این کار را انجام می دادم من این کار را نمی توانم به پایان برسانم حتی یک ساعت هم کار نکردم این تمام باید بهانه ای باشد از خشم و اشتباهات گذشته اگر به جای غر زدن اینجا یک جای با این سبک نوشتن به هیچ جایی نخواهد رسید بدون نیاز شما نمی توانید واقعا چرا احساس نیاز نمی کنید باید احساس نیاز به یاد گرفتن داشته باشید من باید خودم را هل بدهم بیشتر اشتباه کنم واقعا به چه کاری خودم را ترغیب می کنم توسط دیگران چه قضاوتی در مورد من صورت خواهد گرفت من باید اینجا به خاطر کس دیگری کار کنم نه من به خاطر خودم می خواستم بگویم هنوز نتوانسته ام خودم را مجبور کنم یاد بگیرم و کتابی را بخوانم این که شما داری کار می کنی ؟من دارم به شما حسادت می کنم . شما داری ؟پول در می آوری من به شما حسادت می کنم ؟هیچ حس نسبت به دنیا ندارم فقط دارم خودم را خسته می کنم ؟نقاشی نمی کنم ؟ دوباره ورقه های خالی را نگاه می کنم ؟احساس می کنم این ورق ها خودشان خودشان را پر خواهند کرد ؟این فایل نباید اجرا می شد باید به جای این کار کار بهتری انجام می شد . باید یک – خط فاصله برای دیگران و بهتر خواندن آنها قرار داده می شد . نباید حرف زده می شد . باید دیگران را به حال خودت رها کنی واقعا به خاطر این کار من خسته شدم ای کاش کار بهتری انجام می دادم واقعا خودم را دست نمی انداختم خودم را دست انداختم این دست اینجا چه معنی می دهد . خودم را بازی دادم تا کار خوب را انجام ندهم .کاری که روی میز مانده بود را به پایان نرسانده ام باید ۳ صفحه نوشته می شد واقعن کم آورده ام اگر این قضاوت ها باید خودم را به جلو هول می دادم . واژه ها درست نبودند به خاطر خسته بودن هست به خودم حق می دهم این حق دادن ها باعث می شود شما را به گوشه ای بکشد تا هیچ کاری انجام نشود من توان و عضله انجام کار دهم پس من خودم را باید اینجا خسته کنم تا زمانی که خودم را خسته نکنم شاید از لحاظ روانی خودم را راضی می کنم اینجا کار درستی انجام داده ام این عادت بدی هست نوشتن و نوشتن من توان نوشتن این قسمت ندارم بدون اینکه حرفی داشته باشم کار می کنم این که از روز ۶۰ به چه چیزی می رسم نمی دونم روز ۵۰ یا روز ۳۰ کارهای را که برای دیگران قرار می دهی خودت انجام نمی دهی . من نمی توانم خودم را به جلو هول بدهم من هیچ علتی ندارم این پست را به پایان برسانم شما اینجا منظور من از شما یا همه جا منظور خودم هست شما خودم هستم یک کار خلاقانه هست شما درک نمی کنید . باید راضی باشید باید دوست داشتنی باشید باید منظم باشید شما کاری می توانی باشی که مختص به خودت باشد این مختص بودن به هیچ کس نمی تواند آسیب برساند نظر دیگرن برای شما هیچ فایده این نخواهد داشت وقتی به شما آسیب می زند اما اگر شما توان خوبی داشته باشید به طور غیر مستقیم باعث شود که اگر شما امیدوار شوی و امید در دل شما بدون دخالت دیگری توان شکوفایی داشته باشد شما یک حس زورگویی داشته باشید عضلات دیگران می توانند در بدن شما وجود داشته باشند این که این جا تک و تنها باشی و دیگران را جلویی خودت هم ببینی از قوه تخیل بر می آید خوب من الان افسرده هستم شما بعدن بیایید من حوصله هیچ کدام از شما ها را ندارم خوب شما که من حوصله شما را ندارم من نمی توانم کم کار کنم من باید زیاد کار کنم من خودم را از پای در بیاورم شما باید درآمد داشته باشید باید عضلات دیگران را قوی کنید این عضله را باید به زور ایجاد کنید . پا شوید و یک حرکت انجام دهید باید بتوانید شما را به جلو هول دهید حتی زورکی شما باید به زور و اجبار