تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

گمشدنgetting lost

نه به طور منظم نه به طوری که فکرش را می کردی این یک کار صحیح نمی تواند باشد احتمال دارد دوباره به شکلی برگشته باشه که بشه روش کار کرد و غیر ممکن هست اگر موفق شده باشی باز به چه دردی می خورد... چه چیزی می خواهی روش کار کنی و این معنی بیشتر از آن معنی می دهد معنی .... 

,وقتی احساس می کنی این چیزی هست برای ارتباط با دیگری مثل کسی که در یک جزیره گیر افتاده شاید خیلی بهتر باشد و این معنی برای تو و ارتباط گرفتن خنده دار هست توان نوشتن را نداری و این نوشتن با تو هیچ راهی را به سمت خودت پیدا می کنی این راه خودم را پیدا می کنم به چه حالی می افتم وقتی باز همه چیز را از دست می دهم و این معنی را برای چیزهای بیشتری داری از دست می دهی حال نمی کنی واقعن توان تایپ را نداری توان فرا خوان آدم یک دکمه نیست و توان تایپ کردن وقتی وجود ندارد وقت توان کار کردن ارتباط گرفتن با شبکه احساسات ذهنی خودت را نداری بین همه چیز و همه دنیایی بهم ریخته و گیر افتاده چطوری گله و شکایت های خودم را در درون خودم نگر دارم بیشتر و این ساعت را صرف این کنی که این با خودت و فرا خوان کردن چیزی به اسم انسان داری دور می شوی به حال خودت نگاه کن و این معنی را با خودت نگاه کنی پس برای چه معنی را بیشتر به حال خودت نگاه کنی و حتی در حال انجام دادن و دنبال کردن 2 تا چیز پشت سر هم هستی نمی توانی روی یکی از آنها تمرکز کنی پس خودت را بین این معنی ها گیر انداخته ای و به خودت برای هر حالی که دوست داری به خودت بیا به چیزی که فکر می کردی این معنی و این معنی را برای خودت باید چیزی را با یک معنی که داری و این معنی های گیر افتاده ای که داری و این معانی برای گیر افتادن دیگر خودم هم نمی دونم دارم چی را تایپ می کنم اما انگار این هم دارد خراب می شود و این صدایی که از خودش می دهد فکرم را دارد به هم می ریزد من باید این کار را برای خودم تغییر بدهم و این راه را برای چیزی که دوست دارم کارم را به بهترین نقطه که دوست داشتم و این کار را برای وقتی که نیاز دارم و بهتر از گذشته از اینکه من باید من نباید و این کار را برای کار و دکمه های دیگر و ... روی هم تمام به طور کلی و چیزی که را دوست دارم برای این معنی و کارهایی که دوست دارم و چیزهایی بیشتری را که می خواسته ام و این معنی را به هر حالی یک تغییر دیگکری توی زندگی دارم و کار را برای بیشتری من می خواستم و این نگاه و چیزی را که دوست دارم برای معنی که داری و کاری ه می خواهی برای خودت را به هر حالی که دوست دارم برای این معنی های که می خواهی پیدا کنی و این تغییراتی که علاقه داری روی واژه ها و تغییر چیزی که داری می خواهی انجام بدهی اما این وقتی به هر حالی که دوست داری کار را برای این معنی و این چیز را برای تغییرات و دکمه های که هرگز از آنها استفاده نکرده ای این هم یک نرم افزار هست این هم یک وسیله است که می خواهی مثل بقیه و از این ماشین می توانی درخواست کنی که باید برای من کار کنی و این وظیفه این چیز آنلاین هست و نمی توانی در صفحه ای که توان آن را ندارد این کارمندی هست که می تواند برای شما بنویسد و این تغییرات آن را اعمال کند و حقایق برای تو خاموش بوده و این کار را می توانند به راحتی از هر چیزی که هست آن را بسازند و این توان کار کردن روی هر حالی را دارند که شما نمی توانید در نظر بگیرید یک فایل اکسل یا یا یک فایل ورد نمی تواند برای کسی عمل کند این آدم مجبور باشد جایی این کار را انجام دهد که خودش را بیشتر کار بکشد مثل یک صفحه که دیگر جایی در قسمت دیگر یا هر جایی که آن فرد یا چشم به آن هست یا چشمی به آن نیست انجام دهد پس دوباره و دوباره این کار را انجام دادن من هنوز این کار را احساس نمی کنم با این که چندین کلماتی را نوشته ام هنوز احساس می کنم خواب هستم .....

