تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

تمرینات واسنادExercises and documents

یک چیز کوچک یا بزرگ. اتصال عصب به نوشته . 

سخت تر از گذشته شده .

تمرین۱:

امروز مشغول چه کاری هستی؟ 

۱-  در داخل این قضیه کلی اشتباهات وجود داشته؟

۲- من دارم درستش می کنم؟

۳- باید به خودم احترام بیشتری بگذارم؟

۴- شما فرد ارزشمندی هستید؟ 

۵- چرا من نتوانستم، دلیل اینکه خودم را بشناسم. چی بود .

۶- چرا روش درست زندگی کردن ، این همه سخت بوده.

۷-همه چیز خلاف آن چیزی بوده که من تصور می کردم.

۸- برای یک فرد خاص می نوشتی . دائم منتظر بودی؟ پر از وحشت بوده است . نکات منفی همه چیز را چندین و چند بار فیلم زندگی را عقب و جلو کرده ای.

۹- روی روزی که همه چیز خراب یا درست شد . تمرکز می کنم.

۱۰- یک معامله برای خودت در نظر می گیری . شروع می کنی. به پیشرفت کردن . اما دوباره روزی از راه میرسد. 

۱۱- برای فایل های پیشرفت یا پسرفت داری؟ 

۱۲-نا امید شده ای کسی خواهان دانش کم تو در زمینه های مختلف نیست.

۱۳- من یک تایپ کننده هستم . لطف کنید . قصه و پروژه بیشتر بنویسید . رشد علمی بیشتری داشته باشید . تا من تایپش کنم.

۱۴- من یک تایپ کننده بی هدف هستم .من صفحه یک ریال یا صفحه یک میلیون یا صفحه ای یک صد میلیون یا صفحه ای هزار میلیون یا صفحه ای ده هزار یا صد هزار میلیون بار باید کار کنم .هر چه با ارزش تر هدفم را بگذارم . راحت تر کار می کنم. بدون گیر و گرفت .استرس

  تمام روح شما را موریانه ها می خورند وجود با ارزش اعتماد شما را به برنده شدن چه موجودی می خورد . شما نیاز به چه موجوداتی دارید . تا شما را درک کنند . شما وجودی با ارزش و احترام بیشتر هستید.

۱۵- لیست دایناسورهای که باید شکار کنم. این قدر قدمت – یا قدیمی هستند . که حوصله من یکی را سر برده اند . من در خواست کننده هستم. به من کمک کنید . من با تمام این چیزی که از دیگران می بینید متفاوت تر هستم. من دلیل دارم. اعتقاد دارم. پیشرفت احتمال کمتری دارد . پسرفت احتمال بیشتری با توجه به کارایی کارهای که از من  سر میزند. یا ناشی می شوند انرژیت را برای هدف بعدی یا روز بعدی نگر دار امروز احتمال برنده شدن من وجود ندارد . من تحمل کار کردن را ندارم . من دارم روبرو می شوم با اینکه دیگر راهی به جایی نداشته باشم  . درآمدی نداشته باشم . فکری نداشته باشم . شروع کنم به رنگ های رنگین کمان درآمدن.

۱۶- نگاه به کار گذشته. موفقیت های کم قبل . کمبود ناشی از نبودن مربی و حرفهای منفی تمام وجود مورچه یا موریانه به تو حمله کرده است . حالا چی کار می کنی . به خودت بیا داری با خودت چند چند بازی می کنی . میزان گل به خودی و گل از تیم حریف بالا رفته دیگران فکر می کنند. فقط به خاطر بی عرضگی یک فرد هست. اما نمی دانند به خاطر بی هدفی بوده و انجام نشده است من مثل یک آدمی که کارش را خوب انجام نداده نتوانسته ام نتیجه خوبی بگیرم. سیستم مقصر هست ؟ یا من مقصر هستم به خاطر عدم فهم زبان 

Php 

در کد نویسی بوده که امروزه توانایی کاری خوبی ندارید . شما می بایست . خیلی بهتر از اینها عمل می کردید؟ 

شگفت آورترین نتیجه را برای من به ارمغان آورده اید . شما برای هیچ چیزی نیاز ندارید . به خواسته های دیگران و مشورت دیگران به من کمک کنید تا زمین و زمان را متحول کنم.شما نیاز دارید . به چیزی که دوست دارید یا اینکه ندارید . تبدیل شوید. شما وسعت دامنه نیاز خودتان را به هدف نانوشته خود درک نمی کنید .

۱۷-تمام چیزهای که شما را بالا می برد . روزی شما را قرق خواهند .کرد. به دلایل بسیار زیاد چون فکر می کنید . به یک عقل کل تبدیل شده اند .اطرافیان همیشگی خود . روش همیشه گی خود را دارید . اما کسانی مستعد تر و باهوش تر از شما با روش هایی هوشمندانه تر در اینجا زندگی می کنند . دیر یا زود همه چیز تغییر می کند سونومی در راه است. همه چیز را آب می برد . پادشاهی شما ابر قدرتی شما علم همه چیز را تغییر داده است کاری از دست کسی ساخته نیست . دنیایی شما عوض شده . شما به قویترین نوع خودت تبدیل شده ای آن لحظه تعیین می کنی . نمی خواهی ادامه دهی . درست موقعه ای که نزدیک هست . دنیایی شما با تمام آدم های اطراف خود را دگرگون کنی رفتاری عجیب از شما سر می زند . تبدیل به اسکوروچ متحول شده می شوید. قوانین خود را زیر پایتان له می کنید.