دیگران را به جلو هدایت دهید این یک کار استعمار گرانه هست باید از دیگران بهره جویی کنید آنها باید خود و زندگی اطرافیان خود را پر بارتری داشته باشد بلند شوید و خودتان را گرم کنید یک حرکت انجام دهید این حرکت باید حرکت خوبی باشد با افسردگی یا ناامیدی خودت روبرو شوید با غم و قصه خود روبرو شوید هیچ راهی ندارید هیچ پولی وجود ندارد هیچ ترسی وجود ندارد وقتی به این نقطه برسی خودت را می سازی وقتی همه چیز خود را از دست بدهید تمام نگرانی های خود را از دست بدهید واقعا هیچ کس به غیر از خودت شما نمی تواند راه بهتری برای شما باشد پس همه چیز خود را از دست بدهید تمام نگرانی ها تمام ترس ها که این کار بیهوده تایپ کردن روزانه من بلد هستم تایپ کنم من حتی دستور زبان و جمله بندی های خوبی ندارم پس شروع کنید چیزی بنویسید من قدرت این را ندارم برای شما تایپ کنم من دارم درد می کشم واقعا الان دردی نمی کشم ای کاش به این کار اشتغال نداشتم ای کاش به جای این کار داشتم کد نویسی یاد می گرفتم ای کاش کسی بود به من انگیزه می داد و من را شکوفا می کرد ای کاش می توانستم تمام آرزو هایم دست پیدا می کردم من می خواهم خودم را برای زندگی جدید آماده کنم اما فقط دارم خودم را راضی می کنم این کار و این انگیزه برای من وجود ندارد من با خودم این دلیل را می سازم من همه ترس خودم را باید از دست بدهم اما شاید هیچ ترسی وجود ندارد هیچ نیازی وجود ندارد من نمی خواهم این را انجام بدهم من دلیلی ندارم من تلاش و تمرکز درستی ندارم من هیچ چیزی ندارم باید تمام نگرانی های خودم را از دست بدهم من باید ضرب آهنگ را بدست بیاورم من خودم را راضی نگه می دارم وقتی یک برگه را باز می کنم تمام ترس من به این برگه تمام ترس من این هست من این وظیفه را روزانه بخواهم انجام بدهم شما هم با من هم نظر هستی این کار نباید بیش از این انجام شود من خودم می خواهم این روز را برای خودم این جا یک تلاش بزرگ انجام بدهم من دست خودم را به این کار نمی توانم کار کنم باید به خودم اینجا همه فکر های امیدوار کننده از دست رفته هست من نمی توانم ارتباط برقرار کنم نمی توانم نصیحت دیگران و کتاب بخوانم من امید خودم را از دست داده ام من این کار را تا آخر نمی توانم انجام دهم این یک ادعایی بزرگ هست این کار از شما بر نمی آید شما دست خودتان نیست که نمی توانید این کار را انجام دهید شما یک مربی ندارید هزینه ندارید که کسی را استخدام کنید همه ما تقصیری در این نداریم که این سرنوشت را داریم هیچ کس دست خودش نیست که اشتباه کرده است همه بی تقصیر هستیم همه بی گناه هستیم اما انتخاب کرده ایم من کتاب انتخاب را خوانده ام اما من و شما همه بی تقصیر هستیم ما انتخاب می کنیم من انتخاب می کنم این کار را انجام ندهم چون باید یک زمان بزرگ و یک خستگی را پشت سر بگذرانم من تعهدی نسبت به هیچ کس ندارم من به شما خواننده عزیز تعهدی ندارم من مسئول شما نیستم که چطوری موفق می شوی یا موفق نمی شوی خودت مسئول خودت هستی من و شما هرچه منتظر باشیم هیچ تغییری در وضعیت روحی و روانی خود به دست نمی آوریم خود به خود خستگی و رضایت در زندگی ما به وجود نمی آید من اینجا نباید می بودم من بعد از پایان این ۳ صفحه باید خودم را زیر ضربات مشت بگیریم و خودم را له کنم با این نوع نوشتن راه به هیچ راهی نخواهید برد دوباره می خواهم بگویم ما بی تصیر هستیم این واژه را ۳ صفحه می خواهم مثل دریل روی سر شما بگیریم و جنگ بی اندازم اما حالا می گویم دائم در جامعه و در کتاب ها می خوانیم شما مقصر هستید