خیلی سخت هست . خودت را راضی نگهداری . من می توانم از پس این مشکل بر می آیم . هزاران بار از خودت ناراضی هستی . دائم در حال نگهداشتن خودت هستی . این کاری که بیش از این انجام می شه . دوست نداری خودت را برای این قضیه آماده کنی . دوست داری به خودت بگویی :آره من از عهده این کار بر میام . من تمام تلاشم را انجام می دهم . من با تمام قدرت دارم . این کار را انجام می دهم .
تو اونجا هستی . می خواهم بیام پیش تو . قدرت بالایی برای انجام دادن ماموریت های که به اون داده می شد . داشت . همیشه اونجا به خاطر من حضور داشت . نمی توانی از حضور اون بیخیال شده باشی . به خاطر خدا ...
این کیبورد به خاطر این خریداری شد . پروژه های بیشتری انجام دهی . سخت ترین کار دنیا ... نیست . من از عهده اش بر میام . به خاطر همین که می خواهم . بنویسم و انجام ش می دهم به خاطر خودم و واین کار را دوست دارم .
ممیشه یک سد هست . جلوی زندگی را می گرفت . اما وقتی بفهمی . قدرت تو می تواند این کار را برای همیشه از عهده این کار بر بیایی به خاطر ماهیچه های که نیاز به اون ها نداری و این نیاز من می خواهم . به خاطر خودم این کار را به خاطر خودم نیاز به خودم به خودم این چیزی را به خودم می گم .این دیگر نیاز به خودم می خواهم به اون چیزی که نیاز نداشته ای .
به چه درد من می خورد . من حوصله نیاز می خواهم . خودم به خودم دروغ بگوییم . این چه نیازی داری . به خودت بگو باز هم دروغ های بیشتر بگو ... انجام بیشترین کار ممکن را انجام بدهد . این به خودم دروغ بگوییم :راست یا دروغ می گوییم ... باید برای این من سخت ترین حالت ممکن باید تبدیل به چیزی بشوم . مدام حرف بزنم . به خودم نیاز دارم . اما تا قبل از این به خودم نیاز نداشتم . از دیروز تا امروز خیلی اوضاع تغییر کرده و این چه رسمی هست . من انگار نیاز ندارم . برای کمبود ها وجود دارند . اما اضافه داشتن ها یا برخلاف کمبود ها توانایی ها وجود داشته برعکس روی کمبودها همیشه غالب بوده اند . سریع ترین روش بدست آوردن خیلی راحت می توانیم . این چه چیز می خواهم . می خواستم بنویسم . باید کمی بیشتر بنویسم . تا نیاز داشتن به حالتی که می خواهم بنویسم . انرژی گرفتن . آگاهی .... چه راهی به خودم به دست می آورم . باید بیشتر سعی کنم . چیزهای که می شنوم . روی نوشته ام تاثیر نگدارد . به خاطر سعی کردن ... چیز های پدید می آید . این می تواند یک ساخت باشد . وقتی نیاز می خواهم ...هیچ چیز نبوده . اما حالا خیلی فرق می کند . من دوست دارم . به خودم می خواهم نشان دهم . این کاری هست . انجام داده ام . واقعا سخت ترین حالتی هست . بین اینکه در حالا گشتن به خود چه چیزی آنجا قایم شده است . هیچی گم نیست . اما تلفین ها هر چیزی اینجا بنویسی .در حال تلقین بیشترین و القا کردن به خودت بودی . اینکه تو عرضه ای داشته ای این کار را انجام ندهی . سخت بود . اما بلاخره اینحا پیدا شده است . سریعترین حالت نیاز می خواهم . اینجا به خودم ثابت کنم . یک ساعت این کار را انجام دهم به خودم قول داده بودم . اینجا نیاز بدست آوردن گذشته هست . واقعا چه چیزی گم شده بودم . دائم در حال تکرار کردن یک طرح کلی را دارم . در زندگی بیشتر یا کمتر این کار را انجام می دهم . واقعا خیلی خیلی عجیب بوده . من در حال نیاز داشتن به اینکه واقعا خیلی کمتر می خواهم این نیاز من در این چه حالتی برای خودم می خواهم . چه چیزی بنویسم . این در حالی که من گم کرده بودم . ولی حالا نیاز دارم . خودم را پیدا کنم . به این چه چیزی من می خواهم برای خودم یک راه حل پیدا کنم . راه حل من این هست . راه حل گم شده بود . را به خودم می خواهم نیاز این کار من بوده . همه اش داره می گوید : که چی ؟