Traffic of thought ترافیک فکر

خیلی عجیب هست یک در خواست از خودت . تا این حد نتوانی کنترل همه چیز را خودت را بدست بگیری. بعد یک دفعه بوم.  پیدا می کنی؟ قبل فکر کرده بودم نویسنده شدم. الان یک طرز فکر اشتباه بود. فقط غلط و غلوط تایپ می شد.هنوز متلک متخصص یادم هست. چه متخصصی من که برای تایپ نوشته خودم هنوز درگیرم. هنوز متخصص نشده ام. هیولای درونم هنوز خواب هست . امیدوارم که بیدار شود. دارم دعا می کنم. به خواسته ها و هدف هام نزدیک شوم. اما خیلی دور هستم. از چیزی که می خواهم باشم . هنوز مشکلات بزرگی وجود دارد در کارم و اندیشه ام دلم می خواهد پیشرفت بیشتری داشته باشم . روی چیزی که ندارم . کنترل داشته باشم. در حال فکر کردن هستم. آیا اتفاق افتاده و من بی خبرم.قطره های آب ریختند . روی نخ یا پارچه . به صورت یک دایره کامل در آمده اند . انگار معجزه ای در حال رخ دادن هست . طبق برنامه پیش رفته ام همیشه اینجور زمانی عصبانی می شدم . شما در حال دیوانه کردن من هستید. منظور من اتفاقات ناخواسته هست.به درد نخورترین چیزی که تا به حال دیدم چی بوده؟ شاید احساس می کردم یک کتاب . به درد من نمی خورد . من را تغییر دادن کتابها . متاسفانه اشتباه در اشتباه فقط یک اشتباه پیش آمده برنامه یا هدف این نبوده ویرایش یا حتی نوشتن هم نبوده.در حال تغییر کردن از حالتی به حالت دیگر هستم . چی به روز و روزگارم آمد . در حال کار هستم. آره ای کاش.می شد یک کاریش کرد شما محدودیت دارید اما هیچ کس به درد من نمی خورد. چه چیز به درد نخوری بدون فکر کار کردن یک آگهی تا پیشرفت کردن خلاصه شده اید . در حال تبادل پیشرفت هستید تا روزی که پیشرفتی ندارید. با تمام وجود به چیزی که فکرش را نمی کنی در زندگیت اتفاق افتاده . در حال پیشرفت با تمام سرعت نیستی. به چه دردی می خورم.اگر نتوانم خودم را به خاطر اشتباهاتم نبخشم. من یک خود تخریب گر حرفه ای هستم. چرا به این حال روز افتاده ام وقتی هیچ چیز مثل گذشته برای من کار نمی کند من در حال پسرفت هستم. اشتباه تایپی نیست دارم . به عقب بر می گردم . خودم به خودم دروغ می گویم همه اش همینه واقعیت همین هست.تبادل فکر ندارم. از مشورت کردن بیزار هستم.با چند روز کار کردن روی پروژه خودم. نه کار کردن روی پروژه دیگری یا دیگران. حوصله نداری به خاطر همین .توانایی پیدا نمی کنی . چرا همیشه به یک فرد بی حوصله تبدیل شده ای. من حوصله ندارم . خودم را درک نمی کنم.ذهنم درهم و برهم فکر می کند. یک ذهن پاک نیست. ذهن پاک از هر نوع تردیدی در صورت اشتباه کردن سریع از افکار ترسناک و تردید آور پاک می شود. بدون خودکار هست. این جای تعجب هست. از کلمات عربی استفاده می کنم. به جای بدون از لا استفاده کردم . عوضش کردم. ترجیح بده از سر خط یا اینتر استفاده نکنی . هیچ سر نخی در دست نیست. انگار دارم ادامه می دهم تا کجا می توانم ادامه  بدهم. آزار دهنده است که تعداد جملاتی را که می نویسم. اراده ای ندارم که اصلاح کنم. تایپ کنم ادامه دهم . به پول و موفقیت برسم. راه خودم را بسازم. مدرسه بی حرکتی . بدوم مشق مدرسه بدون آموزگاری هست . نه معلمی نه شاگردی نه نیمکتی نه کلاسی برهوتی هست خلاصه .  