۱۸-باز خودت را می بازی . دنیا را طبق قبل کسل کننده و مبهوت در بی علاقگی می بینی . علاقه به هیچ چیز ندارید . این همه تدارک و حرکت به خاطر اینکه اینجا متوقف شوید . هیچ چیز ارزش انجام دادن ندارد به غیر از اینکه شما به خودتان احترام بگذارید از لحظه که این کار را انجام دهید . تبدیل به آدمی متفاوت خواهید شد . لیست لعنتی من لعنتی تمام می شود .

بدون هیچ تغییر و دستاوردی به لیست با کیفیت من با کیفیت.

لیست با کیفیت یا لیست لعنتی کدام من این چیزها را می سازد. احترام یا لعنت یا تحقیر. تحقیر ناشی از شکست . شما را لعنتی می کند. احترام گذاشتن به خود.نتیجه ای دارد . من یک آقای با شخصیت یا جمله بسازید . من هرچی یا من .... با شخصیت .

یا من هرچی یا من .... لعنتی هستم.

۱۹-اهداف کلمات محاسبات برآوردها درست از آب در نمی آیند.بیخیال.

کی یا چه موقعه درست از آب در آمده اند.به خاطر اینکه شما یک من لعنتی بوده اید . الان قدرت تحول بزرگی دارید اما از وقتی که قبل من با شخصیت بوده اید . خیلی گذشته دیگر خاطر ندارید . شخصیت فرد با احترام یا گرامی چیست؟ چه چیزی احترام گذاشتن به خود. شما طوری با خودت رفتار کن . که بقیه دوست دارند با خودشان رفتار شود. با بهترین لقبها.

۲۰-تا حالا هیچ چیز تازه ای نداشته ای من آن را نامنظم نکرده باشم . من از مغزم استفاده نمی کنم.فقط انتقام برای من مهم هست . تمام انرژی من رفت . روی لعنتی یا لعنت شده یا نفرین شده . من به سمت آن کار نفرت انگیز چقدر آشناست .ترسناک و تاریک . باتلاقی و گل و شل دار نوشتن هرگز نزدیک نمی شوم. فقط و فقط عمر سوزی و وقت تلف کردن هست . من دیگر بازی نمی کنم من با تمام این وقایع قهر هستم. من با تمام پیشرفتهای که می توانم داشته باشم. می جنگم .با لگد میزنم زیر شانس خودم لیاقتش را ندارم . یک احمق خود تخریبگر لعنتی بی هدف هستم. هر چی با استعدادتر باشید.حس درد بیشتر هم شما را بیشتر در معرض درد بی حرکتی و نور زدگی به چشم به سر خواهید برد . گاهی یخ می زنید . گاهی بی حرکت چشم گوزنی در جاده .که نور ماشین به چشمش خورده .

۲۱- اشتباهات گذشته شما را زمین گیر کرده هرگز به خود فشار نیآورید . شما به کجا که نمی رسید .آمارها نشان دهنده ۱۷۰۰ سال وقت داشته باشید . از اینجا تا کجا راه نمی روید . مشکل من گوشم نیست . سرم هست . که پر هست . دیگر جایی برای هیچ خلاقیتی ندارم. با این نمی شود کار کرد با گوشی نمی شود کار کرد . با ورد گوشی می شود کار کرد یک نسخه از یک جایی دانلود کنید.

من وقتی به دنبال کار می گشتم . با کارشناس کار صحبت کردم . دائم اعتقاد داشت. که با ورد آفیس گوشی می شود . مطالب تایپی تایپ کرد فقط گفت : که این مبلغ بریز به حساب مطالب صوتی را تایپ کن درهم برهم حرف می زد عکس نوشته من به فکر هوش و رباط افتادم که این مطالب را غلط غلوط تایپ می کنند . چون در نرم افزار صحبت شده بود که پول نریزید . به حساب  خلاصه بعد از مدت ها ورد آفیس را نصب کردم 

 ثبت نام نکردم . سلاح مخفی با یک ایمیل ثبت نام کردم 

 من با جهت دست و شماره و اشکالی که باید مرتبط با شماره استیکرهای خیلی ریز پاسخ می دادم .بلاخره نصب شد. بوم.

من مجهز به ورد گوشی شدم . با چند روز دردسر و خلاصه دیوار بلاک شده روبرو شدم. الان بهتر هست .

۲۲-چه چیزی از دوری بهترهست . همه چیز خوب هست . من حوصله کار ندارم دوری بهترین گزینه ممکن هست . من توقع ندارم. این کار غیر ممکن. کجای من متخصص بود؟ من هیچ راهی به جز لجاجت نداشتم.گمشدن اینکه کار هست . شما نمی توانید تخصص ندارید . با تما تفریحاتی که داری . چطور دلت میاد . بیخیال بازی کردن شود . حرفهای بی سر و ته بشنوی . چون منتظری که از راه برسد . چیزی از راه نمی رسد . از کسی که یک عمر منتظر بوده چیزی یاد بگیرد. چیزی یاد بگیرید. موقع شنیدن این حرف قرمز می شدم . و عصبانی متاسفانه به جز انتظار هم وزن کاری از دستم و صبر کردن .ساخته نیست. ساخته پرداخته باورهای غلط قبلی چون صبر کنی ز غوره حلوا سازی . آن غوره باید هنوز نچیده شده باشد.منظور میوه درخت هست . شرط های دیگر هم دارد خورشید بتابد و آب حسابی به درخت برسد کسی غوره .میوه نرسیده. را نخورد.تا انگور شود. بیخیال . کی برود این همه راه را.

راه. راه .یا ماز . یا مارپیچ. چطوری از بین این همه راه .راه درست را پیدا می کنید.