من حتی یک راه حل هم ندارم . دائم داشتم . می گفتم :من راه حلی ندارم . راه حلی ندارم . بارها و بارها پس چی کار کنم . این کار من نیاز به این داشت . بارها این کار را انجام دهم . پس نتیجه اش شده . گم شدن به خودم . من نیاز به راه حل بزرگ چه بوده و این راه حل برای خودم به این کار برای نیاز دارم . و این کار را به خودم واقعا گیج کننده نیست . این نوشته برای خودم بوده . فقط می خواستم خودم را به خودم این کار بیش از هر حالی که نیاز داری . اینجا می خواهم . حس اینکه من دارم . برای خودم نیاز دارم کاربیشتری انجام بدهم . واقعا نیاز داری ؟چه راه حلی بوده اینکه الان و سریع من می خواهم . اگر این کار را الان انجام ندهی ؟دیگر من دوست نداشتم . از این به بعد یا الان انجام بده ؟یا دیگر نمی خواهم اش . اگر تا آخر این هفته این کار را انجام بدهی . ارزش دارد . اگر تا پایان هفته این کار را انجام ندهی . دیگر هیچ ارزشی برای من ندارد . زود و سریع این کار را انجام شده بدان . در پایان وقتی این کار را انجام نداده ای من می خواستم . نیاز به خودم را تمام کرده ام . بیخیال شده ام . این کار را واقعا به خودم دروغ گفته ام . یک مدت خیلی بلند . واقعا موفق بوده ام . نیاز به نداشتن . این حالت ها و نیاز به اینکه من واقعا این کار را بلد نبوده ام . اینکه یک مربی می توانسته این کار را انجام بدهد . هیچ به غیر از مربی نتوانسته این کار را برای من انجام بدهد . من نمی توانم . این کار را برای خودم نیاز ندارم . واقعا چرا نمی توانم . خوب بخوانم . اینکه فقط بنویسم . واقعا به حالت کابوس وار هست . من دوست داشتم . این حال را برای خودم انجام ندهم . خیلی راحتر می خواهم. واقعا نمی خواهم . چه کسی دوست دارد . این همه نوشته و کلمه را یک باره بنویسید . واقعا شخص دوست داشتنی نبوده ای . شاید ترسناک به نظر رسیده این واژه ها و گیج کننده بودن این کلمات خیلی دروغ دارند . این به خاطر من همه اش دروغ نبوده . کمی سخت گیرانه بودن به این که من چه نیازی داشته ام و بدون اینکه می خوام برای واقعا همه وقت در حال تمام شدن هست . باید به خاطر خودم می خواهم . این همه نیاز دارم . از حرفهای و واژه های عجیب و تکراری و همه چیز را تکرار کنم . به خاطر سعی های قبلی که هیچ حالی ندارم این کار به خودم می خواهم قسمت های دائم در حال این هستی می خواسته این کار را برای خودت تکرار کنی به خودت القا کنی . من از عهده اش بر میام یا از عهده اش بر نمیام . پس وقتی جهت می گیری . خیلی و قبول می کنی . که این سمت هستی . یا آن سمت هستی . دیگر خیلی کار سخت می شود . برای کسی که می بیند . واقعا در سمت اشتباهی هستی . ساعت ها و سالها و کل عمر دیگر از حل آن مشکل عاجز هستی . به خاطر این که دائم در حال القا کردن به خودت هستی . من گناهکار یا بی گناه یا به حر حالی هستم . به خودم نیاز دارم . به چه روزی یا به چه اوضاعی را برای خودم قبول کرده ام . یا خودم را به هر حالی خودم نیاز می خواهم اینجوری باشم . یا اینکه نتوانسته ام حال و اوضاع بدی که دارم یا به سمت چه حالی را قبول کرده ام . هر کاری هم کنم از چیزی که قبول دارم . بیرون نمی توانم بیام . چون این چیزی هست . که هست . برای مثال هیچ کس حاضر نیست . من را .... با حساب بالاتری تصور کند . روی من حساب باز کند . چون تا بحال به طور مستمر کار کند . یا اینکه من را در درجه بالاتری نگاه کند . اوضاع من عجیب و غریب بوده است به خود من اینجا و این حالتی و این شرط و آن وابستگی نتوانسته یا توانسته به هر حالی خودش را از آن درجه خارج کند . واقعا سخت بوده . به هر حالتی از آن حالت خارج شود. نمی خواسته نخواسته اون یکی خواسته این یکی نخواسته آن قبول داشته باور نکرده نمی دانسته . هر کاری کنی . طرف مقابلت خودش را باور نمی کند . خودش را دوست داشته باشد . به چه خاطر نمی خواهد . از این دید لعنتی خارج شود . نه من باور دارم . گیر افتاده یا غیر قابل باور غیر دوست داشتنی . به چه سمتی می خواهد به من نیاز بودن به خودت را برای من دوست داشتنی هست . به خاطر من نیاز می خواهم به خودم به خودم راه برود . به چه حالتی نیاز می خواهم به خودم راهبردی تمایل گرفته یا سوءگرفته به چه خاطر می خواهی . به خاطر القا شده بودن . این چیزی که مثل باور کرده ای . نمی توانی بدست بیاوری . حالا که داری این کار را که باور داری . اینجا نیاز داشته باشی . به خاطر من که باور نمی کنم . القا شده جدیدی را در زندگی ام باور کنم . من باور نمی کنم . که این راه که من رفته ام راه اشتباهی بوده و اشتباه هست . چرا می خواهم در اشتباه بمانم . چون من غیر قابل انعطاف هستم . من باور نمی کنم . انعطاف داشته باشم . من غیر قابل انعطاف هستم . من انعطاف ناپذیر هستم . من غیر قابل تنظیم و غیر قابل تنظیم هستم . من باور نکردنی هستم . وقتی می خواهم به خودم فکر کنم . حوصله ام سر می رود . از این همه خشکی و غیر قابل انعطاف بودن واقعا به چه چیزی دلخوش بودم . این همه بی حوصله بودن . من اینطوری نبودم . خیلی بهتر بودم . دائما در حال بازی کردن بودم . چون خیلی خوش گذشته بود. به من در زمان بازی کردن حالا نمی توانم . تمرکز کنم. روی نوشتن و کار کردن روی باور داشتن روی اینکه من خیلی می توانم روی کار تمرکز کنم . از چیزی سر در بیاورم . به خاطر خودم نیازی نداشتم . حالا سراسر نیاز هستم . نه نیازی نداشته ای این کار را یاد بگیری ؟ نه اینقدر دور خودم چرخیده ام .اینجوری شد . به خاطر خودم گم کردم . به خاطر خودم پیداش کردم . به خاطر خودم درس خواندم . به خاطر خودم کارهای دیگر انجام داده ام به خاطر خودم نجنگیده ام . به خاطر خودم افسرده شدم . به خاطر خودم دوباره بازی کردم . به خاطر خودم حوصله ام سر رفت . به خاطر خودم چشم دوخته ام . به خاطر خودم به خودم القا کرده ام . نمی خواهم این سمت نیاز نداشته ام به خاطر خودم نیازمند شده ام . نیاز به تغییر ندارم . من نمی خواهم این سمت به سمت هیچ – سمتی رفته ام . اون سمت هیچ راهی را نرفته ام . خیلی سخت بود. وقتی به راه راه مشخصی می روی تقریبا هیچ راهی را طی نمی کنی واقعا به خاطر خودم نیاز داشته ام این کار برای من . راه راه راه راه حالا راه راه امتحان کرده اما به خودم گفتم . من این راه را نرفته ام اون راه به درد می خورد . این راه دست انداز دارد . این راه واقعا امکان ندارم . این راه به درد من نمی خورد . من راه برای من سخت بود . این راه برای آنها بود که پدر و مادر های داشتند . که آن راه را رفته اند . وقتی پدر و مادر آدم آن راه را عملی رفته اند . آدم ناخودآگاه به پدر و مادر خود نگاه می کند . انگیزه پیدا می کند . آن راه را بدون فکر کردن می رود . اما واقعا کارهای سخت انجام نشده است است . این کار برای من سخت بوده . سخت بوده غیر قابف فهم بوده من نیاز دارم . به خاطر خودم به چه چیزی نیاز داری. به خاطر خودم ماین کار را برای خودم و این که من می خواهم این کار برای من به هم زدن . این چرخه من می خواهم این چرخه من از همیشه می خواسته این کار برای من می خواهم این کار برای من می خواسته ام . این که من خواهم به خودم این که من می خواهم این کار را برای خودم ساده انجام بدهم و این کار یکی از بهترین چیزهای که برای بشر اختراع شده است . ساعت و زنگ و تایمر برعکس هست . ساعت را می گذارم روی اینکه ۵ دقیقه دیگر زنگ بزن واقعا کمک کننده است . من می خواهم . بیخیال باشم . اما واقعا دائم دارم کلمات اضافه و حرفهای اضافه می زنم .