تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

استعاره سنگ و جمجمه Stone and skull metaphor

داستان پرداخت پول و گوش و فهمیدن که کلاس اول می گفت : قضیه از این قرار بود که قدیم ها بین قبرستان مرده های قدیمی که کسی را نداشتند یک نفر پیدا می شود که پول بسیاری می دهد ... برای اینکه وقتی سنگی را داخل جمجمه کسی بی اندازد اما این سنگ از گوش دیگر خارج نشود .... 

شخص که این داستان را می گفته : منظورش این بوده که وقتی چیزی را برای یکبار به شما گفته می شود ... آن را از گوش خود خارج نکنید یا برای یکبار برای همیشه آن را یادبگیرید ... 

پس پول وقتی به شما پرداخت می شود ... برای یاد گیری ... یک اشتباه را دوبار تکرار نکنید ... دفترچه یادداشت داشته باشید .... 

اما بزرگانی مثل جیم ران اعتقاد داشتند ... قبل از اینکه قدم اول را بردارید : بیشتر یا عموم از انجام دادن تسلیم می شوند ....   The story of paying money and listening and understanding what the first grader said: It was supposed to be that in the old days, among the cemeteries of the old dead who had no one, a person would be found who would pay a lot of money... because when he put a stone inside the skull No one throws it, but don't let this stone come out of the other ear....


The person who told this story: What he meant is that when something is told to you once... do not take it out of your ears or learn it once and for all...


So pay when you get paid… to learn… don’t repeat the same mistake twice… have a notebook….


But greats like Jim Rohn believed... Before you take the first step: Most or the public will give up on doing....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.