این جمله آمد . بعد از قبل. چی گفته بودم حرف نون هم خودم را راحت کردم مربوط به زمان هست. نون قرار نمی دهم. قرار تحمل این واژه را ندارم. مشکل بر انگیز شده در حال فرار از دست واژه های پر تکرار گذشته انشاء نویسی شدم. کجا بودم؟ با صدای .بی صدای . بی فکری یکی از بزرگترین مشکلات فکر این هست. اول خیلی بی صداست.دوم خیلی کم نرف هست. خیلی بدون جی پی اس یا ژیرسکوپ یا قطب نمای .همان اختلاف نیم درجه اشاره شده در کتابهای دارن هاردی هست . با تمام روش های که فکرش را کنی . امتحان کردم چرا این امکانات برایم کم بوده من کم یا زیاد بوده ام. هر چیزی نیاز به رفت و آمد های خودش و ترافیک فکری خودش را دارد. ترافیک فکری من هم خلاصه کم و زیاد هست.  هیچ مانعی نیست. آماده باش. دادی .پیش میروی . در حال پیش رفتن هستی. ترافیک کمتری از جریان انرژی الان هست. انرژی بیشتری وجود دارد. خودت و نفست را حبس نکن .  دیوار ذهنی دماغ و صورتم و بر خورد تجسمس با مانع خساراتی را به اعتماد به پیشرفتم مختل شد . تا اینجا اعتماد به نفس و عزت نفس و فرق این دوتا کم بود. این همه واژه عجیب و غریب و غیر کاربردی سر هم بندی کردی؟ دلت خنک شد .سطح تخریب آنجا هیچ کنترلی نداری. خلاصه میای ؟ نمیاد. هر چیزی که فکرش را کنی به سرت میاد.از همه چیز مسخره تر ای کاش یک دکمه ای داشت گوش. قورباغه بود . کر شده بود . هیچ چیز نمی شنید . داخل یک سوراخ افتاده بود . بقیه قورباقه ها دورش جمع شده بودند . می گفتند : تلاش نکن .  پس ذهن یک چیزهای به شما پرتاب می کند. به صورت نرمال شما بعد از ناراحتی نیاز به پرتابه های ذانی دارید. تا حواس شما را پرت کند. پس مدیریت ذهنی به خاطر این موفق می شوید . حالا آموزه های استفاده می کنیم . ریکوست این هم اینگلیسی هست. درخواست می دهد الان بدجور تمرکز کردی. تمرکز خیلی .بالا و بیش از حد هم خوب نیست. یک جوری احمقانه هست . وقتی تعادل به هم می خورد . شما خیره می مانید . اصطلاح مات می برد . شما را نور به چشمتان می خورد. و هیچ چیز نمی بینید. مثل گوزن که نور ماشین وسط جاده. بیخیال . می شوید . واکنشی ندارید . این پرتابه ها هستند مجبورند . یعنی ام تمرکز خوب هست. هم بد هست.فوق تمرکز خوب نیست. از اسمها سوء استفاده می کنی . شاید دوست داشته باشند یا نداشته باشند. یا چرخیدن.نیاز داری یک وکیل این نوشته را شروع به خواندن کند . کجا حق کپی رایت را نقض کردی. کجا بدون منبع صحبت کردی .کجا زیاده روی کردی ، نیل یا میل به تعادل یک طرفه و اشتباه داشته ای. متن پر از اشتباه هست.این وسط درست هست . می خواهی بروی به سرعت نیاز به وسیله ای داری . برای حمل و نقل . نیاز به عادت داری . به خاطر زحمت های دیروز هست. که امروز سر وقت اینجا مشغول کار کردن هستی؟ آیا موفق بشی؟ آیا موفق نشوی؟آن شخص که پول دار موفق تر و چاپ شده تر روی جلد کتاب هاست به چاپ این نوشته ها به نام خودش نزدیک تر هست. یا من پس من نباید .نشر دهم. در اینترنت کار شاخی انجام دادم. کارم درست بود. تمام مدارک را روی هم.مدرکی نداری. شواهد . مثل فیلم های تلویزیون دائم مدرک .دلیل را جمع و جور می کنی. یک نفر هستی بدون آنکه متن را بخوانی . نشر یا دکمه انتشار استفاده می کنی . ابزار و امکانات لازم را نداری. پس شواهد دال بر این است . به زودی این مطالب را حذف می کنی . این کار را رها می کنی و میروی سراغ کارت . این که نشد . کار .