۲۳-وقتی می شود. از بین راه رفته دوباره برگشت. دوباره خلاصه شد . به تمام چیزهای گذشته. بقیه خیلی وقت هست. بلد بودند. تو بلد نبودی دیوانه وار به در و دیوار می خوردی .تا اینکه معلوم نشده از اینجا به بعد چی می شود. آخر این که نشد کار . توان اندیشه به راه رفتن نبود . نظاره گر کارهای دیگران باشی.

۲۴-تمام شد. نه شروع شد. بخشکی شانس خیلی زیاد هست؟ آخر راه معلوم نیست . راه دور و درازی هست. وقتی نمی دانی چه می خواهی. مسخره بازی ست. کارهای روی هم رفته .میز درهم و برهم هیچ چیزی قرار نبوده سر جای خودش باشد . چرا دوباره اشتباه کردی . تو که هزاران بار این کار را تکرار کردی چرا خودت را متوقف کردی . تا چه اندازه دوست داشته اینجا نقطه پایان باشد.

تمرین-بخش تازه:

1- فکر کنم. یک اشتباه بزرگ انجام داده ام . من این کار نیستم. یک حرفه ای نیستم. وسواسی برای انجام دادنش ندارم. فقط دارم . انجامش می دهم. به دیگران نگاه می کنم. قصه ای ندارم . برای تعریف کردن . چقدر دلم تنگ شده برای اینکه دوباره کارهای عادی را انجام دهم. به هیچ چیزی نزدیک نشوم. کارهای مثل گذشته ای که داشتم .ذهن خودم را درگیر مسائلی کنم . از دیگران درخواست می کنم. چیزی که دارم دارایی که دارم را می فروشم . ارزش آن بالا و بالاتر می رود . دوباره نیاز  دارم. کسی کارهای من را مدیریت کند. خودم از عهده کار کردن برای اهدافم بر نمیام . 

2- گاهی همیشه چیزها یا کارها مطابق میل من پیش نمی روند من فکر می کنم یک آدم کار بلد هستم. اما حقیقت شاید چیز دیگری باشد . شاید یک دروغ گو باشم. زیاد . می نویسد .زیاد ترین حرفهای اشتباه به درد کسی نمی خورد  باید خودم را اصلاح کنم باید به فکر باشم باید این مطالب را بخوانم . فکری به حال سر میز کار الکترونیکی شما می تواند . چند پرونده بلا تکلیف باشد . خوب پروژه آماده شده . اما فرماندهی بی تفاوت آنها را در سطل زباله هم نیانداخته بی تفاوت حتی به آن نگاه هم نکرده ترسناک ترین لحظه این کتاب یا انشاء یا جزوه فقط به درد خودم خورده تا زمانی را صرف کنم. خیال کنم. در حال انجام دادن کاری حسابی هستم. اما همیشه یک دروغ به خودم گفته ام به خاطر پارگی فکر زمان و هر لحظه به غیر ممکن ترین. کار ممکن که می توانست با کمی فکر عادی شود . به هر حال این معمول نیست. نمی توانی با این امکانات ادامه دهی . شما مثل یک سنگ ساکن هستی . چه چیزی می تواند شما را به یک کارمند پویا و پاسخگو تبدیل کند. وقتی شاگرد آماده باشد . استاد از راه میرسد . فقط به این فکر می کنی . اگر آن کار بزرگ انجام نشده بود . دنیا به کدام سمت میرفت . شاید جای بهتری می شد . شاید دیگر این همه دردسر وجود نداشت . به خاطر خودم . چه چیزی را نیاز بوده که انجام دهم . هر حالی که باشی . خودت را به گوشه ای مشغول می کنی . چه نیازی یا آموزشی در این کار داری . یا اگر اشتباه باشد . چی تمام انرژی خودت را صرف نوشتن می کنی . اشتباه می کنی .راه اشتباهی به خاطر کار اشباهی است در چه صورت می توان خودت را در مرحله بهتری از زندگی ببینی من باید چه کاری را انجام می دادم که آن کار را نتوانستم . درست انجام دهم . من باید در زندگی با تمام وجود روی خودم بودنن و نیازهای که داشتم . یا کارهای که می توانستم برای راه بهتری که داشته باشم . نمونه بهتری یا اینکه کار را اینجا متوقف می کردم . با تمام توان و انگیزه یک جاده ناتمام را ساخته ای که به جای خاصی نمی رسد. فقط تا بیره بی هدفی وجود دارد من خودم هم خسته شدم. اما کاری نمی شود کرد چاره ای نیست . باعث شده تا خودت را محکوم یا بی نتیجه رها کنی تمام دایره فکری خودت را محدود به این چیز ساده کرده ای من تمام هنرم همین بود . دیگر کاری به کار شما ندارم . من الگویی برای کار کردن ندارم . چرا باید حرف بزنم . نتیجه ای برای من ندارد من یک حرف هستم . که خودم را در گرویی چیزی که با تمام راه  های که می توانم در دل خودش می شد . کار بهتری انجام داده شده . اما نشد . چون همه شکست می خورند و بنزین یا سوخت تمام می کنند . شما و من همه روی یک چیز اتفاق نظر داریم اگر دستمزدی پرداخت نشود . برای شما کاری هم برای شما انجام نمی شود . پس چطور می خواهید . قبض های پیشرفت خود را پرداخت کنید . وقتی از در وارد شوید اولین چیزی که وارد می شود . شما نیستید. رزومه شما نیست . ذهنیت یا دیدگاه شما نسبت به زندگی همه چیز را قبل شما تعیین کرده . انگار می گویی هر جا می روم .شانس من جلو تر از من آنجا بوده . تخصص داشته یا نداشته شما قبل از اینکه کسی نتیجه گیری کند . همه چیز را تعیین کرده اگر خوب و راحت پیشرفت می کنید . خیلی روان محاسبه برنامه ریزی برآورد و کار می کنید دیگران را می توانید تحت تاثیر قرار دهید دوباره و چندباره زودتر از شما همه چیز را تعیین کرده است.