معنی بی معنی برای این نوع کار کردن تعریف خاصی ندارم ... در نظر بگیریم ...که خودم هم نمی توانم خودم را راضی کنم و خسته شدم از اینکه مرحله بهتری و احساس بهتری نسبت به کار کردن ندارم الان به شکلی نه آرامشی برای من ندارد پس به غیر از اینکه آرامش می تواند برای من به وجود بیاورد پس می تواند اصطراب برای آدم به وجود بیاورد پس به چه چیزی میت وان اعتماد کرد میت وان شوخیت گرفته می توان تمرکز کرد پس این تمرکز را طوری کار کنی ... طوری روشی را نداری پس چه چیزی را می خواهی بعد از نگاه بخشی از کارخود را انجام داده ای پس برای چیزی که می خواهی راه خودت را پیدا کنی راه خودت را بعد از این معنی که می خواهی پس راه حل چی شده راه حل و اینکه بین کارهای تکراری افتاده ای و این راه برای معنی بیشتر چیزهایی که دوست داری و این معنی را باید هر کاری که دوست داری علاقه ندارم بعد از اینکه وقتی که چیزی را برای خودت و کار و چرا؟ و چگونه های که معنی و کاری که می خواهی وظیفه این کار را به طور بهتری انجام بدهی و یاد بگیری که کار خودت را انجام بدهی و این که خیلی حواست پرت می شود حواست به اتفاقات بیش از حد داری کار می کنی به خاطر این هست که اصلن کار نمی کنی آره به خاطر این هست که من کار نکرده ام دکمه ها را نمی شناسی و این معنایی زندگی هست به خودم و این چیزی که به خودم دارم یاد می دهم من معنایی چیزی که برای خودم را بیشت از اینکه به خودم اعتماد داشته باشم منتظر این هستم دیگران برای من چه تصمیم دارند چه کاری را می خواهند انجام بدهند پس چه روزی دنیا من را انتخاب می کند تا اینکه بخواهم کاری را بدون ترس انجام بدهم مجبورم کارها و بخش های بد کارم را تحمل کنم تا اینکه تمرکزم را بدست بیاورم این معنی این هست کسی دیگر باید بیاد کار من را درست کند نه به معنی این هست تا اینکه ارتباط با چشم و دستم ایجاد کنم و کارهایم را به خوبی انجام بدهم کارهای ضعیف را تحمل کنم شاید من یاد نگرفتم کارهای را که بقیه خیلی خوب انجام می دهند من کمی سخت تر از بقیه درک می کنم و این شده کار من را از بقیه جدا می کند پس به خاطر چه چیزی شده که این طوری شده یا علتش چی بوده و اینکه خیلی وقت بود به دنبال کارهای بیهوده می کردی و کار خودت را خیلی کم انجام می دهی پس به خودم نیاز دارم که چه معنی را برای دیگران و چیزهای که دوست داری انجام می دهی من می خواهم کارم را به بهترین نحو انجام بدهم به خاطر این مسئله کاری انجام نمی دهم چون بلد نیستم که کار کنم چرا بلد نیستم کار کنم کس دیگری را نمی بینم که کاری انجام دهد من دارم روی این مسئله که باید چطوری کار کنم پس به خاطر این شده که اینطوری شده است و این معنی را باید دنبال کنی باز دوباره دارم بیش و این راهبردی به سمتی ندارد من نمی توانم کار کنم و این کار کردن را برای خودم و غیر از اینکه می خواهی چه دلیل داره که خودت را با مدل های تکراری و اشتباه خودت کار کنی به چه معنی و نمی توانی