شما مقصر هستید که این وضعیت را دارید شما تقصیر دارید شما مقصر این اوضاع هستید شما که این حساب بانکی را داری مقصر هستی حالا دو نفری بیایید این واژه کار کنیم که هیچ کس به داد من و شما یعنی من و من یعنی من و خود شما نخواهد رسید این در ذهن من تداعی می شود که من نتوانسته ام این کار را برای اینکه من هیچ تعهدی به شما ندارم من وظیفه ندارم اینجا بنویسم چرا دارم خودم را اصطلاح بدهکار می کنم شما بایستی این کار را انجام می دادی هیچ عجله ای در کار ندارم من خیلی دارم کند کار می کنم من خیلی کند دارم کار می کنم من نباید اجازه می دادم من اهل دعوا کردن با خودم نبوده ام اما شاید اشتباه کرده ام باید اهل دعوا کردن با خودم باشم چون خیلی آهسته دارم این کار را انجام داده ام اگر این نیاز شما با خودم می خواهم شما را برای این کار را انجام بدهم من نخواستم به شما سودی برسانم فقط می خواهم این احساس را داشته باشم واقعن مقصر هستی یا واقعن تاکید می کنم مقصر نیستیم چرا انگیزه نداریم اینجا یک واقعیت برای من نیست ؟ من به خاطر خودم هست اینجا هستم من باید با این کار نیاز داشتم این هست به خاطر خودم من می خواهم روی اینجا برای من نیاز وجود دارد به خاطر شما هیچ راه به خودم نیاز داشتم این کار را انجام بدهم من باید این نیاز به خودم می خواهم کار کنم من باید سریع تر این کار را انجام بدهم باید سریع تر بخوانم باید سریعتر فکر کنم باید سریع تر عمل کنم شما در چه موقعیتی می توانید باشید اگر نتوانم سریعتر فکر کنم سریعتر انجام ش بدهم شما هم نمی توانید سریع این مطالب را بخوانید به چه دردم می خورد که شما ها این مطالب را بخوانید یا نخوانید خیره نگاه کنید یا خیره نگاه نکنید تلویزیون تماشا کنید یا اینکه وب بخوانید نیاز داشته باشید من را بخوانید نیاز نداشته باشید من را بخوانید من به خاطر هیچ تعهدی که نداشته ام این کار را انجام نداده ام تعهد یعنی چی این که به خودت و به کارت تعهد نداشته باشی واقعن به خودم حق می دهم این کار را انجام ندهم تعهد ایجاد کنید شما دارید این کار را برای دیگران و خودتون انجام می دهید شما به خاطر شما نتیجه می گیرند شما داری به کار خودت این کار را برای دیگران و اینکه دیگران از اینکه شما را دوست دارند یا اینکه شما را دوست دارند یا اینکه شما به خاطر خودت داری اینجا می نویسی و اینکه دیگران و اینکه خودت داری سعی می کنی به یکی از ترس هایت غلبه کنی به دیگران چه ربطی دارد و هیچ ربطی به خودت ندارد حتی سعی نمی کنی داری می نویسی اما سعی نمی کنی بنویسی من خودم به خودم نگاه می کنم من دارم اینجا برای خودم کار می کنم اینکه من یک انسان هستم نه یک هوش مصنوعی من بنویسم و یا ننویسم هیچ فرقی به حال خودم ندارد و اینکه من هیج باری در دنیا برای خودم کار کرده ام ولی برای خودم نجنگیده ام من برای خودم نجنگیده ام جنگیدن را یاد نگرفته ام من به خاطر این قضیه الان اینجا نمی نویسم من هیچ کاری نمی کنم دیگران این کارها را به خاطر خودشان انجام می دهند من هم دارم به خاطر خودم می جنگم این یک جنگ تمام عیار باید باشد من به خاطر خودم مقصر هستم به خاطر دیگران که به من این حقیقت را نگفته اند گناهکار هستند اینکه دیگران چرا به من نگفته اند و من را به کار ترغیب نمی کنند چرا به من انگیزه می دهند و انگیزه نمی دهند چرا نمی شود به راحتی صحبت کردند هم فکر کرد هم نوشت و اینکه من می خواهم این کار را برای اینکه من نمی توانم این کار را انجام دهم من به خاطر شما دوست ندارم این کار را انجام بدهم یا ندهم من واقعا به خاطر خودم مقصر بودن خودم این کار یا این اشتباه را دارم انجام می دهم شما به خاطر خودت یا به خاطر اینکه با خودت در حال صلح و جنگ هستی من به خاطر خودم با خودم در حال صلح و جنگ هستم به خاطر اینکه فلان اتفاق برای من افتاده و اینکه من ساعت ها منتظر هستم منتظر فلان اتفاق هستم من منتظر هستم من انتظار می کشم من انتظار ساعت خاصی را برای کار کردن می کشم به خاطر چی انتظار می کشی ؟