شغل بدون درآمد مالی فقط تیر در تاریکی برای اینکه در روزی به دادم برسد روز مبادا کدام روز هست . روزی که هیچ درآمدی از محل هیچ نوشته یا مطلبی نداری از تایپ کردن هیچ سودی به تو نرسیده . هنوز اعتقادم بر این است کاغذ بهتر هست . زیر خط و هایلایت و انجور کارها را می شود. انجام داد داخل اینترنت آموزش می دادند . رویایی داشتم بر استفاده تایپ از گوشی و تایپ کردن پستی بس راحت نه اینطور دردناک و پر زحمت . این که نشد کار.این هم چراغ قرمزی هست. پر تراکم .این ماژیک استاد یا گچ استاد بود . کولاک می زدیم. نشد که بشه. روی هم رفته من حوصله نداشتم. اگر حوصله داشتم. هر روز خودم را کوک می کردم . از این چیزها می نوشتم .با لام یا دهانم صدا در می آوردم . زبانم را به سقف دهانم می چسباندم و با سرعت آن را رها می کردم. مزاحمت و آلودگی فکری و صوتی ای جاد می کردم. به دستی که انگشتانش باز هست و بعد بسته می شود.فکر کنید دائم فکر کنید. فکر شما و دماغ من که دائم به شیشه برخورد می کند ولی این شیشه نه وجود دارد. نه راهی به جایی دارد. نقش زمین می شوید.حالا نا امید تر می شوید تماسی برقرار می کنید . پشت خط هیچ کس نیست . یا جواب نه می گیرید؟ آموزش می بینید چیزی را با ۱۰۰ تماس بفروشید و ۱۰۰ تماس می تواند ؟ کار شما را متحول کند. هیچ کالای برای فروش نیست. مشکل این هست . یعنی چی؟خودت را داخل فیلم تصور کن که رهات کردند داخل بیابان باید خودت را نجات دهی؟ باید به آب برسی.اگر به آب نرسیم. خیلی زود به فنا می رویم. اما مشکل اینجاست؟ اگر به هدف ناملموس خود که نمی دانیم چیست ؟نرسیم باز هم زنده هستیم. مشکل واقعی چه چیزی هست. هدف چیزی هست. می شود . بدون آن هم زندگی کرد تازه وقتی ندانیم. چی هست. مشکل بیشتر هم هست.چقدر می خواهی ادامه بدهی من می دانم که فردا دل سرد می شوی.تا تو بیای دیگرا از راه میرسند که روابط بهتری دارند. باید چیزهای تازه تری و هنر تازه ای یاد بگیری نمی توانی با این وجود به راه خودت ادامه بدهی . به کجا می خواهی برسی؟ نیاز داری چیز تازه ای ارائه دهی راهی نداری که پیشرفت کنی. خورد شدن در یک نقطه. نقطه پایان. نقطه شروع نقاط نامشخص . بوی بد.مرداب.ماندگی.باتلاق.گل و شل. راه نرفته ؟ چه میزان توان جمع آوری و تایپ روی ۱۰۰ درخواست داری . ۱۰۰ درخواست دیگر این ها پست نیستند ۱۰۰ تا در خواست می خواهی بفرستی برای ۱۰۰ روز آینده یک چیزی ؟ انجام بدهی . تمام حرکات خودت را کنترل کنی.نسخه های عجیب غریب برای فروش و درهم و برهم کردن کارهای مارپیچ و مارو پله کار کردن مهمترین نوع کار هیچ کاری انجام ندادن هست . انتظار اینکه ببینم حالا چی میشه؟ حالا ببین که هیچ اتفاقی نی افتاد . برای روی هم رفته تمام نکات را در یک پیچ باید اعمال کنی . پیچ ناتوان شدن و خسته شدن . مثل قب خوردن از سمت راست به چپ .چپ به راست . بخش کار نشده چیزی که به هرز رفتن ادامه داده نیاز کثیف بخش هیولای که هر لحظه به عصبانی تر شدن و بزرگ شدن ادامه داده تا اینکه روزی شروع می کند. به بلعیدن بخش های فکری دیگر این چه چیزی بوده که حالا درگیری محکم و محکم تر هم به درد آن نمی خورد. فقط باید بی تفاوت از کنارش بگذری . لجن یا مردآب گونه درآن بلعیده می شوی. با تمام صبری که دارم نیاز دارم. این موضوع فرق صبر نداری یا اینکه بیش از اندازه در این کار صبر کرده ای.