خودت را برای کم یا زیاد شدن کارهای که انجام شده و این تمرکز خودم را برای خودم و اینکه چیزی را برای خودت نگه داشته ای واژه های گم شده و تمرکز کم شده و اینکه فقط می خواهی با نوشتن های خیلی زیاد این خالی بودن را پر کنی پس چرا می خواهی اینقدر این کار را برای خودت انجام بدهی و اینکه با هر مسئله ای هست برای خودت را برای نگاه کردن و اینکه می خواهم برای نگاه کردن راه خودت را نگه داشته ای من باید به شکلی نگاه کنم که مسائل را راحتر از گذشته داشته باشم من با این وضعیت نمی توانم کنار بیام و این معنی را برای خودم دنبال کنم این کار برای من چه چیزی را به دنبال خواهد داشت و این معنی را برای اینکه می خواهم برای راه دیگری داشته باشم و اینکه من باید کارهایم را برای این معنی را داشته باشم به خاطر اینکه دیگران هر لحظه نمی خواهند چیزی را مطالعه کنند ولی عده ای هم در این دام خواهند افتاد که این مطلب را دنبال کنند و اینکه هیچ پشتوانه علمی در این مطالب رعایت نشده فقط اینکه یک آدم بدون دانش یا با تجربه های که دارد فقط دارد یک سری نوشته را می نویسد و در دامی قرار می گیرید که آیا هیچ راهی دارد و این کار برای من و شما چه سودی خواهد داشت دوست داری به خودت کمک کنی فقط داری تمرین می کنی تایپ کنی یا اینکه فکر کنی پس باید چی کار می کردم باید به این فکر کنی فقط خودت و خودت هستی که می تواند خودش را رها کند و از پس بقیه راه بر بیاید بقیه راه را به تنهایی خواهم رفت دیگر خسته شده ام خواب یا خسته یا نمی توانم برای اینکه خودم را متقاعد سازم چیزهایی را که دارم را به دیگران تقسیم کنم راه من نیست پس باید طوری کار کنم که مسائل را شخصی نکنم باید کار کنم باید نگاه کنم و این معنی من هست باید تمام لحظه را باید از نگاه دیگری دنبال کنم راه دیگر به چه درد من یا دیگران می خورد هنوز به مرحله ای از راه نرسیده ای که این کار را انجام بدهی فقط و فقط می خواهی که باید یک کم کار کنی من دوست ندارم این کار ها را انجام بدهم باید یک ماهیچه ورزیده داشته باشی که این کار را برای خودش انجام می دهد و اینکه من سالها تلاش کرده ام به خاطر اینکه یک آدم عقده ای باشم که به هیچ چیز یا هیچ هدفی نرسیده ام و اینکه باید از عده ای که می خواهند چیزهای را از آدم بگیرند و هر چیزی را که دوست دارند و چیزهایی را که دوست یا علاقه ای به آن ندارند انجام بدهند و این نیاز من باید کاری کنم و این کار من باید راهی پیدا کنم و این معنی را باید راه به جایی برساند من نیاز به این مسائل ندارم ... تمام تمرکز خودم را از دست داده ام و این نیاز من هست که دارم کار می کنم و این جنگ ستارگان یا جنگ با یک بازی کامپیوتری هست فقط دارم بازی می کنم این هم یک بازی کامپیوتری هست که دارم می نویسم من شاید این کار را بلد باشم و این کار باید نیاز می خواهم این کار را برای خودم انجام بدهم واقعن دارم خیلی سرو صدا می کنم و این معنی را با خودت نیاز داری ...

