تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی
تجربه های شخصی

تجربه های شخصی

خودشناسی

wasted timeوقت هدر رفته

اگر وقتم تلف نمی شد. صرف کد نویسی می کردم . نه نوشتن ؟If my time was not wasted. I was just coding. Not writing?

کف کف بازدید کننده 8 نفر روزانه ... چقدر آمار مهم هست و می شود یک انگیزه برای یک فرد .... دارم هر کاری می کنم خودم را راضی کنم کار کنم توان کاری ندارم خیلی زود از کار افتاده شدم از لحاظ هدفی چی در سر من می گذرد پس من دوست ندارم در را ببندم از در بستن خیلی بدم میاد پس خیلی کم می توانم تمرکز کنم این هم یک مشکل هست از لحاظ تمرینی حرف دارم چرا باطری من خیلی زود تمام می شود ... برای دریافت کننده و ارسال کننده که خودم هست احترامی قائل نیستم . هی >>> 

نقطه اینتر سر خط هوی کجای چرا ؟ 

اینجوری بد می نویسی . پس از نقطه بیام استفاده کنم . خیلی باید انرژی صرف کنم . پس . بیخیال همین طوری اگر بنویسم . دیوانه کننده هست . نمی خواهم . از نقطه استفاده کنم . می دانم . نقطه چیزی خوبی هست . پس نقطه سر خط. برو سراغ کد نویسی . اینجا . مثل یک مار . کج و کوله می نشینی . پس در نهایت . کمر درد اسکولیوز درد بی درمان . همه چیز فراوان برای تو به ارمغان می آورد . اینجا اظهار می کنم . من یک حرفه ای نیستم . .دست های درازی هم ندارم تا راحت تایپ کنم . پس هر کس دست های درازی داشته باشد . هم راحت تر تایپ می کند . هم راحت زندگی می کند . مثل اینکه مثل زبل خان دست را دراز کنی و یک زرافه بخواهی شکار کنی . ای داد این شیر اینجا چی کار می کند . دستمال همه کاره زبل خان که اول عرقش را خشک می کرد بعد دوباره همان عرق را می ریخت روی سرش. چه کارهای که نمی کرد زبل خان . 

نکته اینجاست .. قضیه زبل خان چه ربطی به مشکلات امروز دارد . چه سوء تفاهم های با خودت داری . اگر امروز برنامه ریزی می کنی . 5 تا کار انجام بدهی و هیچ کدام را انجام نداده ای مثل سر میز کار یا هر چیزی که مربوط به شماست همیشه یک سری آشغال یا وسایل اضافه قرار دارد . این مشکل را نداری کارهای انجام می دهم خیلی خوب که هیچ کمکی به من نمی کند . 

هرگز نشه ... نقطه و سرخط را به خاطر داشته باش .. از کلیشه ها و شنیده ها فاصله بگیری . چیز جدیدی خلق کنی . پس من یک کار تازه انجام نمی دهم با خودم فکر می کردم . بعد از اینکه دوباره کتاب آرنولد شوارزنگر را و نرمش کردن را دوباره یاد گرفتم که قبل بلد بودم اما الان بلد نبودم . دوباره مجبور شدم . یاد بگیریم . الان یاد گرفتم . به صورت عادت یا روتین در بیاورم . پس پام درد گرفت . زانوم درد گرفت . گردن درد گرفتم . کمر درد گرفتم . تا دوباره ورزش را اینطوری با گرم کردن شروع کردم . الان انرژی برای ورزش و اصل ورزش ندارم . 

انگیزه ای ندارم حتی . آخرش وقتی نداشتم به جای ست های یا واحد های تکرار های 8 تای بیخیال . 

تکرار های 8 تای تکرار های 2 تای رفتم . انگار پاور لیفتینگ یا ورزش قدرتی هست . که نیست . حتی سبک تر هم هست . که کار اشتباهی هست . که چقدر هم بد طول کشید . بعد از تکرار های 25 تای و حرکات اشتباه 25 تای و 30 تای یا 90 تای بدن دچار فوبیا شد. 

بیخیال تمرین شدم ... الان 2 تا حرکت هم به زور اجرا می کنم . 

از همه جا مهم تر این که هیچ وقتی برای ورزش کردن ندارم . چون دارم گرم کنم . اما اگر گرم کردن را حذف کنم بدنم ... دیگر آن بدن قدیم نیست . می ترسی تمرین کنی چون . قند خون پایینی داری . می ترسی . تا به ترومای کمبود قند یا ورزش ناشتا و اینجور چیزها و حذف بدن و گیلیکوژن و اینجور چیزهای ختم بشوی . 

به فنا بروی . 

بیخیال زندگی در دنیا شوی صبح بیدار می شوی یک لیتر آب می خوری می بینی . این سر درد تمامی ندارد . خواب بد جوری دارد . روی مغزت کار می کند . پس بیخیال ... بهترین ورزش و حرکت همان پیاده روی هست . 

برنامه غذایی خوبی هم که نداشتی ...

برنامه های عجیبی را اجرا کردی ... که نتیجه شده این بی برنامه گی و بی هدفی بی هدفی و به نتیجه رسیدن هم در کل یک هنر هست . 

کسی که از نقطه و سر خط استفاده نمی کند . چی می فهمد . یا نمی فهمد برای من نباید اهمیت داشته باشد . بازدید و فهمیدن دیگران اما سعی می شود ؟ اصول رعایت شود . در حالی که این اصول به قیمت خیلی ضرر کردن در زندگی برای من شده . حیف شد . که وقت صرف کد نویسی نشد . صرف نوشتن بیهوده شد . 

  ادامه مطلب ...