تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

The joy of footballلذت فوتبال

وقتی همه چیز بهم می ریزد . به خاطر چه کاری باید بیشترین نتیجه را می گرفتم . به خاطر فوتبال بازی کردن . توی کوچه باید . پول دریافت می کردم . به خاطر فوتبال بازی کردن محکم ترین ضربه زندگی توپ با لگد توی صورتم خورد . صورتم خون می آمد . اما از اینکه صورتم خون می آمد ناراحت نبودم . یادم رفت اعتراض کنم . در مقابل یار تیم حریف جواب داد توپی که برای پا می آید نباید با سر بزنی در حالی که توپ در آن سن هم قد و هیکل هم بودیم . من با سر زدم . اما پای طرف مقابل هم توپ و هم صورت من فکر کنم نخورد . اما پوست صورتم کنده شد . از شدت ضربه . هیچ پولی هم از فوتبال بازی کردن در نیاوردم . فقط خسته شدم . لذت بردم . توی زندگی شاید دیگر حس لذت بردن از فوتبال دیدن خیلی بهتر بود .   ادامه مطلب ...

اجباری نوشتن تمرین روزانه Compulsory to write daily exercise

آمار کسری ها ۳ تاست . باید نوشت . احساس می کنم . له شدم . 

اینکه یک کار را باید به طور روزانه انجام بدهی . واقعا نیاز به این دارد . سندروم قفل شدن . انگشت روی کیبورد . هم از اون سندروم هاست . وجود دارد . شناخته نشده است . برای همه عمومیت ندارد . برای من وجود دارد . 

همیشه اذیتم کرده . به خاطر چی انگشت روی کیبرد قفل می شود . البته منظور من تنگی کانال مچ نیست . از لحاظ شروع کار کردن . بخش های هستند . درطول زندگی که برای همیشه خاموش می شوند . استعداد به کار گیری از آن بهتر به ما کمک می کند . از استعدادهای خود استفاده نکنید . سعی کنید . مثلا با یک بخش از زندگی خود که سالهاست مثلا ازش لذت می برید . مثلا نقاشی کردن . که سالها انجام نداده اید حس کنید . حالا مجبور شده اید . چندین بار اینجا این کار را در این زمان مشخص انجام دهید .   ادامه مطلب ...

به دنبال تمرکز نباشید . Don't look for focus.

۴پست دیگر باقی مانده است . 

من خسته تر از اون چیز هستم . فکرش را می کردم . تا حالا کد نویسی می کردم . به خودت میای . 

می بینی . واقعا نیاز به ابزار کار داری. به این لپ تاپ از این شرکت نیاز داری . بهترین رو می خواهی . اینقدر قیمتش بالاست . ترجیح می دهی . با همان . چیزی که داری . کار کنی . اما تمرکز نداری . تا وقتی تمرکز پیدا کنی . دست آخر می بینی . می خواهی کد بنویسی . با گوشی . هزار تا ارور می گیری . تصمیم می گیری. کد ننویسی . چون هزینه ها با اون چیزی که درکش را می کردی . کنار نمی آید . 

یک چیز بزرگی داری . یدک می کشی .  ریچارد برانسون فقط اختلال تمرکز نداشته . شاید همه داریم . البته بعید می دانم . ریچارد برانسون تمرکز را درک کرد. 

بقیه درکش نکردن .   ادامه مطلب ...

وقتی یک پاراگراف حذف می شود . When a paragraph is deleted.

هیچ چیز مثل این بد نیست . تازه می فهمی این دنیا هیچ قولی به آدم نمی دهد . اینکه درست عمل کنی . نتیجه نگیری . عادلانه نیست . 

یک پاراگراف را حذف کردم . این جمله لعنتی بالا باقی ماند .   ادامه مطلب ...

It is not always possible to write fluently.همیشه نمی شود روان نوشت .

پست دیگر . این ظلم هست . قرار نبود . از من کار بکشید . 

من چیزی بلد نیستم . پولی از این نوشته ها به دست من نمی رسد . به خاطر آماتور بودن . 

همه چیز اصلا اهمیتی ندارد . 

به خاطر من که آرام و قرار ندارم . باید دنبال درآمد باشم . باید بیشتر یاد بگیریم . بیشتر تلاش کنم . باید کتاب های بیشتر و بی فایده یا بافایده تری مطالعه کنم . 

به خاطر اینکه هر روز باید ۱ ساعت خبر بخوانم . یا یا کار دیگری یا اینکه ۱ ساعت حتما جلوی تلویزیون استراحت کنم . چون اگر اون یک ساعت استراحت را انجام ندهم . حتما دچار مشکل می شوم . گاها همه چیز در کتاب ها غیر عملی نوشته شده است. شاید کسی که می نویسد . نباید تحت تاثیر هیچ عاملی باشد . تا راحت تر تمرکز کند . روی موضوع خودش عمیق شود . بر روی طرز نگرش خود کار کند . خاص تر عمل کند . دلیل اش را می فهمیدم . خیلی روانتر می نوشتم . حقیقت این هست . همیشه نمی توانم . روان بنویسم .   ادامه مطلب ...