این که چقدر می خواسته ام این کارها را برای خودم به سختی می خواسته ام . همه اش اشتباه می خواسته ام تقریبا هیچ کاری انجام نشده است . فقط درحال توضیح دادن هستی . به خاطر چی القا شده و این کار به صورت تکراری در آمده است. همه اش تکرار و واقعا پر باشد . از اشتباه و تکرار تدافعی به همان چیزهای قبلی که داشته ای تقریبا همه اینجوری و با قابلیت های گذشته داریم کار می کنیم . درآمد یا ضرر یا هرچی بدست می آوریم . این کار برای خودم تا چه حد می توانسته ای این کار را برای خودم این طور به عمل به نظر برسد . این کار به خاطر من نمی خواهد . به نتیجه برسد . این حالت واقعا خنده دار هست . برای این که می خواسته این به هر سمت می روی . هدف برعکس می شود . این هامان چیزی هست . به خاطر خودم می خواسته ام که این راه برای من نیاز دارم . این طور من دیگر به خاطر خودم می خواسته ام اینطوری به موضوع یا هدف نگاه کنم . به خاطر خودم به خودم نگاه می کنم . به خاطر خودم به خودم . به خاطر همیشه می خواهم نگاه می کنم . به این کار برای خودم نیاز دارم و اینکه می خواهم چه کار می خواسته ام انجام دهم و این می خواهم به خاطر خودم می خواهم این کار را خیلی خنده دار به خودم می خواسته ام .این کار به خودم نگاه کنم . و این راهش نبوده است . به خاطر که من می خواهم نیاز نداشتم این کار اشتباه را انجام بدهم . اشتباه نگاه کرده ام . این کار به خاطر من می خواسته این کار واقعا از راه خودم دور افتاده است . نیاز به تصحیح داشت . همین تصحیح کردن ها باعث شد . واقعا تماما پاک شود . به خودم این کار را به خودم نیازی نداشتم . این کار به خودم چه چیزی هست .
گمراه کننده ترین مطالب دنیا تلقین می کنی . یا نشان این که من می خواسته ام به خودم . واقعا همه چیز علیه ماست . این علیه من بودن ها واقعا این که می خواسته من را برای همیشه من را نابود کند . چرا می خواهی . خودت را نابود کنی . واقعا مهم ترین موضوع و این چیزی که نیاز دارد . به خودت نگاه کن واقعا به خودم به چه حالتی دارم . به خودم دائم داری یک چیزی می گویی . یا راست یا دروغ یا اشتباه ...
به خاطر ۲ امتیار بوده . تمام این زندگی . به خاطر امتیاز و تایید بوده . تایید نگرفته ای . توانی نداشته ای . خودت را پیش ببری . باعث شده ای . نتوانسته ای . به سمت جلو ببری به خاطر خودم نبود . این چه نیاز بوده است . واقعا به همین حالت بوده است . به خاطر من می خواهم . این کار عجیب و غریب بودن . این پر از اشتباه بودن . این کارهای بهم ریخته بودن متن و این که باید با این چیز عجیب و غریب نمی توانم کنار بیام . کنار نمیام واقعا ۲۱ درصد بوده که این کار به من نگاه کن . چرا به خودم این کار را دائم برای این نیاز می خواهم . این کار به خودت نگاه کن . واقعا یک توانایی ها و یک سری کمبود داری. بعضی از چیزها را زیاد بعضی از چیزها را کم داری و خنده دار هست . خیلی از چیزها را کم و خیلی از چیزها را کم داری . به خودت القا کرده ای واقعا این کار به خودم می خواهم این کلمه ها را به خودم می خواهم . را قبول کنم . این را در ذهنم مرورو می کنم . این که نیاز دارم . این کار برای من دوباره تکرار شونده بودن این مطالب برای من اینکه می خواهم این کار به خاطر من دارد . اینطور پیش می روید . چه حالت از من می توانست . این سمت را به من نگاه دقیق تری به خودم انجام شود . من بیشترین حالت را به خودم می خواهم نگاه کنم . همه اش دور این داری می چرخی . واقعا سخت ترین حالت بخودم این می خواستم . جیزهایی داشته باشم . این حس اضطرار داشتن در این حال به خاطر خودم و اینکه دور شدهام از واقعیت ... چه چیزی بوده است . من دوست دارم این کار به خودم این که من دارم باور می کنم ...