انتظار نکش چرا منتظر آدم های خاصی در زندگی هستی باید منتظر نباشی باید باخودت در حال دعوا کردن باشی شاید انتظارات و تعهدی به خودت یا دیگران نداشته باشی شاید خودت را کم یا زیاد مقصر می دانی این تعهد در وجود من که با خودم نمی جنگم من می دانم دوباره از خودم شکست خورده ام من توان این که با این محدودیت بجنگم را ندارم من یک بدن ضعیف هستم نه من بدن ضعیفی ندارم من یک بدن فوق نیرومند دارم من با بدن خودم نجنگیده ام بدن من به من غلبه کرده است من به بدن خودم خیلی راحتی داده ام من باید به خاطر خواسته هایم با خودم می جنگیده ام من باید این انتظارات را از خودم و دیگران می داشته ام باید باد دیگران بجنگید باید خواسته خودتان را هم از خودتان بخواهید بیشتر از خودتان بخواهید بدون اینکه آسیبی به خودتان بزنید باید سریع از خودتان بخواهید این کار را بخواهید و وقتی نمی توانید از خودتان بخواهید یک فاجعه از خودتان روی داده است باید این کار به خود نشان دهید من این توانایی را دارم من از عهده این وظیفه و این تعهد بر می آیم من توان انجام کار دارم من می توانم این رزومه خوب برای خودم ایجاد کنم من اینجا می توانم خودم را ثابت کنم می توانم از دیگران بخواهم خودشان را بسازند یا اینکه با خودشان بجنگند نگذارند خودشان به خودشان زور بگوید خودشان آنها را در ورطه یا در غلمرو نا امیدی های خودشان زندگی کنند باید این خواسته باید این کار را انجام دهید حتی به زور این کار را باید انجام دهید این کار برای شما باید یک عادت باشد شما می توانید این کار را انجام دهید بدون اینکه دستور زبان یا ویرایش را بلد باشید این که شما به خاطر شما می توانید این کار را انجام دهید می توانید دیگران را دوست داشته باشید و کتاب بخوانید و اینکه دیگران شما را دوست دارند به خاطر اینکه شما تسلیم شرایط سخت نشده اید شما خودکشی نکرده اید استراحت کرده اید به خودتان آسیب نزده اید موقع عصبانیت خودتان را کنترل کرده اید شما ناامید نشده اید شما با خودتان باید بجنگید شما باید این را از خودتان بخواهید شما باید این کار نیاز دارید این تعهد را از خود بخواهید من هیچ تعهدی نسبت به این ندارم چرا باید با خودم با خود شما و با همه و با این شرایط و با این کل همه این چیزها و با اینکه وقت کم و یا زیاد هست این کار برای من نمی تواند ادامه داشته باشد من دوست ندارم من نباید اینجا بجنگم من با خودم نمی جنگم چرا باید این کارها باید این کار را انجام نمی دادم باید این کار را به خاطر خودم انجام دهیم من دارم از خودم شکست می خورم من دارم نا امید می شوم من نمی توانم این کارها را انجام دهم شما به من کمک می کنید شما خود من هست من شما هستم من می توانم شما را بیدار کنم من می توانم با خودم دعوا نکنم من می توانم از خودم این چیزها و این وظایف را نخواهم من می توانم این کارها را به صورت این انجام دهم من به خاطر شما هیچ کاری انجام نداده ام من به خاطر خودم شکست خورده ام من در کاری شکست خورده ام من در بدست آوردن زندگی خودم شاید شکست خورده باشم من در انجام یک وظیفه