3- روی خودتان سرمایه گذاری می کنید .یا روی اخبار و احتمالات ممکن شما هر کسی نیستید در حال تبدیل شدن و کامل شدن به آن چیزی هستید که دیگران یا آرزوی آن را خواهند داشت یا اینکه سعی می کنند . مثل شما نشوند . گل ها یا هدفهای خود را بزنند . منظورم امتیازات فوتبالی بوده.من فکر می کنم در حال جستجو کردن برای خودم چیزهای را در راه گم کردم مهمترین آنها هدفم بوده هدفم چیز خاصی نیست یک خط بیشتر نوشتن یا یک پست ّشتر نوشتن بود که با گوش دادن به اخبار از این کار ماندم . هر چه بیشتر سعی می کنم کاری نکنم به خودم فکر می کنم .در حال این هستم . دارم آرزو می کنم . روزی شانس درخانه من را بزند . من به چیزی که می خواستم رسیده باشم. اما همه چیز برخلاف میل من درجریان بود موفقیت می توانست خیلی راحتر از این چیزها درحال جریان باشد . تمام دارایی من کارهای نیمه تمام من بود . کدام فرشته از کارهای نیمه تمام من محافظت می کند. کدام شخص به من کمک می کند تا کارم را به خوبی انجام دهم هیچ تقدیری در حال تغییر سرنوشت خودش خود به خود نبوده و نیست من در حال کار کردن روی شانس خودم هستم . در حال این هستم. که چرا خیلی سخت از رقبای خوب خودم شکست خورده ام من تمام نشده ام کمی از انگیزه ها باقی می مانند لوبیاهای سحر آمیز را باید پیدا کنم کدام استعداد را دارم که کسی کمتر و خودم هم کمتر به آن توجه کرده ام شاید من هم روزی کاری را برحسب تصادف شانس یا اقبال به خوبی توانستم انجا داده باشم . به من کمک کنید؟ کسی به شما کمک نمی کند . گدایی قصه رابین هود کارتون رابین هود دقت کنید داروغه با یک سکه که در آن می اندازد باعث می شود که بقیه سکه ها به هوا بروند و از کوری گدا استفاده کند. بقیه سکه ها که در اثر حرکت یا ضربه به هوا پرتاب شده اند را بردارد . منتهی بدی ماجرا این هست . که گدای کور رابین هود هست.

4- در زندگی چی ؟معنی را چندین بار دیده ای اما شروع به عملی کردن خواسته خود نکرده ای .من روی هر لحظه که بیشتر وقت کارهایت کنی ؟ به جای اینکه نتایجت کوچک شوند . نتیجه ها بزرگ و بالغ تر می شوند . دیگر حاضر نیستی . چندبار یک کار را انجام دهی حاضر نیستی روی کاغذ بنویسی . در حالی که می باید این تمرین را هم انجام می دادی فقط پاسخ می دهی که من باید غریزی بنویسم نه اینکه این همه فکر کنم من باید با غریزه ام خودم را بشناسم من باید جای حروف را پیدا کنم من باید خودم را بیشتر دوست داشته باشم . برای کارهایم نتیجه ای که را دوست دارم را برای خودم من چرا اینطوری؟ شده ام من همه اش به خودم وعده وعید می دهم روزی میرسد که من هم مثل دیگران که می خواهند رویایی در سر داشته باشم در حالی که اینطور نشده حدود چهارده ماه یا ۲سال از اینکه من فکر کردم اینکار را به صورت درستی انجام می دهم گذشته است من فکر کردم . یک حرفه ای شدم در حالی که من یک تازه کار بوده ام من یک متخصص نشدم . متلک که به من داده شد . من می گفتم با سرعتی می نویسم که برای شما باور نمیشه داشت. در حالی که من به آن سرعت نتوانستم نزدیک شوم.البته ۱۰ انگشتی می نوشتم قضیه اینجا فرق می کرد من اینجا متاسفانه کامپیوتر خودم را نداشتم که کارم را به خوبی انجام دهم تمام محاسباتم از کف رفته بود . همه چیزها را خود را از دست داده  بودم. من توانایی های خودم را از دست داده بودم به چیزی که دوست داری؟ تبدیل شو؟یالا من عجله دارم؟ یک عمر فرصت ندارم؟

5- انرژی نداری؟ به چه چیزی فکر می کنی . تمام خواسته های تو از راه نمی رسند . همین جوری در ادیت یا ویرایش چیزی هم باید داشته باشی برای اینکه و سوال اینکه چرا بقیه روان کار می کنند؟ شما تا این حد از کارهای که می توانسته اید انجام بدهی . دور افتاده ای تمام تاثیرات محاسبات معادلات را به معادلاتی تبدیل کرده ای . نمی توانی نتیجه دلخواه خودت را خودت مطالبه کنی. هیچ چیز مثل قبل نیست . راه من مثل کارهای گذشته شده این را هم نیمه تمام رها می کنی هیچ راهی به غیر از انجام دادن خواندن مطالب ناقص نداری دوباره باید بیشتر از گذشته وقت خودت را اختصاص به این قضیه بدهی.  من چند بار به تو گوشزد می کنم . اما توجه نمی کنی که داری اشتباه از اینکه توان دار روی چیزهای صرف می شود . 