باور نمی کنم . اون چیزی که من دیده ام حالا دیگر وجود ندارد . این که به من این را نیاز دارم . به خودم می خواهم این کار به خودم می خواهم این کار را به طور ضمنی می خواهم این کار به خودم و این دیگر کلمه یا حرف با ارزشی نیست . چرا با ارزش نیست . این که به خودت جرات می دهی . کسی ... به صورت یک شک بهت نگاه کند . از فکر دیگری نشئت نمی گیرید . سر منشاءاش این هست .
مال دیگری نیست . اون فکر از مغز خودت آمده است . حتی اتفاقات که به خودت نگاه کن اتفاقات هم از سمت دیگران نیامده از سمت خودت سرچشمه گرفته است . این به من کمک می کند . من دارم این کار را برای خودم انجام می دهم . اهمیتی ندارد نظر بقیه این واقعا برای من چه چیزی بوده است . چرا برعکس شده است . زود نتیجه گیری کردم . یک کم باید نحوه و محل ورود را می فهمیدم ...
سه تا راه در پیش داری واقعا به این که می خواهی این کار را دائم تکرار کنی . این به همین شیوه داره پیش می رود . به خاطر من که این حالت نیاز داری . به چه قسمتی برای خودت می خواهی . منظور سرنوشت نیست . چه کاری را می خواهی انتخاب کنی . برای اینکه وقت بیشتری برای آن صرف کنی . توضیح بدهد چرا برخلاف هستی ...
برخلاف جهت داری شنا می کنی . این که می خواهی . این الگو عوض شده ... الگویی که داره کار می کند . برخلاف این کاری هست . انجام می دهی واقعا اون کاری که می خواسته اینجام بدهی واقعا نیاز داشته این کار را عوض کنی . خودت را از این شاخه به آن شاخه نگاه کنی . این کار برای من نیاز داشته است . برخلاف به خاطر من می خواهم این کمی و کاستی ها به خاطر من می خواهد. واقعا این کار را انجام . این به خاطر من می خواسته این کار به خاطر انجام شدن های اشتباه باید این کار به خودم . دائم در حال اشتباه بوده است . این کار به خاطر دیگران نیاز نداری . به خاطر خودم به خاطر این که نمی شود . این چه معنی خاصی می داده است . معنی آن به درد من نمی خورد . حتی معنی هم نمی داده . این فقط همه اش به خاطراین بوده که نیاز من این نبوده است . من م یخواهم این کار به من چه راهی به چه سمتی نیاز داری به خودن این همه راه به این کار به نیاز دیگران می خواسته این کار به چه راهی به من می خواهم این کار به خاطر من دوست ندارم . این کار می خواهم به خودم . می خواهم می خواهم این کار را به خودم نسبت بدهم . این کار به خودم نگاه می کنم . چه راهی داری . چه راهی نداری چه راهی فرار کنی . به چه راه می خواسته این انجام بدهی کمن دارم این کار برای خودم به خودم نگاه می کنم . این کار به خودم این کار نیاز به چه کاری درام واقعا این کار برای من نیاز دیگران و دیگران نگاه نمی کنند . فقط خودت داری نگاه می کنی . از این دیگران داری استفاده می کنی . چقدر از این مشکل را فرار کنی . من می خواهم این زندگی را به خودم نگاه نمی کنم . من دارم به خودم توسط دیگران دروغ می گویم . بارها نیاز نداری این کار می خواسته این برای من به خودم چقدر می خواهم این کار به چه سمتیی نیازد داری . براها و بارها به خوت این کار به من می خواهم این کار را به نیاز دارم . به خودم می خواهم این کار به چه درد می خوری . یم خواهی نیاز دارد . این کار برای خودم به چه سمتی می خواسته ای پیش نروی و دقیقا در آن سمت پیش رفته این این که می خواسته ای خودت را بشناسی و واقعا در سمتی پیش رفته ای که توسط این روش از سمت خودت دور و دورت بروی این کار می خواهم این کار برای من چه نیازی دارد . من می خواهم از یک مرحله ای که نیاز