شکست خورده ام من یک وسیله یا یک ماشین یا یک اعتبار ندارم من در همه حال شکست خورده ام من مقصر هستم من تقصیری ندارم من می خواستم به شما ثابت کنم من قوی هستم من نتوانسته ام به خاطر اینکه من به شما تعهدی ندارم من دستم همه جای بدنم به خاطر این اشتباه و این وبلاگ درد می کند من نمی توانم بیشتر از این تایپ کنم من نیاز به کمک دارم من وسایل مناسب ندارم من روحیه مبارزه ندارم می تواسنم در انجام این مسابقه می توانستم شما را شکست بدهم شما می توانستی به من غلبه کنی من به خاطر اینکه می خواستم شما را به یک کار درست هدایت کنم این کار را انجام داده یا انجام نداده ام به نظر من نتوانسته ام شما را ترغیب کنم من نتوانسته ام شما را به جنگیدن با خودتان ترغیب کنم شما باید وظایف کد نویسی خود را انجام دهید من دوست داشتم کد نویس می شدم اما حالا دارم تایپ می کنم به خاطر اینکه از این کار فاصله بگیریم این کار می توانست برای من یک کار خیلی درست و خوب و پر درآمد برای من باشد اما من دوست دارم کارها خود به خود انجام شوند یک هوش مصنوعی می توانست به جای من کدنویسی و به جای من وبلاگ نویسی کند اما من یک هوش بیولوژیک هستم من توان مبارزه با آدم های باهوش تر از خودم را ندارم من نمی خواهم خودم را به چالش بکشم من نمی توانم با خودم جنگ و دعوا کنم من باید کارهای انجام دهم که به من مبارزه نمی طلبد من دوست ندارم این وظایف را انجام دهم من دوست دارم بدون هیچ مسئولیتی این کارها را انجام دهم من دوست دارم همه مطالب و پست هایم را حذف کنم من می خواهم با خودم مدارا کنم من می خواهم بیشتر تایپ کنم این همه اش از یک وظیفه بر می آید من در هیچ مسابقه ای شرکت نکرده ام اینبار موفق می شوی اما در آینده باز شکست خواهی خورد تو نمی توانی خودت را راضی کنی این کارها را انجام دهی تو خودت را به این کار نمی توانی برسانی تو باید شکست بخوری و یک زندگی داشته باشی درست هست عده ای تو را می شناسند تو باید ببازی این کار باید به صورت نرمال باشد نباید یک کار درست و حسابی باید تو خودت را بسازی و این کار به خاطر خودت نیست به خاطر این هست که تو شکست خودت را ثابت کنی نه پیروزی و موفقیت من راضی شدم خوب این وظیفه و تعهد را انجام دادم بعدش که چی من نمی توانم با خودم به تنهایی کنار بیام اگر هم کنار بیام نمی توانم با خودم دعوا کنم خودم را راضی کنم من باید این کار را انجام می داده ام من این دارایی را دارم من توانایی و استعداد رقابت با خودم را ندارم خودم یک موجود باهوش تر هستم خودم را شکست خواهم داد خودم را از این راه که دارم می روم و اشتباه هست خودم را به راه راست می کشانم با خودم فکر می کنم این کار من نیست من توان این کارها را ندارم نمی توانم با این مربی های رایگان یک وظیفه برای خودم ثابت می کنم من این کار را به صورت یک تعهد باقی نمی گذارم من خودم را به این جا متعلق نمی دانم من خودم را به درجه پایین تری سوق می دهم به خاطر این فرقی که دارم باید نتایج پایین تری بگیریم به خاطر فرق کدام فرق این فرق چی هست ؟هیچ چیز به خاطر اینکه من درآمد مالی ندارم نمی نویسم این فرق من هست به خاطر اینکه فرق من این هست من وظیفه به انجام این این کار ندارم این به خاطر این این وجود داشته هست من بی تقصیر هستم خودش سوخت تلویزیون یا هرچی ؟