بخش سوم تمرین :
مشت من باید با چه چیزی برخودرد کند. وقتی نیاز داری. با هیچ چیز برخورد نکنی نبود . اینطوری بشود . امکان ندارد . واقعیت داشته باشد . اولین خط را با موفقیت نوشتم. من حتی یک خط هم نمی توانم جلو بروم. حفظ  و هدایت چیزهای قبلی من با تمام چیزهایی دارم نمی توانم. جلو بروم . باور کردنی نیست. این نمی تواند ورد خودمان روی این گوشی باشد . با آن استیکر مسخره این دایره اشکال مال شماره ها هستند بعد از ۲ یا ۳ بار سوال های ۱۰ تایی یا توی بسته های چند تایی. خدایا چقدر هوش مصنوعی چیز خوبی هست.من نمی توانم در بسته های چند تایی ورزش کنم یا کار کنم. یعنی فکر کن توی یک تکرار ۸ تایی کل برنامه بدنسازی را باید جا بدهی .یک تکرار اسکات یک لانج یا لانگ یا قدم با وزنه هرچی اسمش می شود . یک دانه دد لیفت یک تکرار ساق پا یک حرکت پرس سینه بقیه همین تکرار تک تایی. ۸ حرکت خنده دار . این از صفر بهتر هست . حقیقت این است . من با تکرار ۸ تایی شروع کردم بعد ۱۲ بعد ۲۵ بعد به ۲ رسیدم بعد به صفر رسیدم بعد به یک رسیدم.من عاشق ورد گوشی شده ام سیو می کند . از بلاگ اسکای بهتر هست از کامپیوتر هم بهتر هست.یک نرم افزار با شخصیت هست. دیوانه کننده است. ای کاش می شد . اکسل هم داشته باشم. فوق العاده هست. خوب ۲ شب هست . که برنامه ریزی نمی کنم . نمی خوانم. عاشق نقض کپی رایت و نقل قول از دیگران هستی . این یکی از دلایلی .
جدید شد . پس دوباره موقع این شد که چه پیشنهادی داری .برای اینکه دوباره تایید کنی . مشغول چه کاری هستی؟ تمام زمینه ها حتی فکرش را هم نمی کردی این همه چیز را فقط به خاطر یک اشتباه همیشه گی.
تمرین بخش  داک:

سلام من اینجا هم یک فایل می سازم خیلی راحت و خوب بدون هیچ ترسی از نوشتن اینجا فکر العاده ساده تر از آنی هست که به اون فکر می کردم

این مشکلات را اصلاح می کنم....

به خاطر خدا دیگر...