دارم این کار به خودم چه چیزی را پیش برود . من دوست ندارم و این کار به خودم . چه راه و چه راه حلی داشته باشم . این گره کور را باز کنم . این سمتی هست . به خاطر خودم این کار می خواهم این کار به من نیاز دارم و این کار به خودم نیاز ندارم و کارهای بیشتری انجام داده ام این کاش می خواهم این کار به خودم نیاز داشته بوده است . این به چه کاری برای من می خواسته پیش برود . من نمی خواهم این کار به خودم می خواسته پیش برود . دائم دارم تکراری و تکراری و پیش برنده تکرار هایی هستی . این کار به من نشان می دهد . من می خواهم ماشین خواسته یادش رفته است چه چیزی بخواهد . من می خواهم این کار را برای خودم این کار به خودم نیاز دارم این کارها را برای خودم این بوده است . به خودم نیاز دارم این کار را برای خودم نیاز نمی خواهم این واقعا این کار دیگری برای من می خواهم این کار واقعا به خودم می خواهم می خواهم یا شاید هم نمی خواهم این کار به چه درد می خورد . و این کار به خودم دانم یک چیزی را تکرار می کنم . این خودت ناامید باش.
این آدم به ما نگاه نمی کند . باید چندین لگد به این شانس می زدم . هرجر می روم شانس من جلوتر از خودم این خودم را همراه خودم می برم . این به خودم نیاز دارد و این کار برای من در چه حالی دارم این کار برای من می خواهد . این کار به خودم نیاز دارم این کار کارهای که به خودم می خواهم و این نیاز به کاری هست به خاطر دیگران انجام نشود . به خاطر خودم دائم در حال تغییر کردن بوده این و این کارها دیوار چینی هست . برای پیدا کرده به این کار به سمت من نمی خواهد برای کار من می خواهم نیاز می خواهم برای وارونه شدن . همه چیز بلاخره وارونگی اتفاق می افتد و بعد از وارونگی زندگی های که من می خواهم این نیاز داشته است . به نگاه من می خواهم این چیزهای که برای من می خواهم این کار به من نگاه شده هستی من می خواهم . اصلا من نمی خواهم وارونه شده است . بعد از ناامیدی امیدواری نیست . امیدواری با مشاهده و علم این که وارونگی اتفاق بی افتد . امیدواری محض در صورتی اتفاق می افتد . دوباره شروع به خوشانسی کنید. دوباره شروع به وارونگی کنید . با علم به خوش شانسی شروع به وارونگی کنید .
همین وقتی می فهمی . آدم خوش شانسی هستی . که بدشانسی آورده این با علم و دانش شروع به وارونگی و تلاش های فوق العاده کنید . بعد همه چیز تغییر می کند .
ادامه مطلب ...این قدر کار نکن . تمرکز تمام فیلم های که در مورد یک مشکل فیزیوتراپی دیدم . نتیجه اش چی بود . اون ماهیچه رو اصلا کار نکرده بودند . عجیب بود . وقتی از فکر خودم استفاده کردم . بهتر نتیجه گرفتم . بیچاره شدیم . توی اطلاعات اشتباه و حجم اطلاعات گم شدیم . چی درست هست . چی غلط تا بیایی بفهمی . همه عمر تمام شده .
ادامه مطلب ...چند می خواستم .
چنگال این وضعیت بیام بیرون . نه نمی خواستم . فکرش رو نکن . فکر کردن یک شخصیت داره فکر می کند .
نزدیک ۲۰ دقیقه فکر کردم . نفهمیدم چی نوشتم . یعنی بخشی از فکر یک قسمت از هویت دارد . کار انجام می دهد . کاری که قبلا انجام نمی داده . در صورتی که این آدم در قالب این شخصیت دارد . این کار را انجام می دهد . این شخصیت . یا شخصی سازی شده . می توانست . کار خیلی بهتری یا کار بدتری . یا اصلا هیچ کاری . یا این شخصیت خندان یا ناراحت یا از روی عادت یا به صورتی که دچار فراموشی هر روز برای او اتفاق می افتاده .
متاسفانه فراموشی پیش فرض را باید با نوشتن . قبل از شب یا چیزی دیگر درمان کنید .
