کارتون
Once upon a time
امروز روز دیگری برای زرافه ای بود . اما متاسفانه انگار زرافه دیروز کارهای خوبی انجام نداده بود . بگذارید به یک روز قبل برگردیم .
دیروز چه گذشت . زرافه قرار بود . یک تحقیق در مورد اینکه چرا ، هیچ تیم فوتبالی پیراهن های شرکت آنها را سفارش نمی دهد . آماده کند . ولی به جای این کار هر کاری انجام داده بود . به غیر از انجام تحقیق خود .
وقتی که ساعت 13 قرار بود . در مورد چیزهای که می خواست گزارش دهد به رئیس شرکت . هیچ چیز آماده نداشت . همین باعث شد . توبیخ شود .
زرافه به خاطر یک اشتباه روز خوبی نداشت . بعد وقتی به خانه رفت .
با اعضای خانه رفتار خوبی نداشت . زرافه نمی توانست . این اتفاق را فراموش کند . نیاز به استراحت داشت .
نیاز به اینکه شرایط را که برای او پیش آمده ، به خاطر اینکه نمی توانست روی کارش تمرکز کند . ولی مشکلاتی را خودش برای خودش درست میکرد . زرافه تمام شب ناراحت بود .
ولی این که زرافه به فکر فردای خودش نبود . در زمان حال هم کمتر لذت می برد .
زرافه مدام به این فکر می کرد . حالا باید چی کار کنم ، این در حالی بود . فکری هم به ذهنش نمی رسید ، به جای اینکه زودتر فکری به حال خودش کند .
پروزه تحقیق را به پایان برساند . بیشتر و بیشتر در این کار تاخیر می انداخت .
زرافه امروز صبح از خواب بیدار شد . بدون هیچ هیجان بدون هیچ علاقه ای برای انجام کاری در صورتی اگر می توانست . به کارش علاقه داشته باشد . از زندگی بیشتر لذت می برد .
ولی انگار فقط چیزهای مثل حاشیه ها بیشتر از مسائلی که می توانست ، او را در زندگی موفق کند ، در زندگی او به چشم می خورد .
زرافه نمی توانست ، حواسش را متمرکز زمان حال خود کند . مدام امروز داشت به دیروز و وقایع دیروز فکر می کرد . در حالی اگر می توانست ، بیشتر حواسش را به حال خود بدهد . می توانست بازدهی بیشتری از قبل داشته باشد .
زرافه مدام در زندگی اش به فکر اتفاقات دیروز بود . این روند مدام در حال تکرار بود . به فکر یک ساعت پیش این در روند ، کار اشتباهی نبود . ولی در صورتی که اتفاقات دیروز و یا چند ساعت قبل اتفاقات خوبی نباشند .
روی بازدهی ، تمرکز زرافه خیلی می تواند ، بازدهی فکر او را کاهش دهد .
زرافه آرام ، آرام وقتی فهمید ، برای او روشن شد . این اتفاقات در حال افتادن است . باید یاد می گرفت . اتفاقاتی منفی که در زندگی برای او می افتد را مدیریت کند . به نیمه پر لیوان نگاه کند .
زرافه شروع به تغییر کرد . کارهای که علاقه ای نداشت ، را سعی کرد ، با علاقه انجام دهد. نتایج این کار می توانست ، زندگی او را متحول کند .
فقط سعی کرد ، تمرین کرد . خود را قویتر از قبل نشان دهد ، نقاط ضعف خود را تبدیل به نقاط قوت تبدیل کند .
زرافه مطالب جدیدی یاد گرفت ؟ سعی کرد ، وظایفی را به او محول می شود ، تمام و کمال با مسئولیت پذیری انجام دهد .
مهم نتایج بود ، به عمل می آمد . فقط با سعی کردن ، تمرکز کردن روی نقاط قوت ،زرافه سعی می کرد ، بهتر از قبل کارهای خود را انجام دهد ، با این که کار استرس های خودش را داشت ، سعی می کرد . به استرس ها توجه نکند .
ظرافه یک نقاشی را که در کودکی کشیده بود ، نگاه می کرد ، یا وقتی نقاشی های بچه ها را نگاه می کرد ، این نقاشی ها خیلی ساده بودند ، البته اولین نقاشی های که بچه ها طراحی می کنند .
چیزی شبیه به خط خطی بود . زرافه یکی از این نقاشی ها را وقتی می دید ، هر وقت می خواست ، کار تازه ای را یاد بگیرید ، پس به خودش روحیه می داد ، کارهای اول ممکن است با خیلی اشتباه انجام دهم . ولی به مرور بهتر خواهد شد .