تمرین  داک سوم:
۱-تمام نیاز شما را از راه می رسد . کافیست منظر باشید در صورتی از راه میرسد . شما تمایل به پیشرفت کردن داشته باشید. چطور با شمردن این همه تلاش کردن توانستید این همه کار انجام دهید شما که این کار را بلد نبودید . چطور توانستید به راه درست هدایت شوید من نمی توانم ؟روی خودم متمرکز باقی بمانم . همه توان من در این راه . چیزی به برنده شدن نمانده است . کمی صبر کنی . می توانی. خودت را به چیزی دوست داری . برسانی همه آرزو می کنند . که من راه ساده و آسان بدون خستگی بدون هیچ نوع پیشرفت یا امکان تلاش و تقلا را پیدا کنم . بدون هیچ گونه تمرکزی در پیشرفت . له خودم فکر کنم. راه را چندین و چند بار برای خودم پس اندار و پیشرفت. پیدا کنم . من تمام انگیزه را پیدا می کنم.شما را تا آخر به مقصد می رسانم. همه اش دروغ محض هست. اگر بلد بودم برای خودم کاری . نوشته های خود را به حدی برگ کنید که بدون درد سر آنها را ببینید . من تا چه اندازه می توانم به خودم دروغ یا راست .می گویم.
داک سوم :
چی برای خودت فرقی می کند؟ برای چیزی که فکر می کنی؟
داک ۵:
1- همه دارند اشتباه برداشت می کنند .من به اینجا یا جای دیگری که می خواستم. تا با این راه می توانستم برای یک لحظه می توانی دوباره خودت را به حالتی از اعتماد با اینکه من می توانم بدون اینکه در کارم . ترسی به خودم راه بدهم . تا توانایی این کار را داشته باشم روی هم رفته من دارم با خودم می جنگم .چقدر زود عقیده من به اینجا ختم شد من توان کار با این معنی جدید را ندارم روی شما را کم یا زیاد می کنم؟ چرا روی معنی روحیه می دهم . روی شما را کم می کنم
. چرا معنی عکس می دهد مثل : روحیه شما را کم . می کنم. با برنده شدن خودم . من هیچ کاری به شما ندارم چشمان من تشخیص اینکه با درک اینکه با کار نکردن و عقب نشینی خودم چه کاری یا حالی در حال اتفاق افتادن هست. من نمی توانم به جایی که دوست دارم برسم. کسی که کارش خوب هست . کارش عالی هست من دارم به شما کمک می کنم. تمام روحیه خود را صرف این چیزی که می خواهید انجام دهید . نکنید . اگر شکست بخورید چیزی را هم برای آن روز باقی بگذارید؟ همه در حال دروغ گفتن به همدیگر هستیم.من دارم خودم را نیاز به تبادل خودم یا تبدیل.به خودم دارم. چطوری بخوانم هم بنویسم نیازهای من برای کار تازه برای راهی که انگار توانی برای انجام آن ندارم دوباره بیا من را بیشتر از این انجام ندهیم . وقتی راهی را برای خودت می خواهی ؟هیچ راهی نداری؟ این نوشته ها با تمام چیزی که میشناسی فرق می کنند با تمام کارهاب قبل . دیدم به خودت دروغ می گویی؟فکر می کنی نمی توانی روی خودت یا چیزی که برای دیگران با اینکه می توانی ؟ تمام انگیزه من را هدر نده . من روی این کار سرمایه گذاری کرده ام . راه به جزه باخت یا برد . دیگر فوتبال بازی نمی کنم. دیگر تلاش نمی کنم. خودم را در تمام مرحله زندگی چنین چیزی برای تو . نیاز اساسی راه رفته از که بفهمی چه چیزی را نمی خواهی حالا به چه درد می خورد که این راه را برای خودم می خواهم یا اینکه راه را درک نمی کنم . تمام چیزهای که می دانی یا اینکه نمی دانی را دوباره روی چیزی که تصمیم داری دوباره تعریف کنی. چیزی به اسم .پذیرفتن اینکه راه را برای خودت یا چیزی شبیه این همه راه ها را به خودت دروغ گفته ای من داشتم با خودم فکرهای اشتباه یا چیزهای که سر راه شما قرار می گیرد من و شما و چیزهای اینکا به خاطر پول بعضی از چیزها پدید می آیند. نه فقط به خاطر پول نیست . تخصص شما برعکس عمل کرده سیستم آموزشی که به کار رفته یک اشتباه برای شما قرار داده شما را خیلی متوقع.توقع از دیگران باقی گذاشته حرفهای دردناکی که می زنند . از دیگری درخواست می کنی در واقعیت لطف کن به داد من برس . لطف کن به داد من برس. من به تو و این هنر تو نیاز دارم متاسفانه این کار را پرورش نداده هست . چه چیزی هنوز غایب هست. فکر می کنم . دیگران خواسته های در تاثیرات دری وری فکر های ناخواسته . شما هیچ تاثیری ندارند فقط شما را برای چیزهای دیگر آماده می کردند . پیچیده نیست . خیلی ساده است . از آن چیزی که فکر می کردی چند مرحله بالاتر است . توان راه شما گرفته شده است . واقعیت چیز دیگری شما خسته شده بودید.
دیگر نیازی ندارید. با این مشکلات در هم و برهم کردن . بی نظمی . من یک حرفه ای نیستم . توان رسیدن شما را به مرحله بالاتر ندارم از من درخواست نکنید . فقط چیزی را که می دانم . برای شما . بیشتر از این نمی توان .کاری کرد . به خاطر خودت و دیگران این را با خاطر داشته باش به راحتی .عادت کرده ای تو یک سنگ هستی . دلی از سنگ داری . نمی توانی دیگران را درک کنی زحمتهای آنها کارهای آنها را ببینی نمی توانی به خودت دروغ بگویی. چیزی را درک نمی کنی. که برای تو اتفاق نمی افتد.بخش طلسم شده های آرزوهای قلبی. است . چیزی را که خودت لمس نکرده ای را نمی فهمی . درک نداری؟ فقط همین . تمام آرزو و خواسته تو با نرسیدن تو اینکه برنگرد و خواسته خودت را طوری که مطرح یا نداری؟طرحواره ها؟ طراحی های ؟غیر واقعی و غیر عملی؟ چطوری من به اینجا رسیده ام که واقعیت را درک نمی کنم فقط به تخیلات و آرزو ها و هما چیز مبهم دل بسته ام فقط با یک کلمه این برای من غیر ممکن هست . من راهی به جز این ندارم . من یک مبارز نیستم . من خسته تر از آن هستم که کاری انجام دهم تمام دارایی من شده است. اگر دیروز به خاطر خودم بودم به خاطر چیزی که نمی توان و تمام راههای دنیا به تو ختم شده تو خیلی دست نیافتنی هستی چیزی که من دوست دارم دورتر از این چیزی بود که من فکر می کردم . تمام طرح دوستی با زندگی به دشمنی با خودم
 موفقیت را به ناکامی بدل گردی چیزی به درد نخور و عجیب و غریب مثل اینکه من نمی توان تو توانایی این راه را داری بقیه راست نمی گویند چیزی که فکر می کنید. اشتباه هست. من علاقه ای به تیمی جاب .شغل .ای داد. ندارم فقط درآن گیر کرده ام راه من باید به چیزی بیشتر از این چیزی که در آن قرق می شدم و نتیجه اینکه من نباید تردید دیگری می خواستم .تا اینکه کاری برای من انجام دهد خودم باید کاری انجام می دادم تمام نتایج که فکر اندیشید.پیرمرد و دریا. در این راه برای من نبوده راهی به غیر از اینکه به خودم فکر کنم . تمام تاثیرات سنگهای خشک من را از کار میاندازند. تمام دلایل برای شما منطقی هست. برای دیگران غیر منطقی هست. پس دلیلی برای نرسیدن در زندگی ندارید. درد .خستگی . راهی که به شما همه چیز را برای آنکه نمی توانم خودم را به سمتی خاص برسانم . توان کار ندارم روی دیگران سرمایه گذاری نکنید. خودتان را برای آن چیزی که می خواهید به حرکت دربیآورید . همه چیز در حال تغییر کردن هست . شما یک چیز دارید که دیگران ندارند. شما هم . ندارید. فرق شما. قدرت نداشته . خود یا دیگران .اندیشه با تمام خواسته های که از افکار دیگران ناشی شده اند چه خوب یا چه بد در حال مبارزه هستید. من روی شما یا خودم یا قدرت سادگی . هر ۲ مورد من باید به همه چیزی که می خواهم را درک کنم . من تمام آن را با تمام وجود خودم درک نمی کنم به خاطر اینکه شما داری . یک چیز هزاران بار براز خودت شروع به گفتن و شنیدن و پیچیده کردن نیستی. شما و معادلات دنیا هر روز در حال اجرا شدن هستی. به خودت پشت .سرهم نگاه می کنی .من چرا روی خودم و هر چی که می خواهم. اینقدر ساده هستم . روزی را با تمام حالات عجیب خودم به آن چیزی که می خواهم. تمام تاثیرات آن را با تمام وجود برای حالات گذشته خودم و آینده خودم را برای تاثیرات آن می خواهم تمام تاثیر من روی زمان و زمین و دیگران را برای آن مقدار از خودم باقی می گذاری . از این وقایع پر هست.زیاد هست. به خودت نگاه کن داری. چیکار می کنی.انگار این نوشته ها را راحت میشه از هر جایی تهیه کرد اما من دارم با خودم میجنگم . چون واقعی تر از چیزی که می خواستی . دوست ندارند اینجا باشند. دوست دارند کلمات را به هر جایی می برد .روی هم رفته بزرگ و بزرگتر می شوند.تبدیل به عادت تو می شوند. از عهده بزرگترین کارها برمیام یا اینکه دائم دارم با خودم کلنجار میرم این همه نوشته به درد نخور.
داک ۲: 
این داک همان داکیومنت سند . انگلیسی هست . بیخیال.
 برای نوشتن هر چه تلاش کنید . باز هم کم است. نیروی برای موفق شدن برای من باقی نمانده است. یک ساعت و ربع وقت دارم. تا چیزی تهیه کنم. در حالی که هر چه فکر می کردم .اشتباه شد .علت آن را نمی دانم. تا چه حد موفق شدم.احتمال یک درصد از کار انجام دادم. چرا هیچ قانونی برای برنده شدن من وجود ندارد . همه را روی یک قانون تنها گذاشته ای. پیشنهاد من برای تبدیل به اینکه چه؟ چیزی باید تبدیل شود.بعضی از مواقع باید چیزی را تبدیل به چیز دیگرکنید. هر چه بیشتر بهتر امسال و امروز از گذشته بهتر خواهید بود. وقتی ناآگاهی جای خودش را به دانش می دهد . آره من موفق شده ام هنوز ناآگاهی اینجاست. دوباره به جریان قبل بر می گردید . یک راز نهفته در این ماجرای برگشت به عقب وجود دارد . باید بر گردم سر میز کارم. همه چیز را اشتباه انجام داده ام. خیلی کم دنبال پیدا کردن علت هستم. می دانم چون علت من هستم.من هستم که پیشرفت را متوقف کرده ام. چون راهی ندارم. من حوصله ای برای ارتقای این حالت یا موقعیت ندارم. چرا دست به یک اقدام نمی زنی؟ دیروز هم منتظر بوده ای. گذشته هم منتظر بوده ای هیچ راهی نداری؟ راه اقدام.برای من یک پیشرفت نیست. این قانون خیلی بیرحمانه است. چرا فکر می کنم . اگر تلاش نکنم. چیزهای کمتری از دست خواهم داد. چرا شروع نمی کنم. نیاز به اینکه غیر ممکن است. به نتیجه دلخواه برسم.باور کرده ای نمی توانی؟خودت را رها کنی. از لحاظی حتی فکر کردن به موقعیت مود که برایان تریسی اشاره کرده است در بیایم. چطور کار کنم.من آماده کار کردن هستم.اما؟ سوال پیش می آید . چرا هرگز از دست ناتوانی عصبانی نمی شوی؟ دوست داری در موقعیت حالا چه کنم؟ قرار داشته باشی. دوباره تلاش می کنم. هر چیزی هر زندگی یک قانون نا نوشته دارد باید دوباره همه چیز را با معنی تازه تعریف کنی. وقتی که سعی می کنی دوباره روی پای خودت بایستی . چیزی مثل همیشه هست . من نیاز دارم . مثل بقیه عمل می کنم. دوباره به متکا پناه می برم. البته شاید دوباره خسته شوم. اما ؟ اگر چنین کنم با خودم بد کرده ام. از دست گذشته خودم آزرده خاطر هستم . چرا با خودم این کارها را انجام دادم .در صورتی که می توانستم. همه چیز را تغییر دهم. نیاز به مربی نداشته باشید. باید بدانید فقط یک راه دارید. فقط یک عقیده داشته باشید.درست هست .اشکال گوناگونی دارد . اما دقیق بگویم. تسلیم شدن نیست . شما بیشتر از همیشه نزدیک به چیزی هستید. اما خود شما قبل از کارشناس یا خواننده یا هر کسی خودتان را محکوم به تلاش نکردن می کنید. حالا روحیه لازم را از کجا خواهید آورد. از چه راهی وارد خواهید شد. دوباره به گوشه گیری پناه می برید. خودتان را از چیزی که دوست دارید محروم می کنید. دیگران درست می گویند: شما توانایی لازم را ندارید .هنری فورد: چه بگویید توانایی دارید یا توانایی ندارید .همیشه حق با شما هست. پس فرد تعیین کننده شما هستید. چند راه دارید؟ ۲ راه دارید . کدام تصمیم را بگیرم. ادامه دادن یا ادامه ندادن خواسته کسی به غیر از من در صورت که شرایط هموار باشد . در صورت مانع تراشی نکردن خودم .احتمال برنده شدن یا حداقل اقدام کردن فوق العاده بالاست .حالا چند برابر می توانی. کار کنی. اگر مسیر را برای خودت مشخص کرده باشی. اقدام می کنی. بیشتر موقع به علتی موجه.توجیح.پس باید توجیح درست تر باشد.لعنت به غلط املائی. همه چیزها از خاطر می بری.
داک یا سند ۱:

سلام .این ورد هست داخل گوشی و باور نکردنی هست .که این یک چیز بامزه هست. حالا من با ورد. چه کنم؟ من نمی توانم از قابلیت های خودم استفاده کنم به چه دردی می خورم. وقتی نمی توانم؟ برای خودم تفکر روی کاغذ داشته باشم. فقط و فقط ورد می تواند. حساب و کتاب کند ؟من چقدر بی دفاع هستم. اسم من نمی تواند. احساس راحتی کنم؟ به تمام شکایت های که دارم. به خاطر اشتباهاتی که داری. نمی توانی چیزی را که به آن فکر می کنی اینجا انتقال دهی. چرا؟ به چه علت نمی شود .کار کرد. به تمام آن چیزی که فکرش را می کنی. ربط دارد. همه چیز در اختیار نداری من نمی توانم بدون تمام ربطی دارم.فکر می کنم من عاشق کارم نیستم.لعنت به گردن درد. لعنت به کار نوشتن. لعنت به جمله غلط دار. لعنت به صفحه لمسی. لعنت به ه که به جای آن الف تایپ می شود. لعنت به صفحه لمسی که چشم درد می آورد. به چه علتی دارم فکر می کنم. با تمام وجودم فکر می کنم. که فقط نوشتن و نوشتن دارد. به جایی می برد .شما را که هرگز به ذهنت نرسیده.  شما نمی توانی به هدفت برسی. از نقطه استفاده کن. این همه به من فشار نمی آوردی. با گذاشتن نقطه. به من کمک کن. تا جمله ها قابل درک باشند. وقتی مشکل همیشگی رخ می دهد. جملات غیر قابل فهم به درد خواننده نمی خورند. چرا دائم دارم. از کسی شکست می خورم . اون که چیزی بلد نیست. فقط من بلدم. اما حقیقت چیز دیگری هست. من یک جمله هم نمی توانم، بنویسم. چه برسد به یک پاراگراف. فقط مشکل من معنی رسانی جملات هست. یعنی چطوری مدرک دانشگاهی گرفتی. بدون اینکه بلد باشی ، اول و آخر جمله کجاست؟باور نکردنی هست.