یک اشتباه بزرگ هست که داری پشت سر هم آن را انجام می دهی و این اشتباه را برای خودت داری بزرگ و بزرگتر می کنی به این فکر کن این کار تو را به پول نخواهد رساند به فکر می کنی تو را به هیچ چیز نمی تواند تو را برساند و این شده راهی برای اینکه وقت خودت را از دست بدهی من باید این تکرار های منفی را برای اینکه به خودم و این کار غلبه کنم و این معنی و لیستی را انجام بدهم فقط دارم کار می کنم و این کار برای من بهترین کار را انجام نمی دهم و کاربرد کمی دارم و کسی من را مدیریت نمی کند خودم باید خودم را مدیریت کنم و وقتی که این کار را برای خودم انجام می دهم و این نوشتن را به سوی نوشته ای دیگر و  راه دیگری نشان می دهد پس چه چیزی می تواند من را هدایت کند و راه دیگری را برای من پیدا کند راهی وجود ندارد هیچ راه فراری وجود ندارد این کار من هست که می خواهم نیاز دارم کار خودم را برای خودم نیاز دارم کار بهتری انجام دهم من دارم کار می کنم من دارم به خودم راهی را نشان می دهم که کار من بهترین کار دنیا هست و این کار را برای خودم نیاز دارم و این کار برای این هست که انسان برای خودم نیاز دارم و این معنی را برای خودم می سازم که انگار این بار نمی توانم از خودم سوال کنم این کار برای من چه چیزی را خواهد ساخت و اینکه و اینکه دیگر نمی دانم چه چیزی را از دست می دهم و این معنی را برای اینکه باید خودم را از چیزی که دوست دارم این کار را برای اینکه من این کار را نمی توانم انجام دهم من باید یکم بیشتر تلاش کنم و این تلاش ها را به جایی نخواهد رساند و این معنی هست و اینکه ضرب آهنگ زندگیت هست که شروع می کند به سخن گفتن و دلیل اینکه کار نمی کند و اینکه چرا به دیگران اعتماد نمی کند چون اعتمادی به خودش ندارد و این اعتماد نداشتن به خود باعث این می شود که لحظات زندگی را از دست بدهم و اگر به خودم اعتماد داشتم کار بیشتری انجام می دادم و کارم را برای همیشه ترک می کنم می روم و یک گوشه ای افسرده می شوم چون دیگران یک آدم دست و پا چلفتی و یا آدم بی ارزشی تو را می شناسند و اینکه باید این اشتباهات را انجام می دادم که این کار برای من مثل یک کاری هست که می توانی یک لیوان آب بخوری این نوشته ها را بنویسی و این نوشته های کاری به کار شما ندارند و این کارها برای از این چیزی که دنبال هیچ معنی و هیچ کاری نداری فقط دنبال نوشتن هستی پس باید راهی و برنامه کاری منظم را برای خودت بسازی و ساعت مشخص مخصوص کار کردن و بیدار کردن خودم می شود من حوصله ای برای بیدار شدن ندارم و این کار باید یک راه بهتری باید داشته باشم که از لاک خودم بیرون بیاید مگه لاک پشت هستم شاید من یک لاک پشت هستم و نمی توانم دکمه ها را لمس کنم و این در حالی هست که باید این کار را انجام می دهم ولی شیوه من مثل خرگوش ها بوده که خیلی زیاد و در حال خواب و استراحت کردن بوده به موقع اش از لاک پشت جلو میزنم الان موقع خوابیدن هست و استراحت کردن موقع خوابیدن هست ...موقع برای کار کردن نیست پس چرا باید این کار را  انجام دهم و این ... این هرچیزی می تواند باشد جملات اشاره می توانند هرچیزی که دوست داری قرار بگیرند وقتی می گویی این معلوم نیست کسی که آن را می شنود چه چیزی و تعبیری از این دارد سمت راست یا سمت چپ درست یا غلط یا اشتباه فقط در حال اشتباه کردن هستی و اگر کار درست و به درد خوردنی بود باید بیشتر از این انجام می شد و کار را خیلی راحت تر از این انجام می داد ... وقتی زیاد از یک ابزاری استفاده می کنی فکر می کنی که خیلی خوب روی آن تسلط پیدا کرده ای و این راه را برای خودت مثل چیزی که عادت پیدا کرده ای و این راه را برای خودت نشان داده ای این من هستم که می توانم این کار را انجام بدهم من باید این کار را  انجام می داده ام و این کار را برای خنده انجام می دهم خنده و کار کردن این نشان دهنده این هست که فهمیده ای که هدف چیز مهمی نیست مهم نیست که هدف را می زنی یا اینکه نمی توانی آن را بزنی گاهی هدف را بزنی مهم این هست که یاد بگیرید گاهی هدف را بزنید نه اینکه همیشه باید هدف را بزنید و اینکه هدف را باید به سمت یا دید کار های بهتری را انجام بدهی من می خواهم کار و عقیده خودم را به حالتی در بیاورم که دوست دارم این را برای چیزی که دوست دارم انجام بدهم این شده کار من این شده زندگی من این شده لذت زندگی که من می خواهم از آن ببرم و نیاز دارم کار خودم را به دست بیاورم این نیاز من هست و این کار برای این هست که لذت زندگی من باید به چیزی بیشتر باشد تا اینکه این کار مسخره این چه کاری هست و اینکه هنوز برای من این نوشته ها اصلن اهمیتی ندارند نوشتن کار زیاد خوبی نیست پس چه نتیجه ای از اینکه من می توانم کارم را برای خودم بگیریم یا اینکه کارخودم را از خودم دور یا نزدیک کنم یا در حال نشخوار فکری هستی و چیزهای بد زندگی و تصاویر کابوس شکلی را از دید خود می گذرانی ... یا اینکه اتفاقات مسخره ای که داری به صورت خنده دار می بینی و اینکه می خندی کسی هم به صورت تنهایی بخندد می گویند دیوانه شده و ... 

 

ادامه مطلب ...

گم شدن getting lost

به سختی نمی شود . حتی جلوی خودم را نمی بینم . اصلا روان که نیست . خیلی سخت هست. تمام صحبت من این است . سختی کار سخت هست . من عادت به این کار کردن ندارم . به خاطر چه چیز به این غلبه می خواهی کنی . غلبه بر مشکل حس این است . یک عمر این مشکل فقط مال من بوده . در حالی که به راحتی می شد . با کمی تمرکز کار کردن این مشکل را حل کنیم . به خاطر همه چیز درهم و برهم شد . هزینه وقت گذاشتن و تمرکز کردن .   ادامه مطلب ...