که بود من باید بازی می کردم من باید فقط نگاه می کردم من بی تقصیر هستم من به خاطر اینکه بی تقصیر هستم بقیه باید به من زور می گفتند خودم باید به خودم زور می گفتم حالا نوبت زورگویی من هست یا این کار را انجام می دهی بعد می روی این کار دیگری این کار لعنتی یک سد هست یک مانع هست یک دیوار هست یک اعتماد به نفس کاذب هست من میخواهم جلب توجه کنم من دچار کمبود توجه هستم من باید بنویسم من تعهدی ندارم که بنویسم من هیچ وظیفه ای ندارم هیچ کس به خاطر این به من هیچ وجه نمی دهم من باید این پول و احساس نیاز را ایجاد کنم حالا که نیاز به پول یا نیاز به هرچیزی دیگر نیاز به پیشرفت داری چرا ؟اینقدر بی انگیزه بی حال و بی حرکت و دل مرده و پژمرده و بی حال و با درد و بدون حرکت یخ زده و ... هستی تو چرا اینطوری هستی ؟چرا این اسم را داری ؟چرا اینطوری هستی چرا جنگنده نیستی ؟چرا پذیرنده هستی ؟چرا این طور و چرا آن طور هستی ؟چرا نمی توانی؟ چرا یاد نمی گیریی ؟ چرا درس نمی گیری؟ چرا نمی جنگی ؟ چرا وقت را به دست نمی آوری ؟ چرا سعی نمی کنی ؟ چرا به درد نمی خوری ؟ چرا به تمام این دلایل نمی جنگی ؟ چرا به خودت سخت نمی گیری؟ چرا به خودت ثابت نمی کنی که استحقاق این کار نمی خوری ؟ چرا به خودت نگاه نمی کنی ؟ چرا بیشتر از خودت نمی خواهی ؟ چرا بیشتر از خودت کار نمی کشی ؟ چرا به خودت کم نگاه می کنی ؟ چرا نیاز نداری ؟ چرا احساس وظیفه نمی کنی ؟ چرا نمی جنگی ؟چرا به دلیل اینکه نمی خواهی به خودت فشار بیاوری احساس دلمردگی در خودت می گیری ؟ تو یک مبارز بوده ای چرا ؟ تو یک مبارز نیستی ؟ تو نمی توانی اینجا باشی نمی خواهی این کارها را سر و سامان بدهی همه چیز همه جا به صورت تلی از خاکستر و زباله در همه جا نیاز می دانی این کار برای تو می خواهی به خودت ایمان داشته باشی ولی این کار به خودت می خواهی به خودت نیاز داری به خودت باید ثابت کنی تو یک چیز خاص می خواهی این احساس خاص بودن هست یک طلا و یک ثروت و یک رقم نیست احساس یک جنگاور بودن هست تو یک جنگاور نیستی تو تعهد های خودت را نادیده گرفته هیچ تعهدی به دیگران نداری به خودت هیچ تعهدی نداری این بی تعهد یا بی مسئولیت بودنت واقعا خنده دار هست به خاطر اینکه بی وظیفه هستی این مشکلات را داری من باید این دعوا نکردن با خودت ناشی از بی مسئولیتی و بی انگیزه بودن هست این دعوا نکردن با خودت هست که کارها را اینقدر زمان داده که کارها سرد و بی رمق شوند بی مسئولیت شوند این نشان می دهد که تو نمی توانی کارها را به اتمام برسانی این نشاند می دهد داری این کارها را به خاطر خودت بی مسئولیت گونه انجام می دهی این نشان دهنده چی هست ؟این بی انگیزه بودن بی حس بودن و بی روحیه بودن نشان دهنده چی هست ؟به خاطر خودت بوده به خاطر این بوده هیچ چیز وجود نداشته این هیچ چیز وجود نداشتن هیج روزی فرا نمی رسد ؟ فقط اینکه منتظر باشی باید آماده باشی ؟باید آماده باشی ؟آماده حمله کردن باشی اینکه من نمی توانم این کار را انجام دهم من دوست ندارم من هیچ تعهدی ندارم از اینکه به زور به شما احساس بدهم شما می توانید با خودتان دعوا کنید این نوشته های هیچ منبع عملی ندارند به هیچ گروه و دسته خاصی قصد نداشت توهین کند فقط یک تسویه حساب شخصی و ایجاد تعهد بود و اینکه هیچ آزمایشی صورت نگرفته که این روش ها می تواند چه آسیب هایی به چه نوع آدم های بزند اینکه فقط نبردی بود برای نوشته شدن و تولید ۳ صفحه کاربرگ نوشتن در نرم افزار ورد ...پس همدیگر را تحمل کنیم تا همه بتوانیم کار کنیم و ... احتمال دارد اشتباهات معنایی و اینکه جمله قبلی به جمله بعدی ارتباط ندارد فقط صبور باشید صبر نکنید منظور و مفهوم جملاتی که قابل فهم نیستند درک کنید فقط عبور کنید و جملات بعدی را بخوانید .
ادامه مطلب ...