  It is very strange to make a request from you. To this extent, you cannot control everything yourself. Then once boom. do you find Before, I thought I would become a writer. Now it was a wrong way of thinking. It was just typed incorrectly. I still remember the expert teasing. What an expert I am, who is still struggling to type my own writing. I am not an expert yet. The monster inside me is still sleeping. I hope he wakes up. I am praying To get closer to my desires and goals. But I am very far away. From what I want to be. There are still big problems in my work and thinking, I want to make more progress. On something I don't have. have control I am thinking. Did it happen and I don't know? Drops of water fell. on thread or fabric. They are in the form of a complete circle. It seems like a miracle is happening. I have gone according to plan, I always get angry at times like this. You are driving me crazy. I mean unwanted events. What was the most unpleasant thing I have ever seen? Maybe I felt like a book. It doesn't work for me. I changed the books. Unfortunately, the mistake in the mistake was just a mistake, the program or the purpose was not editing or even writing. I am changing from one mode to another. What happened to my day and age? I am working Yes, I wish. It could be done. You have limitations, but no one is of any use to me. Don't worry, without thinking about working an ad, you are reduced to progress. You are exchanging progress until the day you have no progress. With all your heart, something that you don't think about has happened in your life. You are not progressing at full speed. What's wrong with me if I can't forgive myself for my mistakes. I am a professional self-saboteur. Why am I so down today when nothing works for me like it used to I'm regressing. There is no typographical error. I will go back. I lie to myself, that's all, that's the truth. I don't exchange thoughts. I hate consulting. After working on my project for a few days. Not working on another project or others. You are not bored because of this. You do not find ability. Why have you always become a bored person? I am bored . I don't understand myself. My mind is confused. A mind is not pure. A clear mind of any kind of doubt is quickly cleared of fearful and doubtful thoughts in case of mistakes. There is no automatic. This is surprising. I use Arabic words. I used la instead of without. I changed it. Prefer not to use line or inter. There are no strings attached. It's like I'm going on as long as I can. It's annoying how many sentences I write. I have no will to correct. I continue to type. To achieve money and success. make my own way Immobility school. I am doing homework without teaching. There is no teacher, no student, no bench, no classroom, in short. This sentence came. after before What I said, the words of Noon, I relieved myself, are related to time. I do not put bread. I am not going to tolerate this word. I was writing an essay while running away from the repetitive words of the past. where was I? with a voice. without a voice. Thoughtlessness is one of the biggest problems of thinking. First, it is very quiet. Second, it is very quiet. Very much without GPS or gyroscope or compass. It is the same half degree difference mentioned in Darren Hardy's books. With all the methods you can think of. I tried why these facilities were not enough for me, I was too few or too many. Everything needs its own traffic and intellectual traffic. My intellectual traffic is short and high. There is no obstacle. be ready. You go ahead. You are moving forward. There is less traffic than energy flow now. There is more energy. Do not lock yourself and your breath. The mental wall of my nose and face and the collision of my imagination with the obstacle of damage to my confidence in my progress was disturbed. Until now, self-confidence and self-esteem and the difference between the two were low. Did you put all these strange and useless words together? Your heart has cooled down. You have no control over the level of destruction there. Are you coming in short? does not come Anything you think of will come to you. More ridiculous than anything, I wish it had a button. It was a frog. He was deaf. He did not hear anything. It fell into a hole. The rest of the frogs gathered around him. They said: Don't try. So the mind throws things at you. Normally, you need spiritual projectiles after being upset. to distract you. So you will succeed because of mental management. Now we use the teachings. This request is also in English. He requests that you