خنده دار هست. شوخی می کنی؟ بامزه است. به چه چیزی فکر می کنی؟ درک نمی کنی؟ نباید از اینتر یا همان سر خط استفاده کنم.من از نوشتن با گوشی متنفر هستم. از نرم افزار متنفر هستم. چرا باید با این روش کار کنم . از عهده من خارج هست. تمام چیزی که یاد گرفته ام. دروغ گفتن هست.نمی شود؟ علتش مشخص هست . چون مهر یا برچسب بی عرضگی را بر خودم زده ام. نمی خواهم خودم را تکان بدهم. تکان دادن و تکان خوردن. بر حسب توانایی هر فرد و ذهنیت  هر شخص صورت می گیرد . از دکمه ها استفاده نکن دکمه ها نفرین شده اند.

داک یا سند ۱:

خیلی عجیب هست یک در خواست از خودت . تا این حد نتوانی خودت را بدست بگیری. بعد یک دفعه. بنگ. دوباره روی خودت کنترل پیدا می کنی. قبل فکر کرده بودم. نویسنده شدم. هنوز متلک متخصص یادم هست. چه متخصصی من که برای تایپ نوشته خودم هنوز درگیرم. هنوز متخصص نشده ام. هیولای درونم هنوز خواب هست . امیدوارم که بیدار شود. دارم دعا می کنم. به خواسته ها و آرزو هام نزدیک شوم. اما خیلی دور هستم. از چیزی که می خواهم باشم . هنوز مشکلات بزرگی وجود دارد در کارم و اندیشه ام دلم می خواهد پیشرفت بیشتری داشته باشم . روی چیزی که ندارم . کنترل داشته باشم. در حال فکر کردن هستم. آیا اتفاق افتاده و من بی خبرم.قطره های آب ریختند . روی نخ یا پارچه . به صورت یک دایره کامل در آمده اند . انگار معجزه ای در حال رخ دادن هست . طبق برنامه پیش رفته ام همیشه. اینجور زمانی عصبانی می شدم . شما در حال دیوانه کردن من هستید. منظور من اتفاقات ناخواسته هست.به درد نخورترین چیزی که تا به حال دیدم چی بوده؟ شاید احساس می کردم .یک کتاب . به درد من نمی خورد . من را تغییر دادن کتابها . در حال تغییر کردن از حالتی به حالت دیگر هستم . چی به روز و روزگارم آمد . در حال کار هستم. آره ای کاش.می شد یک کاریش کرد شما محدودیت دارید. اما هیچ کس به درد من نمی خورد. چه چیز به درد نخوری. بدون فکر کار کردن یک آگهی تا پیشرفت کردن خلاصه شده اید . در حال تبادل پیشرفت هستید تا روزی که پیشرفتی ندارید. با تمام وجود به چیزی که دوست نداشت تبدیل شده بود. انسان های تبدیل شده. درست مثل انرژی هستند.

داک یا سند ۶:

احساس می کنم اینرسی انگشت یا فکر به چیزی راهی به جایی نداری . داری تلاش می کنی. روزی که دوست داری. از راه برسد اما چیزی که مغز تو توان تحلیل این کارها و درد ها را ندارد. مغز می تواند. با خودت فکر می کنی ؟چقدر مانده خودت را محدود کرده ای . به آ ن چیزی که  دیگران. توی عمرم می خواهم اعتراف کنم چرا؟ وقتی دارم . کار می کنم . این همه سر در میاد سراغم . چرا با من لج می کنی . با عشق کار کن.با علاقه کارکن.آدرنالین کجاست ؟ نداری . چرا دوست داری من را گوشه ای. اسیر کن. خوب شما یا خودم کی او .K.O

یا ناک اوت شدید. 

ادامه مطلب ...