این شخصیت که می نویسه . هرگز با اون شخصی که در حال گوش دادن هست . فرق می کند . این یا بهتر عمل می کند . یا بدتر اون موقع در حالت خواب بوده الان داره فکر می کند . چه کار انجام بدهد . بهتر باشه . زاویه دیدش را بدست بیاورد . گاها این زاویه دید به دست نمی آید . خیلی سخت هست . خیلی درهم و برهم کردن . خود و زندگی اش . واقعا این دل آشوبه . این که هزینه های یک وب سایت مستقل خودت را نداشته باشی . باعث می شود . بدون حوصله این کار را انجام بدهی . وب سایت وابسته و هزینه های سرور را ندادن از قالب رایگان استفاده کردن . با این سابقه کار را شوخی تلقی کردن . بلاخره سرد شدن . فکر می کنی . شخص این قسمت با شخص آن قسمت ذهن شما برابر هست . شخص شما جنگنده با شخص بی حال شده . شخص درگیر یا شخص خسته همه شما یک شخصیت دارید . این جمله شخصیت اشتباه هست . حالت هست . اصلا می شه . گفت :شوخی من با امروز با دیروز شما حتی شما چند نفر یا چندین حالت دارید . یا خیلی خوب نتیجه می گیرید . یا گه گاهی کار می کنید .یا همیشه خوب نتیجه می گیرید . یا راضی به نوشتن می شوید . یا شخصیت دارید ؟راضی نمی شوید . یا شخصیت دارید یا خاکی هستید . به راحتی کار می کنید . یا خاکی هستید . راضی نمی شوید کار کنید . هدف من اینجا این بود . با همان باور کارهای متضاد یا حرف های شنیده شما را اشتباه یا متضاد هم بگذارم . یک چیز راحت را سخت کنم . کسی که از قبل نشنیده باشد . دچار تضاد می شود . نمی فهمد چه اشتباه باوری نسبت به باور عموم دارد . جمع درست فکر نمی کند . درست اگر اکثریت اشتباه باشد . باز هم درست نیست . حالا فکر کنیم . که ما مرکز دنیا هستیم . واقعیت عوض نمی شود . خورشید دور ما نمی چرخد . ما هستیم . که داریم سوار بر زمین می چرخیم دور خورشید .
نتیجه گیری ... شروع سخت هست . زیاد سخت نگیرید . میانه کار تفکر و فکر کردن از شروع کار مثل هم و کارهای تکراری هم راحت هست . اما کار تکراری هم شروع سخت دارد .
غلبه بر شخصیت ها و روحیه های متفاوت خود نیز ممکن هست . سخت باشد .
هیچ مرجع عملی این حرف ها ندارد .
مراجعه کنید . به دیگر مرجع ها فقط کمی حرف بود .
ادامه مطلب ...
سود رساندن به دیگران
هدف من از این نوشتن این بود . یا سود رساندن به خودم . هر دوتاش بود . اما احساس ورشکستگی و پایان کار را دارم . از چه لحاظ ورشکسته و یا نا امید شدم . چون از لحاظ مالی کسب درآمد در این نوشتن نبود . از لحاظ وقتی مثلا یک دقیقه هم برای این وبلاگ هزینه بالایی بود . باعث تاسف هست .
پس در کل زندگی هزینه های بالای فقط به خاطر اینکه به یک سری دوست عده پشتیبانی رایگان می دهی . بعد آنها را رها می کنی . مثلا به خودم قول می دهم . باید اینجا دیگر کار نکنم . به دلیل بیماری خستگی و ...
درد و کمبود وقت ....
کریزی مورنیگ ـ یعنی اینکه صبح دیر از خواب بیدار می شوی . به خاطر اینکه دیشب تا دیر وقت کار می کردی . اینجا بیشتر اونجا کمتر و تعادل بحث پیچیده ای است .
این پایان کار بود .
ادامه مطلب ...
خدایا همه چی ؟پاک شد . اگر آب دست دارید . زمین نگذارید .
بیا توی این سایت
با Try it
همان جا بنویس . اما تمام مسئولیت خودت گردن خودت . چون اون سایت مال من نیست . امیدوارم مشکلی برات پیش نیاد
کامپایلر پایتون .
پاک نکن . کپی بنویس . ۲ بار پایتون جواب می گیری. https://www.w3schools.com/python/python_datatypes.asp
ادامه مطلب ...