are concentrating badly now. Too high and too much concentration is not good. It's kind of stupid. When the balance is disturbed. You stare. The term mate takes. You are blinded by light. And you see nothing. Like a deer in the middle of the road. never mind . You will . You have no reaction. These projectiles are forced. It means that the concentration is good. It's also bad. Overconcentration is not good. You misuse names. They may or may not like it. or spinning. You need a lawyer to start reading this. Where did you infringe the copyright? Where did you speak without a source? The text is full of mistakes. This middle is correct. You want to go quickly, you need a device. for transportation. You need to get used to it. It is because of yesterday's troubles. Are you working here today? will you succeed Won't you be successful? The person who has money is more successful

And it is printed on the cover of the books, it is closer to the printing of these writings in his own name. Or me, then I should not publish. I did some crazy work on the internet. I was right. You don't have all the documents together. Evidence . Like in the TV movies, you are constantly gathering evidence. You are one person without reading the text. You use publish or publish button. You do not have the necessary tools and facilities. So there is evidence for this. You will delete this content soon. You leave this job and go to your card. It didn't happen. Work, job without financial income, just a shot in the dark to get to me one day, no matter which day it is. On a day when you have no income from any writing or article, you have not received any benefit from typing. I still believe that paper is better. Underlines and highlights and so on. They were teaching on the Internet. I had a dream about using a phone to type and typing a post quite easily, not so painful and laborious. It didn't work. This is also a red light. dense. This was master's magic or master's chalk. We were having a blizzard. It could not be done. All in all, I was bored. If I was bored. I tuned myself every day. I used to write about these things. I used to make sounds with my tongue or mouth. I would stick my tongue to the roof of my mouth and quickly release it. I was causing intellectual and vocal disturbance and pollution. Think about a hand whose fingers are open and then closed. Think constantly. Your thoughts and my nose constantly hitting the glass, but this glass does not exist. No, it has a way to go. You fall to the ground. Now you are more disappointed, you make a call. There is no one behind the line. Or do you get no answer? Are you training to sell something with 100 calls, and can 100 calls be made? Transform your work. There are no items for sale. This is the problem. What does that mean? Imagine yourself in the movie where you were released in the desert and you have to save yourself? You have to reach the water. If we don't reach the water. We will perish very soon. But here is the problem? If we don't reach our intangible goal, which we don't know what it is, we are still alive. What is the real problem? The goal is something. will be He lived without it, we don't know when. What is. There is a bigger problem. How much do you want to continue? I know that you will be cold tomorrow. By the time you come, others will arrive who have better relationships. You have to learn new things and a new art, but you can't continue on your own path. Where do you want to go? You need to offer something new, you have no way to improve. Eating at one point. End point. The starting point of uncertain points. bad smell, swamp, mud, mud and mud. Didn't walk? How much ability do you have to collect and type on 100 requests? 100 more requests, these are not posts, 100 requests, do you want to send something for the next 100 days? do it Control all your movements. The most important type of work is to do nothing. Waiting to see what happens now? Now see that nothing happened. In general, you should apply all the tips in one turn. The twist of becoming incapacitated and tired. Like leaning from right to left. Left to right. The unworked part of something that kept going to waste, the dirty need part of the monster that kept getting angrier and bigger every moment until one day it started. Swallowing other parts of the mind, what is this, that now a stronger and stronger conflict is not useful for it. You just have to ignore it. You will be swallowed in mud or water. I need all the patience I have. It doesn't matter if you have no patience or if you have waited too much in this work.